پای درس حاج آقا ماندگاری...
نخستین بخش تبلیغ ، تعلیمات است . در تبلیغ تعلیمات لازم داریم ؛ چون تبلیغ یک علم است ، علم بیان . باید معارف دین را بشناسیم غ آن هم نه شناخت کلی. ما به طور کلی می گوییم دین گفته عادل ومنصف باشید ، باتقوا وبا خدا باشید . اما باید شناخت های جزئی ارائه کنیم . مبلغ باید قدرت استنباط واجتهاد داشته باشد ؛ نه اجتهاد فقهی ، اجتهاد تبلیغی.
مبلغ باید به این نکته ها برسد . اوبه یک شهر می رود وصدها معزل فردی، خانوادگی واجتماعی می بیند. اگر بخواهد با کلی گویی با این معزلات روبرو شود ، به درد نمی خورد. اینکه بگوییم مردم باحیا باشید ، به درد نمی خورد. حیا را باید در روابط خانوادگی ، اجتماعی واقتصادی نشان داد.
دومین بخش تبلیغ ، تمرینات است. تبلیغ علاوه بر اینکه علم است ، مهارت هم هست.این مهارت تمرین می خواهد؛ فقط با دانستن نمی توان کار کرد.
سومین بخش تبلیغ ، تزئینات است. چون تبلیغ هنر است ، تزئین هم می خواهد .سلیقه هنرمندانه ای می خواهد که انسان در سه دقیقه بتواند مخاطب را مجاب کند. یکی از چیزهایی که در عرصه رسانه کم داریم ، مبلغان سه دقیقه ای است.
بخش چهارم تبلیغ ، توفیقات است. چون مبلغ می خواهد از طرف خدا حرف بزند؛ اگر به خدا وصل نباشد ، باید فیلم بازی کند . اینها آموزش وتربیت می خواهد.
پیغمبر واهل بیت (ع) وقتی به یک نفر می رسیدند ، می گفتند رکن ایمان صبر است. به یکی می گفتند رکن ایمان یقین است .به یکی دیگر می گفتند رکن ایمان خوف ورجا است. به مصداق نگاه می کردند. به قول امروزی ها، طبیب به مزاج نگاه می کند.
ماهنامه حاشیه / شماره 2
خجسته عید من آن دم که چهره بگشایی...
ایام هجران هم بگذرد یار باز آید وتلخی هجران را درکام غمزدگان به حلاوت وصال مبدل سازد.
باشد که تن خاکی مان خاک راهش شود که حجت خداست برزمین وامید است برای مستضعفان.
عیدتان مبارک
طلبه بابرکتی باشیم...
عجب عمر با برکتی …
فلانی دستش با برکت است …
چه غذای بابرکتی! خدا زیاد کند…
هیچ فکر کرده اید که برکت یعنی چه ؟
قرآن می گوید آنچه نزد شماست - وبا شما گره خورده بی برکت و- فانی است وآنچه نزد خداست - وبا او پیوند خورده با برکت و - باقی است.
حکایت آن قربانی پیامبر را که شنیده اید از همسرش پرسید با گوشت قربانی چه کردید ؟ گفت همه را دادیم فقیر وتمام شد ، فقط یک رانش برای خودمان ماند. حضرت فرمود: همه اش ماند ، فقط یک رانش تمام شد واز بین رفت!
در تعبیر دیگری برکت یعنی بهره برداری کم ار امکانات ، سود دهی زیاد به مردم. همچون امیر المومنین علی (ع) که سهمش از دنیا قرص نانی بود یا کهنه پیراهنی ! اما سودش برای مردم بی حد وحصر.
شاید هم مقصود فراوانی وماندگاری نعمت است که هرسو بنگری خوان نعمت گسترده باشد.
به این مثال اندکی توجه کنید: گوسفند سالی یک بار می زاید ؛ سالی یک بره. سگ سالی دوبار می زاید ؛ هربار هفت توله . یعنی چهاده به یک! اما شما در بیابان ها ومراتع گله گله گوسفند می بینید یا گله گله سگ؟
می گویید گوسفند ، اما چرا؟ چون خداوند در گوسفند برکت قرار داده ، در سگ قرار نداده است.دوست دارید بشمارم برخی از اسباب برکت را؟ صله رحم، میانه روی، نظافت، ازدواج، مشورت با خردمندان ، عیادت بیمار ، آسان گیری در دادوستد ، غذا خوردن دسته جمعی ، اطعام دیگران و…
پس برکت از آن خداست واوست که باید ببخشد وعطا کند . به پیامبر برکت کوثر را عطا کرد ، تمام سادات عالم از آن سرچشمه اند . دشمن اورا نیز ابتر قرار داد ، احدی از نسل او باقی نیست…
ماهنامه حاشیه