آتش نجاتا
18 شهریور 1393
تنها بازمانده ی یک کشتی شکسته، به وسیله ی جریان آب به یک جزیره ی دورافتاده برده شد. با بیقراری به درگاه خداوند دعا کرد تا او را نجات دهد. ساعت ها به اقیانوس چشم دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد، اما هیچ چیز به چشم نیامد.
سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا از خود و وسائل اندکش بهتر محافظت کند. روزی بعد از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه ی کوچکش را دید که در آتش می سوخت و دودش به آسمان رسیده بود. اندوهگین فریاد زد:
خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی…؟
صبح روز بعد، او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب بیدار شد. کشتی می آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟
آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم!
منبع: سایت حوزه