نقش ایمان ...
ایمان مذهبی، در انسان، نیروی مقاومت می آفریند و تلخی ها را شیرین می کند. انسان باایمان، می داند که هر چیزی در جهان، حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخی ها به نحو مطلوب باشد، فرضاً خود این، غیر قابل جبران باشد، به نحوی دیگر، از طرف خداوند متعال جبران می شود.
از نظر شخص باایمان پیری در حکم پایان کار نیست و به علاوه، یک فرد باایمان، همواره فراغت خویش را با عبادت وانس با ذکر خدا پر می کند و دوست داشتنی می شود؛ به طوری که لذت زندگی در دورة پیری، برای مردم خداپرست، از دورة جوانی بیشتر می گردد.
قیافة مرگ در چشم فرد باایمان، با آن چه در چشم فرد بی ایمان می نماید، عوض می شود. از نظر چنین فردی، مرگ، دیگر نیستی و فنا نیست؛ انتقال از دنیای فانی و گذرا به جهان باقی و پایدار و از جهانی کوچک تر به جهانی بزرگ تر است؛ مرگ، منتقل شدن از جهان عمل و کشت به جهان نتیجه و محصول است؛ از این رو، چنین فردی، نگرانی های خویش را از مرگ، با کوشش در کارهای نیک که در زبان دین، «عمل صالح» نامیده می شود، برطرف می سازد.
از نظر روان شناسان، مسلم و قطعی است که بیشتر بیماری های روانی که ناشی از ناراحتی های روحی و تلخی های زندگی است، در میان افراد غیرمذهبی، دیده می شوند.
مجموعه آثار شهید مطهری، ج 2 (انسان و ایمان).
یقین بده...
ما را درباره روزی، امتحان کردی و ما ناامید شدیم و یادمان رفت که تو روزی دهی. ما را درباره طول عمر، امتحان کردی و ما به آرزوهای دراز افتادیم.
روزی را که بخشش توست، به جای این که از تو بخواهیم، از مردمانی خواستیم که خودشان روزی خور تو هستند. فکر کردیم برای آرزوهای طولانی مان، به عمرهای دراز نیاز داریم.
خدایا! به ما یقین راست و درستی بده که باورمان شود بخشنده تویی و به رنج این در و آن در زدن، نیفتیم و آرامش خالصی در دل ما بینداز تا خودمان را به سختی بسیار نیندازیم.
کاری کن به وعده هایی که در کتابت برای روزی ما داده ای، ایمان داشته باشیم؛ جوری که بیش از اندازه، دنبال روزی ای که آمدنش حتمی است، ندویم و یادمان باشد که تو تضمین کرده ای که رزق ما را می دهی و پریشانی نکنیم.
تو گفته ای و گفته ات حق و راست است. قسم خورده ای و قسم تو راست و درست است. گفته ای روزی شما و آن چه به تان وعده داده ایم، در آسمان است.
صحیفه سجادیه، ترجمه فاطمه شهیدی
مواجهه با منکرات...
امام علی علیه السلام فرمود:
مردم در مواجهه با منکرات، چند طبقهاند؛ بعضی وقتی که منکرات را میبینند، در دل، متأثر میشوند؛ تا مغز استخوانشان میسوزد؛ زبانشان به سخن در میآید؛ انتقاد میکنند؛ میگویند؛ ارشاد میکنند و به این مرحله هم قانع نشده، وارد مرحلة عمل میشوند؛ با هر نوع عملی که بشود؛ با مهربانی باشد، یا خشونت؛ با زدن باشد با کتک خوردن و سرانجام هر عملی را که بتوانند به وسیلة آن با منکر مبازره کنند، انجام میدهند و این، یک زندة به تمام زنده است.
بعضی دیگر، وقتی که منکرات را میبینند، دلشان آتش میگیرد؛ به زبان میگویند؛ داد و فریاد میکنند؛ استغاثه میکنند؛ نصیحت میکنند و موعظه میکنند ولی پای عمل که در میان میآید، دیگر مرد عمل نیستند و چنین فردی هم دو سه خصلت از حیات را داراست؛ ولی یک خصلت از حیات را ندارد.
صنف سوم، دلش آتش میگیرد؛ اما فقط جوش میزند و فقط ناراحت میشود.
مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17