چگونگی شکل گیری وهابیت و تفاوت آن با اهل سنت
اهل سنت به چهار شاخه اصلی حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تقسیم میشوند که به مرور زمان برخی از این شاخه ها به دهها زیرشاخه تقسیم شده و هر کدام برای خود به مسلکی جداگانه با عقایدی خاص تبدیل شدند. وهابیت نیز یکی از فرقههایی است که خود را منتسب به حنبلیها میدانند؛ بدین معنی که وهابیت بسیاری از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقاید وی گرفتهاند. با این حال بسیاری از علمای حنبلی نیز وهابیت را فرقهای جدا از خود قلمداد کرده و از نزدیکی به آن خود را مبرا کردهاند.
الف- پیشینه فکری و سیاسی وهابیت؛
1.1.احمد بن حنبل(241-164ه.ق):
احمدبن حنبل، موسس و بانی فرقه حنبلی و از رهبران فکری اصحاب حدیث به شمار میآید که در ربیع الاول 164ه.ق در بغداد بدنیا آمد. وی نه تنها طریقه اصحاب حدیث را از پیشینیان به ارث برد، بلکه آن را احیا کرد و با تعالیمی که عرضه داشت، برای تنظیم مبانی فکری آنان کوشش کرد. از همین رو پس از او اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفتهها و نوشتههای وی در تأیید افکار خویش استناد جستهاند.
احمد را باید به میانجیگری شاگردش ابن تیمیه، پیشرو مذهب وهابی و تا حدی الهامبخش نهضت مذهبی و محافظهکارانه سلفیان نامید. احمد بن حنبل فقیهی کثیرالسفر بود و در طلب علم و حدیث به شام، حجاز، یمن، کوفه و بصره سفر میکرد و احادیث بسیار گرد آورد و آنها را در مجموعهای بنام مسند ابن حنبل فراهم آورد. احمد در فقه و حدیث، استادان بسیاری داشت، به طوری که ابن خلکان وی را یکی از اصحاب و شاگردان خاص امام شافعی میداند.
ابن حنبل سخت از پذیرش اعتقاد به مخلوق بودن قرآن که آن را مخالف سنت میدانست، امتناع کرد. او معتقد بود که این ترکیب حروف و اصوات به همین شکل فعلی در عالم ازل ثابت و به ذات خداوند قائم بود. وبنابراین، به قدیم بودن و غیرمخلوق بودن قرآن معتقد بود.
آرامگاه محمد ابن حنبل
هیئت استفتای دائمی وهابیان: «بنای بر قبور بدعت منکر است
که در آن غلو در تعظیم صاحب قبر، راهی بسوی شرک است و باید تخریب شود»
صفحات: 1· 2
۱۵ توصیه کاربردی رهبر معظم انقلاب برای انس بیشتر با قرآن
توجه به فرمایشان رهبر معظم انقلاب در هر زمینه ای راه گشا خواهد بود. بنابراین بیهیچ حرفی شما را به خواندن 15 نکته راهبردی و مفید آیت الله خامنهای دعوت میکنیم:
* گام اول: آشنایی نوجوانان با متن و ترجمه قرآن
واقعیت تلخ این است که قرآن هنوز در جامعهی ما، یک امر عمومی نشده است. همه به قرآن عشق میورزند و احترام میکنند؛ اما عدهی کمی همواره آن را تلاوت و عدهی کمتری در آن تدبر میکنند.
برای رفع این نقیصه که کاری ممکن و روان است، در گام اول باید جوانان و نوجوانان را با متن و ترجمهی قرآن آشنا کرد و از شربت گوارا و حیاتبخش قرآن، به ذایقهی آنان چیزی چشانید. ۱۳۶۸/۰۷/۲۰
* حفظ قرآن از دبستان شروع بشود
ترتیبی بدهید که بشود بچهها را از کوچکی در دبستان وادار به حفظ قرآن کنند – البته مجبورشان نکنند – جایزه قرار بدهند و مثلاً بگویند هر بچهیی که در دورهی دبستان، اینقدر از قرآن را حفظ بکند، این مقدار امتیاز خواهد گرفت؛ یا اگر کسی در دبیرستان، این مقدار قرآن را حفظ کند، به قدر این واحدها یا این درسها، نمره یا امتیاز مادّی میدهیم. ۱۳۶۹/۱۲/۰۱
من عقیدهام این است که حفظ قرآن باید از بچگی شروع بشود، یعنی حدوداً از دوازده سالگی سیزده سالگی؛ «التّعلم فی الصّغر کالنقش فی الحجر».۱۳۷۰/۱۱/۰۳
* ناتوانی در روخوانی قرآن از هیچکس پذیرفتنی نیست
وقتی در کشوری، مثلاً بیست یا بیست و پنج میلیون جوان از زن و مرد هست، جا دارد که در میان اینها، اقلاً یک دو، سه میلیون تالی قرآن، با آداب و شرایطش باشد؛ اقلاً یک میلیون از این جوانان، حافظ کلام خدا باشند؛ تعداد معتدٌبهی از جوانان، عارف به معانی قرآن و قادر به فهم الفاظ و ظواهر قرآن باشند؛ تعداد معتدٌبهی، عالم به قرائات مختلف و نوافل قرائت و زینتهای تلاوت قرآن باشند و بدون استثنا، همهی مردم در این کشور، قادر به روخوانی قرآن باشند. این، قاعده است. نمیشود قبول کرد، در کشوری که مردمش معتقد به اسلام هستند، احدی از آحاد مردم – غیر از اطفال بسیار کوچک – باشند که نتوانند قرآن را بخوانند؛ چه رسد به اینکه در نظامی، مردم بر پایهی اسلام زندگی کنند. ۱۳۶۹/۰۱/۱۹
* متأسفانه اکثر مردم ما عربی نمیدانند!
آیهای را که تلاوت میکنید، بدرستی معنایش را درک کنید. همین معنایی که یک عربیدان میتواند بفهمد، همین معنای ظاهری را درست درک کنید. این که درک شد، آن وقت در تلاوت، فرصت و قدرت تدبر به انسان دست میدهد. یعنی انسان میتواند آن وقت تدبر کند. و من به شما عرض کنم وقتی که معنای آیه را بدانیم، آن کسی که اهل صوت و آهنگ و لحن و خواندن هست، خودِ این فهم معنای آیه، لحن را هدایت میکند. اگر ما بدانیم چی داریم میخوانیم، هیچ لزومی ندارد که نگاه کنیم ببینیم فلان قارىِ فرض کنید که معروف، وقتی این آیه را خوانده، کجا را پایین آورده، کجا را بالا برده، کجا را با رقت خوانده، کجا را با شدت خوانده. نه، لزومی ندارد. اگر معنا را فهمیدیم، خود این معنا آدمی را که اهل صوت هست و صدای او آهنگپذیر است و انعطاف آهنگ دارد، صدای او را هدایت خواهد کرد، خودش آهنگ را به ما خواهد داد؛ مثل حرف زدن معمولی.
متأسفانه اکثر مردم ما از الفاظ آیات کریمهی قرآن، مستقیم کمتر استفاده میکنند؛ یعنی اکثر عربی نمیدانند. خب یکی از محرومیتهای ماست. لذا در قوانین کشور فراگیری زبان عربی که زبان قرآن است، یکی از چیزهای لازم فرض شده که این، به خاطر همین است. اگر ما واقعاً بخواهیم معانی قرآن را بفهمیم، مردم معمولی که عربی هم نخواندند، میتوانند مراجعهی به تفاسیر و به ترجمهها بکنند. ۱۳۸۹/۰۵/۲۱
* به محض بیکاری، قرآن بخوانید
ما باید رابطهمان را با قرآن روزبهروز مستحکمتر کنیم. در خانهها قرآن بخوانید. حتی در هنگام بیکاری، چنانچه مختصر فراغتی پیدا میکنید، خودتان را به قرآن وصل کنید. هر روز مقداری قرآن بخوانید و آن را فرابگیرید. ۱۳۷۰/۱۱/۱۷
* یک نسخهی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید
در آن دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسیر و درس قرآن داشتم؛ به جوانانی که میآمدند، میگفتم که هر کدام از شماها یک نسخهی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایی منتظر کاری میایستید و فراغتی پیدا میکنید – یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت – قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید، تا با این کتاب انس پیدا کنید.
ما در طول هشت سال جنگ، زیر آتش توپ و تفنگ، جوانانی را در جبههها داشتیم که به مجردی که بر زمین مینشستند و اندک فراغتی پیدا میکردند، قرآنشان را باز میکردند و مشغول تلاوت میشدند؛ یا مثلاً اگر در اتوبوس و یا کامیون نشسته بودند و داشتند میرفتند، قرآنشان را درمیآوردند و بنا میکردند به خواندن. ۱۳۷۰/۱۱/۰۳
* روزی ده آیهی قرآن بخوانید
قرآن را بایستی از خودمان جدا نکنیم. دائم باید با قرآن مرتبط و مأنوس باشیم. حالا در روایات دارد که هر روز لااقل پنجاه آیهی قرآن بخوانید. این، یکی از معیارهاست. اگر نتوانستید، روزی ده آیهی قرآن بخوانید؛ نگوئید سورهی حمد را میخوانم و این چند آیهی سورهی حمد با چند آیهی سورهی قلهواللَّه – یک رکعت – میشود همان ده آیهای که فلانی میگوید. نه، غیر از آن قرآنی که در نماز میخوانید – چه نماز نافله، چه نماز فریضه – قرآن را باز کنید، بنشینید، با حضور قلب، ده آیه، بیست آیه، پنجاه آیه، صد آیه بخوانید. ۱۳۸۶/۰۶/۲۲
* خود را به تدبر در قرآن عادت دهیم
اینکه حتی قرآن را با صدای خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم کافی است؟ نه. چیز دیگری لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما میخواهد که تدبّر کنیم. عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن بهصورت تدبّر، اُنس پیدا کنیم، همهی خصوصیاتی که گفتیم حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلی فاصله داریم؛ پس باید پیش برویم. ۱۳۷۳/۱۰/۱۴
* سهلانگارانه به آیات نگریستن را کنار بگذاریم
اصلا تدبر برای تفسیر کردن نیست؛ برای فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانهای را دو گونه میتواند تلقی کند: یکی سرسری و با سهلانگاری؛ یکی با دقت و کنجکاوانه. این اصلا به مرحلهی تفسیر کردن و تعبیر کردن نمیرسد. تدبری که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسری نگریستن در قرآن است؛ یعنی شما هر آیهی قرآنی را که میخوانید، با تأمل و ژرفنگری باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبر است و بدون اینکه نیازی به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند – که همان تفسیر به رأی است – خواهید دید که بابهایی را از معرفت، به حسب محتوای آیه – هرچه که محتوای آیه است – باز میکند. ۱۳۷۷/۰۷/۱۸
* آنقدر قرآن را از اول تا آخر بخوانید تا ذهنتان با معارف آن آشنا شود
خواندن قرآن، از اول تا آخر، یک چیز لازمی است. باید قرآن را از اول تا آخر خواند؛ باز دوباره از اول تا آخر؛ تا همهی معارف قرآنی یکجا با ذهن انسان آشنا شود. البته معلمینی لازمند تا برای ما تفسیر کنند، مشکلات آیات را تبیین کنند، معارف آیات و بطون آیات الهی را برای ما بیان کنند ؛ اینها همه لازم است. اگر اینها شد، هرچه زمان به جلو برود، ما به جلو میرویم و توقف دیگر وجود ندارد. ۱۳۸۹/۰۴/۲۴
* قرآن خواندن با حالت روزهداری لذت دیگری دارد
با حالت روزهداری یا حالت نورانیتِ ناشی از روزهداری، در شبها و نیمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت دیگری و معنای دیگری دارد. چیزی که انسان در چنین تلاوتی از قرآن فرا میگیرد، در حال متعارف و معمول نمیتواند به چنین تلاوتی دسترسی پیدا کند؛ آنها از این هم بهره میبرند. ۱۳۸۶/۰۶/۲۳
* قهرمانان قرآنی را احترام کنید
اگر بخواهیم همه قرآن را بیاموزند، عدّهای باید در اوج قرار گیرند – مثل همه چیز دیگر – همینطور که اگر بخواهید ورزش، همگانی شود، بایستی عدّهای قهرمان را جلوِ چشم مردم نگهدارید. اگر بخواهید قرآن در خانهها، بین بچهها، بین بزرگها، بین زنها و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید. ۱۳۷۷/۰۹/۰۱
* برای قراء قرآن منبر بگذاریم
میخواهم در جامعهی ما کاری بشود که برای قراء قرآن منبر بگذاریم و همچنان که الان وعاظ منبر میروند، قاریان قرآن هم منبر بروند و مثلا نیمساعت قرآن بخوانند و مردم آن زلال کلام الهی را مستقیم از او بشنوند و دلهایشان بلرزد و اشک بریزند و موعظه بشوند و بلند شوند و بروند؛ ولی ما حالا قرآن کریم را فقط مقدمهی سخنرانی قرار دادهایم!
من در سالهای ۵۱ و ۵۲ و ۵۳ در مشهد سخنرانی میکردم؛ میایستادم سخنرانی میکردم. بعد هم که حرف من تمام میشد، روی زمین مینشستم. سپس صندلی میگذاشتیم، تا قاری قرآن تلاوت کند. ۱۳۷۰/۰۱/۲۲
* حاجیها در حج یک ختم قرآن داشته باشند
اگر یک جوانی، یک مردی یا زنی در دورهی حج انس با قرآن را یاد بگیرد، تأمل و تدبر در عبارات دعاها و مناجات با پروردگار را یاد بگیرد، این میشود سرمایهای برای او در طول زندگی. حاجی اگر خود را مقید کند که در مدینهی منوره یک ختم قرآن بخواند؛ در مکهی مکرمه یک ختم قرآن بخواند – اینجا خانهی قرآن است؛ محل نزول قرآن است – یا اگر نمیتواند یک ختم قرآن بخواند، یک بخش عمدهای از قرآن را بخواند با تأمل، با تدبر؛ اگر عادت کند به تأمل و تدبر در قرآن در این مدتی که آنجاست – بتوانید عادت بدهید حاجی را به اینچنین سیرهها و رویههای ماندگار معنوی و روحی – این برای او میشود یک سرمایه. قرآن یک ذخیرهی تمامنشدنی است. انس با قرآن از هر واعظی، از هر رفیق ناصحی، از هر درسی برای انسان مفیدتر است. ۱۳۸۶/۰۸/۲۳
* جوانان آیات عزت و توحید عملی را حفظ کنند
اگرچه همهی آیات کریمهی قرآن نور است، اما امروز جوانان به بخشی از آیات قرآن خیلی احتیاج دارند و آن، چیزهایی است که عزت اسلام و عزت جامعهی اسلامی و توحید عملی جوامع اسلامی در آنهاست. جوانان ما در همهجای دنیای اسلام بایستی اینگونه آیات را روان و حفظ باشند و از آنها درس بگیرند. ۱۳۷۰/۰۳/۱۶
منبع مقاله : باشگاه خبرنگاران
محبوبترین کتابهای دنیا درباره فلسطین
موضوع فلسطین و اشغال قدس شریف، از ابتدای اشغالگری رژیم صهیونیستی موضوع مورد توجه مردم دنیا و به ویژه روشنفکران و هنرمندانی بوده است که قلبی برای تپیدن در سینه داشتهاند و دو چشم سالم برای دیدن واقعیتها. روزگاری که در این سالها بر مردم فلسطین گذشت و جنایتهایی که گاه و بیگاه رژیم صهیونیستی بر مردم بیگناه فلسطین وارد کرده و میکند و نه تنها قلب مسلمانان بلکه قلب هر انسان آزادهای را میفشارد و باعث شده که خیلیها به این مساله واکنش نشان دهند. از پزشکان اروپایی و خبرنگاران و عکاسان و مستند سازان و فیلم سازان بگیرید تا کسانی که دست به قلم دارند به این واقعه واکنش نشان دادهاند درباره این اتفاق دردناک و ظلم بشر قرن بیست و یکم بر هم نوعش نوشتهاند. آنچه که در این گزارش خواهید خواند، مروری است بر کتابهایی که تا کنون به زبان انگلیسی و غالبا در آمریکا درباره فلسطین منتشر شده است و در میان انبوه کتابهای منتشر شده در این موضوع محبوبترینها و پرفروشترین ها هستند:
کتاب «من رام الله را دیدم» کتابی است از اشعار مرید البرغوثی به زبان انگلیسی. مرغوثی بعد از جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل از زندگی در فلسطین منع شد و 30 سال از عمرش را در تبعید بود و روزگار را دور از کشورش در شهرهای مختلف دنیا گذارند. به طوری که به گفته خودش نه شهروند جایی بود نه مهمان و نه گردشگر. او را به چشم یک تبعیدی و پناهنده نگاه میکردند و هیچ جای امنی برایش وجود نداشت. تا اینکه او پس از 30 سال به کشورش و شهر روزگار جوانیاش رام الله برگشت، اما دیگر آن شهر را نشناخت. شعرهایی که البرغوثی در مواجه با این وضعیت سروده است در این کتاب آمده و متاثر از مرور او بر خاطراتش است و اینکه او در این مدت نه تنها از میهنش تبعید شده بلکه حتی از یک محل سکونت همیشگی و جایی انسانی برای اقامت هم محروم بوده است. کتاب «من رام الله را دیدم» از نظر مخاطبان انگلیسی زبان و ناآشنا با وضعیت فلسطین هم بسیار تاثیرگذار و انسانی توصیف شده که در عین حال به درک وضعیت خاورمیانه امروز کمک میکند. این کتاب که برای نخستین بار در سال 1997 منتشر شد اما بارها تجدید چاپ و برنده جایزه ادبی نجیب محفوظ هم شده است.
«صبحها در جنین» نیز کتاب دیگری است که به زبان انگلیسی و در آمریکا منتشر شده و تا کنون بسیاری از خوانندگان را تحت تاثیر قرار داده است. نویسنده این کتاب سوزان ابوالهوا است و کتاب از نظر تاثیرگذاری و احیای هویت فلسطینیان هم رده رمان بادبادک باز خالد حسینی ارزیابی شده است. داستان این کتاب درباره خانواده ابوحجاز است. آنها در سال 1948 به زور از روستای محل زندگیشان بیرون رانده و به اردوگاه آوارگان در جنین برده میشوند. آنها به اجبار خانه و زندگی و باغهای زیتونشان را ترک میکنند و با قلبی شکسته در وضعیتی بسیار بد قرار میگیرند. پسر بزرگتر خانواده به خاطر شلیک به اسرائیلیها تحت تعقیب قرار میگیرد و بازداشت میشود و نوههای ابوحجاز در تقلایی برای به دست آوردن آزادی و خانه و حداقل امانات به سر میبرند. قصه این خانواده با روایت ماجرای این آوارگان توسط دیگر اعضای خانواده و به خصوص نوهها ادامه پیدا میکند. دو نوه پسر دوقلویی که در این خانوادهها هستند یکی توسط سربازان اسرائیلی ربوده می شود و برادر دیگرش همواره به دنبال او است. نوه دیگر ،دختر نوجوانی به نام امل است که راوی تبعید و بیخانمانی و رنجهای ملت فلسطین میشود و ماجرا تا بزرگ شدن و ازدواج او و فرزنددار شدنش ادامه پیدا میکند. امل صاحب دختری میشود و از آن پس، دختر او است که باید از گذشتهاش و آنچه که بر سر این خانواده آمده،اطلاع یابد… این کتاب در چاپهای ابتداییاش با نام «جای زخم داوود» منتشر شده بود ولی از سال 2010 با نام «صبحهای جنین» منتشر میشود.
**شجاعترین تاریخدان اسرائیلی
« پاکسازی قومی فلسطین» هم کتاب پرطرفدار دیگری به قلم ایلان پاپه است. پاپه یک یهودی ساکن در سرزمینهای اشغالی است که در حوزه تاریخ صاحب نام و صاحب نظر است و کتاب او، او را به عنوان یک تاریخدان بسیار شجاع بر سر زبانها انداخت. او در مقدمه کتابش نوشته است که بعد از هولوکاست بزرگترین جنایت علیه بشریت در فلسطین رخ داد و این جنایات همچنان ادامه دارد. پاپه معتقد است که در دنیا مدرن امروز کمتر اتفاق و جنایتی از نگاه مردم دنیا دور میماند اما تا کنون جنایتی به این وسعت وجود نداشته که به راحتی از حافظه جهانی پاک شود و این جنایت همان موضوع فلسطین و پاکسازی قومی از سال 1948 است.
او در کتابش توضیح میدهد کاری که اسرائیلیها در سال 1984 انجام دادند دقیقا مشابه کار نازیها برای از بین بردن دیگر نژادها است. او به جنایاتهای اسرائیل اشاره میکند که تنها در سال 1948 ، 800 هزار نفر بیخانمان و 531 روستا نابود شدند. نویسنده سپس درباره نقش سازمان ملل و بی توجهی به حقوق مردم فلسطین اشاره می کند و از عدالتی صحبت میکند که خبری از ان در سازمان ملل نیست. این کتاب در سال 2006 منتشر شده است.
صفحات: 1· 2