اتمام حجّت...
خداوند متعال برای هدایت بندگان خود، آنان را به یک جمله دعوت نموده و فقط به شنیدن یک موعظه و نصیحت فرا می خواند و آن این است که: «به پا خیزید و اگر رفیق راه پیدا نکردید، تنها حرکت کنید و افکار از پیش ساخته خود را کنار بزنید و در دعوت و دستورات این شخص (یعنی پیامبر خدا) اندیشه کنید و ببینید آیا این سخنان و کلمات یک فرد مجنون و بیمار است؟! یا سخنانی است که با ندای فطرت ها و حکم عقول و اندیشه ها مطابق است؟»
و نیز باید گفت: همانگونه که خورشید در فجر صادق تنها یک رَگه روشنایی در افق ایجاد می کند و هر چه می گذرد روشنایی آن زیادتر و بالاخره چهره خورشید پدیدار می شود و تا نقطه نهایی به بالای آسمان صعود می کند و آفتاب آن جهان شمول می شود، در رابطه با پیامبرخدا نیز باید گفت: هر چه از زمان بعثت می گذرد، بر پیروان مکتب او و نیز بر عظمت و جلال آیین او افزوده می گردد و امروز نزدیک به یک چهارم تمامی افراد روی زمین می گویند: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» و همانگونه که نور خورشید با دشمنی این و آن از جلوه نمی افتد، نور رسالت محمدی نیز هرگز از جلوه و جلوات خود ساقط نمی شود و دشمنان نتوانسته اند این نور الهی را به خاموشی بکشانند. البته بدخواهان در طول تاریخ، به شکل های گوناگون، در صدد اضمحلال و نابودی این مکتب و ندای الهی برآمده اند، اما خداوند خبر داده است که آن ها هرگز نمی توانند این نور را خاموش سازند، بلکه روز به روز، خداوند بر جلال و عظمت این نور و نام پیامبر خدا و مکتب اسلام می افزاید.
مولانا گوید:
هرکه بر شمع خدا آرد پفو
شمع کی میرد، بسوزد پوز او
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
مدح خورشید :
ای اصل قدیم و عقل اَقدم *** وی حادث با قدیم توأم
در رتبه تویی حجاب اَقرب *** بودی تو نبی و در گِل آدم
ملک و ملکوت در کف تست *** چون خاتمی ای نبیّ خاتم
از لطف تو شمّه ای است فردوس *** وز قهر تو شعله ای جهنّم
قدّ ملک است در برت راست *** پشت فلک است در درت خم
فهم خرد و زبان گویا *** در وصف تو عاجزند و اَبکم
فرمود به شأنت ایزد پاک *** لَولاکَ لَما خَلقتُ الأفلاک
آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی
رفتارمسالمت آمیز پیامبر (ص) با غیر مسلمانان :
رفق و مدارا، سیره عملی پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله)
رفق و مدارا، از اموری است که در سیره اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه وآله) ; چه در بُعد داخلی و چه در بعد بین المللی، اهمیت بسیار داشته است. همین امر موجب اصلاح جامعه، روابط و مناسبات اجتماعی بود. در غیر این صورت، زمینه ای برای هدایت و تبلیغ رسالت به وجود نمی آمد. خدای متعال از خوشخویی و مدارای پیامبر، این گونه تمجید می کند:
فَبِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ….
«به برکت رحمت الهی، در برابر مردم نرم و مهربان شدی، و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آن ها را ببخش و برایشان آمرزش بخواه…»
رحمت و مهر او، به گونه ای فراگیر بود، با کسانی که سال ها با او دشمنی کرده بودند; مانند مشرکین قریش، با گذشت برخورد کرد. در روز فتح مسالمت آمیز و بدون خونریزی مکه، شخصی این جمله را تکرار می کرد که:
«الیَوم یَوم الْمَلْحَمَة، الیَوم تَستحلّ الْحرمة».
«امروز روز کشتار، جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمت هاست.»
پیامبر رحمت، در برابر و در ردّ این شعار، این جمله را فرمود:
«الیَوم یَوم المَرحمة»; «امروز روز رحمت و مهربانی است.»
بدین ترتیب، آن حضرت، جلو هرگونه خشونت و تندی در مقابل مخالفان اسلام را گرفته، نگرانی و ترس مشرکین قریش را برطرف ساخت و به آنان فرمان داد:
إذهَبُوا فأنتم الطلقاء»; «بروید که همگی آزادید.»
پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیام آور رحمت و محبت
خدای تعالی، رسول گرامی اسلام را رحمتی فراگیر و عام معرفی کرد، که رحمت او شامل همه انسان ها; اعم از مسلمان و غیر مسلمان می شود:
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ
«ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
آری، پیامبر رحمتی است برای همه و آن حضرت در حفظ منافع و تأمین سعادت این جهانی و آن جهانیِ همگان حریص است. خداوند رحمان، در بیان شدت شفقت و مهربانی آن بزرگوار خطاب به تمام بشر فرموده است:
لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ
«گویی می خواهی جان خود را از شدت اندوه از دست بدهی، به خاطر این که آن ها ایمان نمی آورند.»
در اینجا می بینیم که تأسف، دلسوزی و غمخواری پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به کفار و منکران حق و علاقه مندی آن حضرت به سعادت و نجات بندگان، تا چه حد کار را بر وی تنگ کرده است که خدای تعالی او را تسلیت داده و از وی دلجویی کرده است تا مبادا از شدّت اندوه و اهتمام به حال آن ها، قالب تهی کند; زیرا آن حضرت همه آدمیان را، بدون استثنا، همچون فرزندان دلبند و پاره تن خود می دانست و خیر و هدایت همه شان را می خواست و چون می دید که به راه گمراهی و هلاکت می روند، سخت اندوهگین می شد، همان گونه که پدری مهربان از هلاکت وتباهی فرزندانش دچار اندوه می شود.
و پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، خود را مظهر تام رحمت و محبت الهی شناسانده، می فرماید:
«إِنَّما بُعِثْتُ رَحمة»; «همانا من، رحمتی (فراگیر) برانگیخته شده ام.»
هنوز چند سالی از آغاز رسالت نگذشته بود که آوازه پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) در سراسر گیتی طنین انداز شد. دعوت اسلامی، همه سرزمین عرب را فراگرفت و از آنجا به نقاط دیگر سرایت کرد. هیأت های مذهبی و قومی از نقاط مختلف به مدینه، پایگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان می آمدند و آزادانه به تفحّص و گفت وگو می پرداختند و گروهی نیز آزادانه به دین اسلام مشرّف می شدند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عین بیان دستورات الهی و دعوت همگان به حق، نهایت تواضع و فروتنی را نسبت به آنان اعمال می کرد. خانه ای در مدینه جهت پذیرایی از میهمانان اختصاص داد و برخی از میهمان ها با سفارش پیامبر(صلی الله علیه وآله) در منزل بعضی از اصحاب پذیرایی می شدند. وقتی مسیحیان به دیدنش می آمدند، حضرت ردایش را می گسترد و ایشان را بر آن می نشاند. به امپراتور رم و ایران نامه می نویسد و نام خود را بر نام آنان مقدم می دارد و از آنان می خواهد که یا مسلمان شوند و یا لا اقل از جلو او کنار روند تا بتواند مذهبش را میان ملت ها تبلیغ نماید. پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواستار تحقّق شرایطی است که ملت ها بتوانند در انتخاب مکتب و جهان بینی خاص خویش، تصمیم بگیرند و در صورت روشن شدن حق، آزادانه عقیده توحیدی را بپذیرند و جز خدای یگانه را نپرستند و تسلیم خواست و اراده او نشوند. لازمه این رسالت آن است که با قدرت های سلب کننده آزادی ملت ها که مانع تحقیق و پژوهش و گرایش به آیین الهی می شوند، مبارزه شود.
پیامبر همه آدمیان را، بدون استثنا، همچون فرزندان دلبند و پاره تن خود می دانست و خیر و هدایت همه شان را می خواست و چون می دید که به راه گمراهی و هلاکت می روند، سخت اندوهگین می شد، همان گونه که پدری مهربان از هلاکت وتباهی فرزندانش دچار اندوه می شود
پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نامه هایش به رؤسای دولت های معاصر خویش، به قبول رسالت آن حضرت و گرویدن به آیین اسلام را خواستار می شد و در مواردی به بقای مُلک و سلطنت آنان تصریح و تداوم حاکمیت آنان بر قلمرو سرزمین خویش را تضمین می کرد. آن حضرت، نتیجه سرپیچی آنان از این دعوت الهی را مجازات اخروی می دانست; مثلا در نامه اش به پادشاه ایران و یا قیصر روم، می فرماید: اگر این دعوت را نپذیری، گناه ملّت مجوس و یا مردم مصر و… به گردن تو خواهد بود; چه این که با نپذیرفتن اسلام از سوی سلاطین، مردم این سرزمین ها نیز از آزادی عقیدتی و گرویدن به اسلام محروم می ماندند.
سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) گرفته شده از قرآن کریم است، که حقّ حیات و رسمیت جوامع مختلف را به صراحت تضمین می کند. او در روابط بین الملل با ملل غیر مسلمان بسیارآزاد منشانه برخورد می کرد; مثلا وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله) نمایندگان جامعه نصارای نجران را به حضور پذیرفت، اعتقاد ایشان به الوهیت مسیح را سرزنش کرد و آنان را به قبول دین اسلام فراخواند. با این وجود، آن ها را به قبول اسلام مجبور نکرد، بلکه به عکس، به آنان اجازه داد برای عبادت به آیین خویش، از مسجد مدینه استفاده کنند.
رویه مسالمت آمیز پیامبر(صلی الله علیه وآله) با مخالفان سبب شد که افراد، گروه ها و هیأت های مذهبی فراوانی، آزادانه به مدینه مهاجرت نمایند. برخی از این هیأت ها، به نمایندگی از پادشاهان; مانند پادشاه حبشه و شاهان حِمیَر، به مدینه اعزام شده بودند. در تاریخ حدود چهل هیأت مذهبی یا سیاسی آمده است که مدینه، شهر پیامبر(صلی الله علیه وآله) پذیرای آنان بوده است.
مجله میقات حج شماره 56