بدرقه عمره گزاران
مراسم بدرقه عمره گزاران سال 1391حوزه های علمیه خواهران استان زنجان ، با حضور طلاب عمره گزار و خانواده های آنها و سایرطلاب و اساتید طی مراسمهای با شکوهی در مدارس علمیه ،برگزار گردید.
در این مراسمها که به همت مرکز تخصصی نور الزهرا(س) و مدرسه علمیه الزهرا(س)زنجان و مدارس علمیه ابهر و هیدج ،تهیه و تدارک دیده شده بود،مدیران مدارس طی برنامه های جداگانه در سخنانی به بیان اهمیت و جایگاه ویژه حج پرداخته و توصیه های لازم را به عمره گزاران در این زمینه نمودند.
در ضمن یادآور می شود ،مرکز تخصصی نورالزهرا(س)با برگزاری کارگاه آموزشی با عنوان “مدینه شناسی “برای طلاب عمره گزار ،آنان را با فضای معنوی و اماکن زیارتی مدینه آشنا نمودند.
حوزه علمیه
اولش که وارد حیاط شدم ، خیلی منو گرفته بود. طلاب رفت و آمد می کردن، خیلیاشون هم دستشون یا کتاب بود یا به یه کتاب زل زده بودند. برای من معلوم نبود که چیکار می کنن. بعدها فهمیدن که داشتن بحث می کردن .
درسته از فضای آموزش اومده بودم و خیلی هم غریبه با درس و امتحان نبودم. نمی دنم باور می کنید یا نه اصلا غیر قابل مقایسه بود. زنگ های تفریح مدرسه را فراموش نکرده بودم ، چه جور از کلاس بیرون میومدیم ، توی حیاط مدرسه فضا چه جوری بود.با ناظم ارتباط مون چه طور بود با معلم چه طور؟
از گوشه حیاط دیدم یک روحانی متین با محاسنی بلند و چهره ای نورانی از کنار طلاب رد می شد .طلاب احترام خاصی برای او قایل بودند. اینو از رفتار هایشون می شد حدس زد. بعضیا هم که یه خورده کج وایستاده بودند وبا دوستانشان صحبت می کردند وقتی این استاد در جلوی آنها قرار گرفت انگار کسی به آنها خبردار نظامی گفته باشه صاف صاف می ایستادند. می شد فضای احترام به استاد روکه ما معلم می گفتیم به چشم دید.
چشمم به وسط حیاط بود. طلبه ای روکه روی سکوی حوض وسط حیاط نشسته بود را می پاییدم و شش دانگ حواسم به اوبود . با انگشتانش آب درون حوض را مواج می کردد. نمی دانستم به چی فکر می کنه؟ اما معلوم بود توی خودش نیست. از حرکت انگشتاش توی آب آیا به اجتهاد، به اون وظیفه سنگین روحانیت فکر می کرد یا نگاه های خاص دیگران را به روحانیت ارزیابی می کرد. شاید هم در یک عالم هپروتی سیر می کرد.
فکر کنم دیگران هم متوجه شده بودند او در جای دیگری سیر می کند. یکی از طلاب که نسبت به دیگران جسارت زیادی داشت، پاورچین پاورچین جلو آمد. آرام آرام قدم بر می داشت. بعدها فهمیدم این نوع قدم برداشتن همون تعریف تقوا هم بود. رسید پست سر اون طلبه یکهو صدای انفجار و قُلپ قُلپ آ ب و صدایی پراز وحشت بلند شد. طلبه وقتی به خود اومد دید وسط حوض با لباس هایی خیس قرار گرفته . نمی دانست چه کند به اون طلبه جسور جواب بده یا به خنده های مکرر طلاب نگاه کنه. هنوز بعد از گذشت سالیان درازاین قضیه از مخیله ام بیرون نرفته و هر دفعه خاطراتم را مرور می کنم می بینم اون لحظات جزء بهترین خاطراتم حساب می شه..
همسایه
چند روز از رحلت پیامبر (ص) گذشته بود. مردی به خانه فاطمه (س) آمد و عرض کرد: آیا رسول خدا چیزی نزد شما به یادگار گذاشته تا مرا از آن بهرمند سازی؟
فاطمه (س) به یاد حدیثی از پیامبر (ص) افتاد وبه کنیز خود فرمود : آن نوشته را به این جا بیاور.
کنیز به جستجو پرداخت ، ولی آن را نیافت.
فاطمه (س) به او فرمود: آن را پیدا کن ، که ارزش آن در نزد من هم طراز ارزش حسن وحسین (ع) است.
کنیز رفت وبه جست وجوی پرداخت وسرانجام آن نوشته را در میان خاشاک پیدا کرد و آورد. در آن نوشته بود:
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: « لیس من المومنین من لم یامن جاره بوائقه … ؛
از مومنان نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نیست وکسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، به همسایه اش آسیب نمی رساند. کسی که به خدا وروز قیامت ایمان دارد، سخن نیک می گوید ویا سکوت می کند. خداوند انسان خیر خواه ، بردبار و پاک دامن را دوست دارد، وانسان بد زبان وکینه توز وبسیار سوال کننده ( برای کمک مادی) را دشمن دارد، بدان که حیا از ایمان است وایمان موجب ورود به بهشت می باشد. ناسزا گویی از بی شرمی است وبی شرمی موجب ورود به آتش دوزخ می گردد.»