الهی و ربی من لی غیرک ؟!
چقدر آدم دیده ام که خواستند سربلند شوند، رفتند پیش یکی غیر تو و کوچک و خوار برگشتند. چقدر آدم دیده ام که خواستند ثروتمند شوند، رفتند پیش یکی غیر تو و فقیر برگشتند. چقدر آدم دیده ام که خواستند به مقام برسند، رفتند پیش یکی غیر تو و پست و زیردست برگشتند. آدم اگر عاقل باشد، اینها را که می بیند، راه خودش را درست می کند؛ از این رفت و آمدها پند می گیرد و این درس عبرت ها، او را می برد به راه راست.
خدایا! من از کسی غیر تو، خواهش نمی کنم. هر آرزویی دارم، می آورم پیش خودت. قبل این که دیگران را صدا کنم، تو را صدا می کنم. امیدم فقط به توست و کسی را شریک نمی کنم. خواهش هایم فقط از توست و کسی را همراهت نمی کنم. تو و کس دیگری را با هم صدا نمی زنم.
یکی بودن مال توست و قدرت و بی نیازی و توانایی و بالایی. (چرا بروم پیش دیگری؟) دیگران خودشان در زندگی به مهربانی تو نیاز دارند. رحمت تو نباشد، از پس کارهای خودشان برنمی آیند؛ در امورات روزمره شان هم شکست می خورند. دیگران یک روز خوبند، یک روز بد. خلقشان روز به روز فرق می کند؛ ولی تو بالاتری از این شبیه ها و مخالف ها؛ بالاتری از این همتایان کوچک. پاکی و خدایی جز تو نیست.
صحیفه سجادیه، دعای بیست و هشتم، ترجمه فاطمه شهیدی.