برای خودمان هم خیراتی حواله آخرت کنیم !!
اعمال و رفتار ما دو نوعاند؛ برخی مربوط به خود ما هستند؛ مثل نماز و روزه و صدقه و کمک به فقراء و برخی دیگر دارای آثار اجتماعیاند، که این آثار گاهی خوب است و گاهی بد؛ گاهی عملی انجام میدهیم و باعث هدایت گروهی از مردم میشود، یا مسجدی بنا میکنیم که مردم از آن استفاده کنند و… .
روز قیامت، روزی است که به تعبیر قرآن که میفرماید: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ [طارق/9] در آن روز كه اسرار پنهان، آشكار میشود» سرها و رازها آشکار میشود و تمام اعمال آدمی، خوب یا بد آنها آشکار میشود و به آنها رسیدگی شده و انسان، تمام اعمال و عملکرد عمر خود از ریز و درشت را خواهد دید؛ قرآن در این رابطه نیز میفرماید: «یُنَبَّۆُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّر؛ [قیامت/ 13] در آن روز، انسان را از تمام كارهایى كه از پیش یا پس فرستاده، آگاه میكنند».
امام باقر(علیهالسلام) در تفسیر این آیه فرمودند: «مراد از آنچه پیش فرستاده است، خیرات و شرورى است كه خود، انجام داده و مراد از آنچه از پس فرستاده است، آن سنتها و آثارى است كه از خود باقى گذارده، تا مردم بعد از او بدان عمل كنند. پس اگر آن سنتها زشت باشد، به اندازه وِزر و وَبال و گناهى كه به مرتكبین میرسد، به همان اندازه به او نیز میرسد، بدون اینكه از وزر و وبال مرتكبین آن گناهان، كم شود و اگر آن سنتها نیكو باشند، به اندازه ثواب و پاداش و مزدى كه به مرتكبین میرسد به همان اندازه به او نیز میرسد؛ بدون اینكه از ثواب و پاداش مرتكبین آن اعمال كم شود».
همچنین پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْر ُمَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ؛ هر کس سنت حسنه و نیکویی را بنا کند، اجر و مزد و پاداشی را میبرد و هر کس تا روز قیامت به آن سنت عمل کند، اجر و مزدی برای او نیز به همراه دارد، بدون اینکه از اجر کسی که به آن عمل میکند کاسته شود».[1]
با توجه به این آیه و روایات ذیل آن، اعمال آدمی دو دسته هستند؛ برخی مربوط به خود ما هستند و با مرگ انسان، آثار آنها تمام میشود و برخی دیگر حتی بعد از مرگ هم ادامه دارند و همچنان برای صاحب آن عمل، ثواب یا عذاب نوشته میشود؛ به طور مثال، پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیه و آله) فرمودند: «هنگامیکه فرزند آدم بمیرد، أعمال او بریده میشود، مگر سه چیز: اول: فرزند نیكوكارى داشته باشد كه براى او دعا كند. دوم: علم و دانشی از خود به یادگار بگذارد كه مردم از آن بهرهمند گردند. سوم: صدقه جاریهاى از خود بگذارد كه پیوسته مردم از آن نفع ببرند». [2]
به طور مثال هر کس مسجدی بنا کند، یا بیمارستانی یا… که مردم از آن بهرهمند شوند، مادامی که آن ملک پا بر جا باشد، برای آن شخص، ثواب نوشته میشود و لو اینکه خود او از دنیا برود، همچنین هر کس گناهی را در جامعه رواج دهد، مادامی که آن گناه در جامعه عمل شود، برای او گناه نوشته میشود؛ مثلاً اگر کسی در راه بیحجابی زنان مسلمان تلاش کند، تا روز قیامت هر زنى بدون حجاب بیرون رود و هر زنى بدین جهت در فساد بیافتد و هر مردى كه به علت نگاه به آن زن به گناه بیافتد، عین آن گناه و عذابش براى آن بدعتگذار خواهد بود، خود او در آتش است و مرتب آتشهاى جدید براى او هدیه میآورند و گفته میشود: این عذاب جدید به علت گناهان جدیدى است كه مردم در اثر آن بدعتها مرتكب میشوند.
هر چه آن مسكین در میان آتش فریاد زند: دیگر این عذابهاى تازه برای چیست؟ اى خدایى كه میگویى من ظلم نمیكنم! این عذابهاى جدید براى چیست؟ خداوند متعال میفرماید: «وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِید؛ [فصلت/ 41] پروردگار تو أبداً ظلم نمیكند». این آتشها نتیجه و اثر اعمال خود توست كه پیوسته از دنیا به سویت میآید.
لذا هر كس در دنیا گمراهی ایجاد کند؛ سنّت بدى بگذارد، تمام آثاریكه براى آنها هست، براى این شخص بدعتگذار نیز خواهد بود. [3]
در نتیجه:
اعمال و رفتار ما دو نوعاند؛ برخی مربوط به خود ما هستند؛ مثل نماز و روزه و صدقه و کمک به فقراء و برخی دیگر دارای آثار اجتماعیاند، که این آثار گاهی خوب است و گاهی بد؛ گاهی عملی انجام میدهیم و باعث هدایت گروهی از مردم میشود، یا مسجدی بنا میکنیم که مردم از آن استفاده کنند و… .
گاهی نیز همین کار را در طرف گناه و معصیتش انجام میدهیم و یک سنّت غلط که باعث گمراه شدن مردم میشود را بنا میکنیم، مثل تاسیس مراکز فساد، ساختن یک سایت گمراه کننده یا… .
این دسته از اعمال، چون آثارشان باقی است، با مرگ آدمی همچنان باقی هستند و تا مردم به آنها عمل میکنند و از آنها استفاده میکنند، برای ما نیز ثواب یا گناه نوشته میشود.
پینوشت ها :
[1]. الكافی، ج 5، ص 10.
[2]. منیه المرید، ص 103.
[3]. معاد شناسى، ج6، ص293.
4 راه برای کسب توفیقات الهی
شاید این جمله را زیاد شنیده باشیم که : «اگر خدا توفیق دهد فلان کار را انجام خواهم داد» یا «توفیقی بود که خدا داد و فلان کار انجام شد، این توفیق الهی چیست که به منزله یک محرک در امور خیر است ؟
«شیخ رجبعلی خیاط سبب روشن شدن چشم برزخی خود را چنین نقل کرده است: در ایام جوانی دختر رعنا و زیبایی از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم رجبعلی خدا میتواند تو را امتحان کند. بیا این بار تو خدا را امتحان کن. سپس به خدا عرضه داشتم: خدایا من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم من را برای خودت تربیت کن. آنگاه ایشان به سرعت از دام گناه میگریزد و بیدرنگ دیده برزخی او روشن میشود و آنچه را که دیگران نمیدیدند و نمیشنیدند برای او مقدر بود که ببیند و بشنود.»[1]
« توفیق ندادند بزرگان همه کس را تا یار که را خواهد و میلش به که باشد»
آری! شکی نیست که مسألهای به نام توفیق، حقیقت دارد. و «آن امری معنوی است که، حقتعالی به بعضی از بندگان (قابل) خود عنایت میکند و انسان به برکت آن امر معنوی در میدان عمل، از حدود شرعی تجاوز نمیکند و این معنا در حد کاملش عصمت میشود.»[2]
ولکن باید بدانیم، توفیقات الهی و دستگیریهای معنوی، نصیب هر کسی نمیشود، بلکه زمینه لازم و مساعد خود را میطلبد و حقتعالی در آیاتی چند، به مسأله توفیق و عوامل آن، اشاره فرموده است:
1- «وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»،[العنکبوت،69]؛ «و كسانىكه براى [به دست آوردن خشنودى] ما كوشیدند، بی تردید آنان را به راههاى خود [راه رشد، سعادت، كمال، كرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمایى مىكنیم و یقیناً خدا با نیكوكاران است».
در این آیه شریفه «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» توفیق الهی و دستگیری معنوی است، ولی قبل از آن باید زمینهاش را که همان «جاهَدُوا فینا» است را فراهم کنیم.
2- «… وَ مَنْ یُۆْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَه…»،[التغابن،11]؛ «و هركس به خدا ایمان بیاورد، خدا قلبش را [به حقایق] راهنمایى مىكند.»
3- «… وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا…»،[نور،54]؛ «و اگر او را اطاعت كنید هدایت مىیابید.»
4- «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْكُم…»،[محمد،7]؛ «اى مۆمنان! اگر خدا را یارى كنید، خدا هم شما را یارى مىكند.»
5- و یا در مورد اصحاب کهف و آن توفیقاتی که نصیبشان شده بود، این آیه شریفه آمده است: «إنّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدی»،[کهف،13]؛ «آ نان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.»
در این آیات الهی، جملات «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»، « یَهْدِ قَلْبَه»، « تَهْتَدُوا»، « یَنْصُرْكُم»، «وَ زِدْناهُمْ هُدی» همان توفیقات الهی است، منتها تمامی این امور مشروط به فراهم آمدن زمینههایی مانند « مجاهده، ایمان، اطاعت، نصرت و یاری حقتعالی» میباشد.
«توفیق رفیقی است که به هر کس ندهندش»
چنانچه معصیت، زمینه گمراهی و ترک نصرت الهى و واگذاردن انسان بخود و بالنتیجه موجب سلب توفیق و ازدیاد در خباثت میشود: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ»،[التوبه، 67]؛ «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم كرد.»
نقش توفیق در کسب فضایل
از آیت الله بهجت پرسیده شد این که شنیده می شود کارهای خیر و اعمال صالح توفیق الهی می خواهد یعنی چه و آیا این موضوع با اختیار منافاتی ندارد؟
ایشان در پاسخ فرمودند: «اگر توفیق و دستگیری خدا نباشد، مگر کارهای اختیاری انسان انجام می شود؟ باید دستگیری و توفیق از ناحیه خدا باشد تا با اعمال اختیار و اراده از ناحیه بنده، کارهای اختیاری انجام شود. تازه انجام افعال اختیاری مشروط به بقای حیات و صحت و نبود موانع است.
به طور مثال برای انجام نماز باید بنده ساجد و… باشد و عنوان سجود به قیام مبدل شود و شخص قائم، راکع و ساجد شود، این ها همه از او و به سوی اوست؛ زیرا وجود و ایجاد تا چه رسد به حرکات و سکنات به اوست، چنان که می فرماید: «مارمیت اذ رمیت ولکن ا… رمی» (آن هنگام که سنگریزه ها را پرتاب کردی این تو نبودی که انداختی، بلکه خدا انداخت.) ما همین اندازه می دانیم که خداوند امر فرموده و نهی کرده و ما در فعل و ترک مضطر نیستیم و همین مصحح عقوبت است و نیز با وجدان ثابت می شود که خود را در مورد تکلیف فاعل مایشاء و مختار و خالق فعل می دانیم. انسان فاعل ما به است نه فاعل ما منه(یعنی زمینه ساز فاعل حقیقی است نه فاعل حقیقی و ایجادی).(بر گرفته از کتاب «پرسش های شما و پاسخ های آیت ا… بهجت»- ص120 )
راهکارهای برای جلب توفیق خداوند:
1- نیایش براى کسب توفیق
باید از خداوند بزرگ درخواست توفیق بنمائیم، تا از توفیقات الهى که نصیب مردان خدا شده است، ما نیز بهرهمند شویم. در دعاهاى بسیارى این مسأله را از خداوند بزرگ مسئلت مىکنیم:
- در دعاى پس از نماز جناب جعفر طیّار مىخوانیم:اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک تَوْفیقَ اَهْلِ الْهُدى وَاَعْمالَ اَهْلِ التَّقْوى …(3)
خدایا از تو سۆال مىکنم توفیق اهل هدایت و رفتار اهل تقوا را.
2- دعاى پدر و مادر
عامل توفیق دعاى پدر و مادر در ایجاد توفیق نقش عظیمى دارد. بعضى از بزرگان ما همه توفیقات خود را به خاطر دعاى پدر و مادر مىدانند. مرحوم علاّمه مجلسى که از نظر کثرت تألیفات و خدمت به اهل بیت اطهار علیهم السلام در میان علماء شیعه کم نظیر بلکه بىنظیر است، توفیقات عظیم خود را مرهون دعاى پدر بزرگوارش مىباشد.
3 - تلاش و کوشش براى جلب توفیق ضرورى است
همان گونه که گفتیم یکى از راههاى کسب توفیق، دعا و خواستن از خداوند است. باید از صمیم دل دست به دعا بردارید و از پروردگار مهربان خواستار موفقیّت براى رسیدن به مقاصد عالى خود باشید، توجّه داشته باشید پس از دعا، باید دست به تلاش و کوشش نیز بزنید، وگرنه دعاى شما نوعى استهزاء و تمسخر بشمار مىآید.
حضرت امام رضاعلیه السلام مىفرمایند:مَنْ سَأَلَهُ التَّوْفیقَ وَلَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ.(4) ؛ کسى که از خداوند دارا بودن توفیق را مسئلت نماید، ولى کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است.
4- اندیشه در نعمتهاى خداوند یا عامل مهمّ توفیق
فکر و اندیشه در نعمتهاى بىپایان پروردگار، عامل بسیار مهمى در جلب توفیق است. با تفکر در مخلوقات خداوند، مىتوانید روزنهاى وسیع از توفیقات الهى را به سوى خود بگشائید.
حضرت امیرالمۆمنینعلیه السلام مىفرمایند:مَنْ تَفَکرَ فِی آلاءِاللَّهِ وُفِّقَ.(5)؛ هر کس در نعمت هاى خداوند بیندیشد، موفّق مىشود . زیرا انسان به این طریق، محبّت و دوستى خداوند را در دل خود جذب مىکند و مىپروراند و آن گاه که محبّت خدا در قلب انسان بارور شد، به سوى خداوند جذب مىشود، و توفیق از ثمرات مجذوب شدن به خداوند است.
پی نوشت ها:
1. فیض عرشی،ص262
2.مصیاح الانس،ص55
3. بحار الأنوار: 198/91
4. بحار الأنوار: 356/78
5. شرح غرر الحكم:
توصیه علامه طباطبایی به یک جوان!
جوانی 22 ساله در سال 1355 نامه ای به علامه طباطبایی نوشته و از او راه حلی برای بیرون آمدن از گناه خواسته که علامه نیز به نامه او پاسخ داده که آن را بازخوانی می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله …چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سۆال من پاسخ دهید، در محیط و شرایطی که زندگی می کنم هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب آن شده اند که مرا از حرکت به سوی الله و حرکت در مسیر استعداد خود باز داشته و می دارند، درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟
یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و الّا دیگران ادعای نصیحت فراوان دارند، دستورات علمی برای پیروی لازم دارم، همانگونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت، باز هم خاطر نشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سۆال نمی شود، وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم، لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع می توانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید، در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید.
پاسخ علامه طباطبائی به این نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی بر آورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد ، هرچه باشد ، همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای درکارهایی روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید ، این رویه را هر روز ادامه دهید ، این روش اگر چه کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبّحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال ، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید ، ان شاء الله موفق خواهید بود.
والسلام علیکم
محمد حسین طباطبایی