چرا تلویزیون فیلم های صحنه دار پخش می کند؟!
ﻫﺮ ﺟﻤﻠﻪ ای ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ می گفت ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﺸﺘﯽ ﻣﯽ آﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ می رﯾﺨﺖ..
ﭘﺪﺭﻡ: «ﭼﺮﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ نمی کنید؟ ﭼﺮﺍ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﭘﺨﺶ می کنید؟ ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ی ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺍﺭﻡ…»
ﺻﺪﺍﯼ ﺿﻌﯿﻔﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ: «ﺁﻗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ؛ ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ؟ ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﭘﺨﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ؟!»
ﭘﺪﺭﻡ: «ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ؟ ﻣﺜﻼ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺳﺲ ﻣﺎﯾﻮﻧﺰ ﮐﻪ ﯾﮏﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮﻩ، ﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮕﯽ ﭼﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻏﺬﺍ می خوﺭﻧﺪ.
ﯾﺎ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺁﻥ ﯾﺨﭽﺎﻝ «ﺳﺎﯾﺪ ﺑﺎﯼ ﺳﺎﯾﺪ» ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ. ﯾﺨﭽﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ نمی دﺍﻧﺪ ﺧﺮﯾﺪﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﭘﺮ ﺑﻮﺩﻥ… ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﭽﻪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ…»
ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ…
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭﺱ ﻋﻠﻮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ: «ﻭﯾﺘﺎمین هاﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﯿﻮﻩ ها»
به نقل از سایت مبارز کلیپ ؛ با تلخیص
با سخنان امیر: خطبه 29
كلامتان سنگ سخت را مى شكند و عملتان دشمن را نسبت به شما به طمع مى اندازد.
در مجالس، لاف و گزاف مى زنيد، و به وقت جنگ فرياد مى كنيد: اى جنگ از ما دور شو!
دعوت كسى كه شما را بخواند ارزش نيابد، و قلب آن كه رنج شما را تحمل كند آسايش ندارد.
بهانه هاى دور از منطق مى آوريد، همانند بدهكارى كه بى دليل از طلبكار تمديد مى طلبد. خوار و ترسو، ستم را از خود باز نمى دارد، و حق بدون تلاش به دست نمى آيد. از كدام خانه، بعد از خانه ی خود دفاع مى كنيد؟ و همراه كدام پيشوا پس از من به جنگ مى رويد؟
به خدا قسم! فريب خورده كسى است كه شما او را فريب داده ايد، و آنكه شما بهره ی او شويد، به خدا قسم كه به تير قرعه اى كه سهمى ندارد دست يافته، و آن كه به كمك شما تير انداخت، تيرى بى كمان و پيكان پرتاب كرد.
به خدا سوگند! نه گفته ی شما را باور مى كنم و نه طمعى به يارى شما دارم، و نه دشمن را از شما مى ترسانم.
شما را چه شده؟ دواى دردتان چيست؟ و راه علاجتان كدام است؟ دشمن هم مانند شماست. چرا سخن بدون عمل؟! و غفلت بدون ورع (= تقوی)؟! و طمع در غير حق؟!
شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ترجمه انصاريان - قم، دار العرفان، چاپ: اول، 1388، ص 28، خطبه 29؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
همه باید به قرآن باز گردیم!
عجیب است که در حساسترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند، به هزار سختی و مشکل دچار میشود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتاب هایی از قبیل کفایه بکند صاحب همه چیز می شود.در نتیجه هزارها نفر پیدا می شوند که کفایه را چهارلا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، ردّ کفایه را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی شود که قرآن را به درستی بداند!!!
از هرکسی درباره یک آیه قرآن سؤال شود می گوید باید به تفاسیر مراجعه شود. عجبتر این که این نسل که با قرآن این طور عمل کرده از نسل جدید توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعاً نسل جدید منحرف نمی شد.در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی مورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند .
نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است.همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم .
منبع: شهید استاد مرتضی مطهری / کتاب ۱۰ گفتار، بخش رهبری نسل جوان، قرآن و مهجوریت