پیش به سوی تقویت حافظه!
حافظه، یکی از توانایی های فوق العاده مغز است که به ثبت و ذخیره سازی اطلاعات می پردازد و در موقع لزوم، آنها را فرامی خواند. از همین تعریف برمی آید که اختلالات حافظه می تواند در اثر اِشکال در سه مرحله ثبت، ذخیره سازی و فراخوانی اطلاعات به وجود آید.
حافظه به دو نوع کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم می شود. چیزی که سریع گفته شود و سریع تکرار شود و زود فراموش شود، «حافظه فوری» نام دارد. بعد از حافظه فوری، «حافظه اخیر» است که برای خبرهای مهم است. «حافظه فوری و حافظه اخیر» جزو حافظه کوتاه مدت به شمار می روند که در قسمت مشخصی از مغز به نام هیپوکامپوس قرار دارند.
اطلاعات مهم، خاطرات دوران کودکی و مباحث آموختنی، در قسمت دیگری از مغز به نام قشر خاکستری ذخیره می شوند که «حافظه دور یا حافظه بلندمدت» نام دارد. نکته اینجاست که حافظه قدیمی خوب، لزوماً نشان دهنده حافظه قوی نیست.
رسوباتی که در سنین کهن سالی در مغز ایجاد می شود، ضربه های مغزی، سکته قلبی که مانع رسیدن خون به مغز می شود، مصرف زیاد داروهای ضدافسردگی، بیماری های افسردگی و اضطراب، همگی باعث اختلال در سرعت حافظه می شود و کندی حافظه را به دنبال دارد.
چه باید بکنیم تا حافظه ای فعال و مناسب داشته باشیم؟
با افزایش سن، روند تقویت سلول های بدن، به ویژه سلول های مغزی کند می شود و به تدریج بخشی از حافظه کوتاه مدت خود را از دست می دهیم. از طرفی با بالا رفتن سن، خون کمتری به مغز می رود و هر چیزی که مانع رسیدن جریان خون …
الهی و ربی من لی غیرک ؟!
چقدر آدم دیده ام که خواستند سربلند شوند، رفتند پیش یکی غیر تو و کوچک و خوار برگشتند. چقدر آدم دیده ام که خواستند ثروتمند شوند، رفتند پیش یکی غیر تو و فقیر برگشتند. چقدر آدم دیده ام که خواستند به مقام برسند، رفتند پیش یکی غیر تو و پست و زیردست برگشتند. آدم اگر عاقل باشد، اینها را که می بیند، راه خودش را درست می کند؛ از این رفت و آمدها پند می گیرد و این درس عبرت ها، او را می برد به راه راست.
خدایا! من از کسی غیر تو، خواهش نمی کنم. هر آرزویی دارم، می آورم پیش خودت. قبل این که دیگران را صدا کنم، تو را صدا می کنم. امیدم فقط به توست و کسی را شریک نمی کنم. خواهش هایم فقط از توست و کسی را همراهت نمی کنم. تو و کس دیگری را با هم صدا نمی زنم.
یکی بودن مال توست و قدرت و بی نیازی و توانایی و بالایی. (چرا بروم پیش دیگری؟) دیگران خودشان در زندگی به مهربانی تو نیاز دارند. رحمت تو نباشد، از پس کارهای خودشان برنمی آیند؛ در امورات روزمره شان هم شکست می خورند. دیگران یک روز خوبند، یک روز بد. خلقشان روز به روز فرق می کند؛ ولی تو بالاتری از این شبیه ها و مخالف ها؛ بالاتری از این همتایان کوچک. پاکی و خدایی جز تو نیست.
صحیفه سجادیه، دعای بیست و هشتم، ترجمه فاطمه شهیدی.
یکی گفتن ودوتا شنیدن!
گوش، پنجرة دانایی است و شنیدن و گوش سپردن، کلید دانش است و راز بینش.
اگر ورودی های دل و جانمان را بشناسیم و برای هر یک از آنها به اندازة نقش و تأثیری که دارند، سهمی قائل شویم، «استماع» را باید مهم بدانیم و آنچه را از این پنجره به رواق دلمان وارد می شود، هدایت و جهت دهی کنیم.
گاهی «حرف زدن»، انسان را از برکات «گوش دادن»، محروم می کند. کسی که عادت کرده هر جا می نشیند، حرف بزند و «متکلم وحده» باشد، مجالی نمی یابد که از سخن دیگران، بهره ببرد و اصلاً اجازه نمی دهد دیگران هم سخنی بگویند.
بی جهت نیست که برخی از پیشگامان عرفان و سلوک، به رهپویان تازه پای این راه، دستور و برنامة «سکوت» و کم حرفی و کفّ لسان و حفظ زبان می دهند؛ تا هم از عوارض و پیامدهای سخنان بیهوده یا خطا مصون بمانند و هم فرصتی برای شنیدن حکمت و موعظه از دیگران پیدا کنند.
از رهنمودهای امام علی علیه السلام در این مورد، یکی این حدیث است:
«هر گاه در خدمت عالمی نشستی، برای شنیدن، بیش از گفتن حریص باش»!
پرحرفی در محضر دانشمند، او را از گفتن و شخص را از آموختن، باز می دارد؛ زیرا فرد پرحرف، به او فرصت گفتار…