داوطلبانه...
مدتی بود عراقیها بچه های ما را از پتروشیمی به رگبار می بستند. جلوی نیروهای خودی خاکریز و سنگری نبود تا رزمندگان اسلام از آن استفاده کرده، دشمن را مورد هدف قرار دهند. مهندس آقاسی زاده(سال 66 در عملیات نصر آسمانی شد)نیز در مأموریت ارومیه بود. وقتی از ارومیه بازگشت، به او گفتند: یک ماه است می خواهیم اینجا خاکریز بزنیم؛ اما کسی داوطلب نمی شود.
صبح که از خواب برخاستیم، مهندس را ندیدیم. بعداً متوجه شدیم ایشان شبانه رانندة لودر را بیدار کرده و به او گفته بود: «حاضری با هم به بهشت برویم؟» راننده پاسخ داد: «هر چه شما بگویید». مهندس به او گفت: «دستگاه را روشن کن. من روی بیل لودر می نشینم و تو حرکت کن. اگر رفتیم، با هم می رویم و اگر ماندیم، با هم می مانیم.» راننده که چنین شهامتی را از آقاسی زاده دید، گفت: «من که از شما کم تر نیستم، چشم!»
بعد شروع به خاکریز زدن می کنند و موفق هم می شوند.
مجله مبلغان شماره 119