حرمت نان امام زمان...
داشتم می رفتم مسجد که نماز مغرب وعشایم را به جماعت بخوانم . کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که ماشینی از کنارم عبور کرد وآب گل آلودگی که در گودالی بود ، روی من ریخت. ناراحت شدم وبا عصبانیت به راننده گفتم مگر چشم نداری ؟ شعورت کجاست؟! بعد از نماز مغرب وعشا حلقه زده بودیم دور آیت الله بهاالدینی ومحو سخنانش بودیم که ناگهان وسط بحث گفت: برای طلبه ای که نان امام زمان می خورد زشت است که فحش بدهد. گیرم تاکسی اشتباهی کرد ولباس شما هم کثیف شد، آیا باید به او جسارت کنیم ؟ باید با مردم مدارا کرد!
اوایل طلبگی ام بود . یک روز علامه طباطبایی به حجره ام آمد وگفت: به ظاهر اینجا غیبت شده است! راست می گفت! قبل از آمدن ایشان چند نفر که درسشان از من بالاتر بود به حجره ام آمده بودند وغیبت کسی را کردند. حقیقت را تعریف کردم . گفت : باید می گفتی از اینجا بروند ! این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست ! اتاقت را عوض کن!
ماهنامه اعتصام شماره س11