قیام 15 خرداد...
قیام 15 خرداد، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) میباشد. در سحرگاه 15 خرداد 1342، عوامل رژیم شاه به خانه ساده و بیآلایش حضرت امام در قم یورش بردند و امام خمینی (ره) که روز پیش از آن در روز عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه قم، طی سخنان کوبندهای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابانهای شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی که به قصد اعتراض از خانههایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همین صحنه در تهران و چند شهر دیگر به وجود آمد تظاهرات مردم رژیم را سخت به وحشت افکند و برای سرکوب این قیام تاریخی به اسلحه روی آورد. در این روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابی به خاک و خون کشیده شدند و بدین ترتیب تاریخ ایران اسلامی در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جدیدی در رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شد. پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه روحانیون و مردم ادامه داد. زندانها از روحانیون و بازاریها و کسبه پر شد و عدهای نیز محاکمه و اعدام شدند. جریان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهی را بیش از پیش برای همگان آشکار کرد و نقطه آغازی برای توفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف 15 سال با مجاهدت و ایثار و جانبازی عده زیادی از حق طلبان و مجاهدان راه خدا به پیروزی رسید و تاروپود رژیمی که اقتدار خود را در وابستگی به ابرقدرتها و نیروی نظامی میدانست مانند تار عنکبوت از هم گسست.
روح الله...
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
عینیتِ آرزوی هزار ساله شیعه، روح اللهی بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست و دیده مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. او که اندیشه اش چونان نسیم جان بخش سحرگاهی ارمغان پیروزی به همراه داشت، خاطره بخشندگی ابرها و درختان را تکرار می کرد.
آن دم که فجر در برابر نور او رنگ باخت، سروها در برابرش قیام کردند و عشق به زهدش شهادت داد و ایمان در تشهد به او سلام کرد.
او به همه جهانیان فهمانید که تکامل و زیستن چون علی (علیه السلام) و شهادت در قالب مرگ طبیعی، افسانه نیست. او معنی حقیقی شجاعت و عزت را در صفحات تاریخ حک کرد.
این ذخیره الهی شیعه با رفتنش دنیایی را داغدار خود کرد و الفاظ را نیز به سوگ نشانید. اینک طوفان کلمات، ساحلی می طلبد تا فقدان سپه سالار لشکر حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مردی از تبار پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در کنار واژه صبر تسکین دهد.
کجاست او که با رهبریش جهانی را لرزاند و با عطوفت پدرانه اش هزاران مرد را چون کودکان به گریه در آورد؟
او که بود که مسلمانان بار دیگر یتیم شدند و پرچم عزا برافراشته شد؟
کجاست آن روزنه امید صدها میلیون مسلمان و میلیاردها انسان تحت ستم در سراسر جهان؟ در کجای تاریخ باید به دنبال او گشت ؟
.
عرفان امام...
آنچه در آثار ادبى و عرفانى امام خمينى “قدس سره” در سالهاى آخر عمر پر بركتش ديده مىشود - چه به صورت اشعار، چه نامهها و مكتوبات عرفانى - نشان از نوعى “شوريدگى” و “دلدادگى” و “عشق” مىدهد.
ابراز حالات ويژه روحى و بىتابىهاى معنوى در راه وصل به جانان و اينكه همه چيز را فداى “او” كردن و همه مراحل را براى رسيدن به عشق و معشوق پيمودن و در اين راه، از هيچ چيز پروا نداشتن و. . . همه از نشانهها و آثار چنين عشق و مرتبه والاى از خود بريدن و به محبوب رسيدن است.
آنچه انسان را به محبوب و معبود مىرساند، عبارت است از:
- عبادت - علم - عرفان - و. . . عشق هر يك از مراحل سه گانه اول، گاهى هم به جاى “رساندن"، مانع مىشود و به جاى “خدايى شدن” به “خودى بودن” مىانجامد و به جاى ايجاد نورانيت، “حجاب” مىآورد.
اينكه انسان در محدوده “عبادت ظاهرى” نماند، و به اصطلاحات علمى و قيل و قال مدرسه، دل خوش نكند، و مباحث عرفانى براى او دكان نشود، بلكه به كنه و جوهره ناب بندگى و آزادگى برسد، موهبتى است كه خاص ويژگان است. در متون دينى هم (چه در آيات، چه روايات، و چه حتى در سيره معصومين و بزرگان دين) به رگههايى از اشارات و تصريحاتى بر مىخوريم كه از اين قشرىگرى و جمود برظواهر، يا از ژرفايى و رسيدن به باطن و جوهر ناب بندگى ياد كرده است.
آنچه در آثار امام راحل “قدس سره” بخصوص در اشعارش مشهود است، اشاره به اين منازل و مراحل و واديهاى سلوك و رسيدن به مرحله چهارم و “عشق ناب به خدا” است. شوريدگيهاى سالهاى آخر عمر حضرت امام نيز گوياى اين حال متعالى و مقدس است.
آنچه در اين نوشته، در پى آنيم، مرورى بر “ديوان امام” و رديابى اين مراحل و منازل اربعه در سرودههاى حضرت اوست.
اگر در اشعار امام مىبينيم كه از معبد و مسجد و طاعت و عبادت ريايى و ماذنه و دير راهب و سجاده و صومعه و محراب و. . . نقد مىشود و از بىحاصلى اينها ياد مىشود، ناظر به رواياتى است كه از “عبادت بىعلم” و “طول ركوع و سجود بدون تفكر” و ” پرسشهاى ريايى “و. . . نكوهش شده است.
و اگر حمله تند و تيز امام را به كتاب و مدرسه و قيل و قال درس و بحث و شفا و اسفار و فيلسوف و فتوحات و مصباح و اوراق و دكه علم و صحبتشيخ و عقال عقل و برهان و. . . مىبينيم، باز ناظر به آنجاست كه علم و اصطلاحات علمى، حجاب گردد و علم، تنها در دانستنيهاى درس و بحث و تعليم و تعلم خلاصه شود، نه آن نور امنيتى كه دلها را روشن و با صفا مىسازد. به فرموده امام صادق"ع":
“ليس العلم بالتعلم، انما هو نور يقع فى قلب من يريد الله تبارك و تعالى ان يهديه”
و اگر مىبينيم كه با قلم و تعبيرى تند، از عرفان و خانقاه و صوفى و درويش و خرقه ملوث و قلندران و مسند و. . . انتقاد مىكند و اينها را همه هيچ مىشمارد، آنجاست كه عرفان بازى و دستگاه سازى و مريد پرورى و انزواگزينى و بىخيالى، محصول اينگونه صوفيگرىهاى بىخاصيتباشد.
. . . بالاخره اگر از مىو ساغر و ميكده و خم و جرعه و سبو و جام و باده و جرگه عشاق و عاكف ميخانه شدن و. سخن مىگويد، رسيدن به نهايت “عشق راستين” و دريدن همه حجابها و ظواهر و چشيدن طعم خوش"عبوديت عاشقانه” و “نورانيت علم” و “عرفان ناب” را در نظر دارد…
جواد محدثی