عظمت ذکر
علامه محمدتقی جعفری با وجود آن همه مشغولات علمی و مطالعات و تحقیقات مفصل، اهل ذکر نیز بودند. یکی از اطرافیان ایشان در این باره نقل می کند که، «در حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در کنار استاد نشسته و مشغول خواندن زیارت بودم. پس از زیارت و نماز، استاد تسبیحی به دست گرفتند و مشغول ذکری طولانی شدند. پیش خود تعجب کردم که استاد با این همه مشاغل فکری و مطالعاتی و علمی، چطور این همه وقت به ذکر گفتن اختصاص می دهند و عبارتی را صدها بار تکرار می کنند و دوره تسبیح می گردانند؟… پس از اتمام ذکر خدمت استاد عرض کردم: شما چطور این همه وقت صرف ذکر گفتن کردید؟ با خنده زیبایی که خیلی از اوقات بر لبانشان بود، فرمود: «خدا می داند که در این ذکر گفتن چه اسراری هست و چه ابوابی را به روی انسان باز می کند، چه درهایی از حکمت می گشاید و چه رزق هایی در این اذکار نهفته است». بعد اضافه فرمودند: «بسیاری از مشکلات با همین ذکرها برای من حل و آسان شده است.”
به بهانه تغییر سبک زندگی
تلویزیون را که باز می کنی مواجه می شوی با خیل عظیمی از سریال های جور وواجور که سوژه هایشان تکرار مکرّرات است وبازیگرانشان معلوم الحال…سریال های آبکی که به هر جان کندنی سعی در جذب مخاطب دارند والبته میزان موفقیت این سریال ها در جذب مخاطب را می توان با نگاه کردن به پشت بام خانه ها ی اهالی محل فهمید …مطلبی می خواندم از سیّد قطب که در یکی از سفرهایش به اروپا کلیسایی را می بیند که روی آن اطلاعیه ای چسبانده شده به این مضمون که در این کلیسا شب ها برنامه موسیقی و…برگزار می شود ! سیّد قطب می گوید از کشیش آن کلیسا ماجرا را جویا شدم وکشیش در جوابم گفت : مابرای جذب مردم به کلیسا مجبوریم این فوق برنامه ها را نیز اجرا کنیم البته به عنوان چاشنی !!واقعا چه فکر بکری … صداوسیمای ما هم چند وقتی است به مدد بودجه های میلیاردی پروژه بی فرجام سریال سازی را در دستور کار خود قرار داده والحق والانصاف در اجرای این رسالت خطیر از حیث کمیت موفق بوده اما عجولانه کیفیت بیچاره را فدای کمیت کرده …حالا بماند که بلاخره ما نفهمیدیم هدف وسیله را توجیه می کند یا نمی کند یا وسیله هدف را ؟و …؟وتو غصّه می خوری وقتی می بینی که هرروز فرزندانت پای این سریال ها می نشینند وخواه ناخواه سبک زندگی شان بر اساس نوع پوشش و اداو اطوارهای بازیگران تغییر می کند… برایشان سوال ایجاد می شود که بلاخره چه کسی راست می گوید وحق با کیست ؟ مادرم ؟ معلّمم ؟ تلویزیون ؟ روحانی مسجد ؟کدام سبک زندگی درست است …وتو مبهوت می شوی در مقابل سوال فرزندت که اگر این بازیگرها وسریال ها اشتباه می کنند چرا در تلویزیون نشان می دهد؟ طفلک فکر می کنه هر چی تو تلویزیون نشون بدن درسته … البته اغراق نیست که بگوییم تقریبا بیشتر مردم فکر می کنند که هرچیزی که از تلویزیون پخش می شود درست است ودر حدّ وحی منزل
.
.
رسانه ای مانند تلویزیون بهترین وسیله برای نشان دادن سبک زندگی درست است .تلویزیون به جهت اینکه در اختیار همگان قرار دارد واوقات فراغت تمامی اعضای خانواده را پر می کند وهمه، چه برای تمّدد اعصاب وچه برای تفریح ووقت گذرانی وچه برای یاد گرفتن وبالابردن اطلاعات به این وسیله ارزان وراحت پناه می برند می تواند با یک برنامه درست ودقیق نگاه مردم را به جهان وپیرامون خود عوض کند ، راه درست را از چاه نشان دهد به باورهای دینی مردم عمق ببخشد ، چیزهای زیبا را زیباتر وبدی ها را زشت تر وکریه تر از آن چیزی که هستند نشان دهد ، نحوه پوشش صحیح را به مردم بیاموزد ، رفتار درست اجتماعی ونوع معاشرت را به آنان بیاموزد و …والبته این مهم زمانی اتفاق می افتد که برنامه سازان وتهیه کنندگان ، دغدغه دین واعتقادات مردم را داشته باشندوبه دنبال علایق وسلایق وپر کردن جیب خود نباشند …به امید آینده ای روشن بانگاهی درست به سبک زندگی
سیّد بن طاووس
پانزدهم محرم، مصادف است با سالروز ولادت سید بن طاووس، نویسنده کتاب لهوف درباره وقایع عاشورا. دانشمندی که با گذشت قرن ها از مرگش، هنوز هم کتاب های او مورد بحث دانشمندان اسلامی است.
رضی الدین علی فرزند موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد طاووس، در پانزدهم محرم سال 589 هجری قمری در حله متولد شد. نزدیک 15 سال در بغداد ساکن بود که همزمان با سقوط بغداد توسط هلاکوخان، این شهر را ترک و به حله رفت. در حدود 640 هجری قمری، سید برنامه اى نوین براى زندگى اش پى ریزى کرد او چنان اندیشید که باید از همه مردم کناره گیرد تا باران عنایتهاى ویژه بر او فرو بارد. پس استخاره کرد و به همراه خانواده به نجف شتافت و از سال 645 تا 648 در حریم مقدس على(ع) اقامت گزید.
رضی الدین در نجف آرامگاهى براى خویش ساخت و در روزهاى پایانى سال 648 راه کربلا پیش گرفت. او سه سال نیز در حریم امام حسین(ع)زیست. آنگاه رهسپار سامرّا شد تا نخستین کسى باشد که با خانواده در این سه شهر زیسته، بدین ترتیب از همسایگان رسمى معصومان آن دیار به شمار آید. البته علاوه بر این نوعى بریدن و دور شدن تدریجى از بستگان و آشنایان نیز مورد توجه وى بوده است.هرچند فقیه وارسته حله به سوى سامرّا راه مى سپرد ولى به دلیلى ناگفته در بغداد فرود آمد و از سال 652 ق. دیگر بار در خانه قدیمى اش اقامت گزید. رضی الدین در سال 664 هجری قمری، بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.
سید بن طاووس نقشی مثبت و اثربخش در رفع تنافضات علمی و اجتماعی و در جهت امنیت شیعه به عهده گرفت و توانست کتاب های مهم علمی در رشته های مختلف اسلامی بنویسد.
در یک تقسیم بندی می توان تالیفات سید بن طاووس را در سه دسته جای داد:
الف. نگارش کتاب هایی که در آن ها به گردآوری اخبار و روایات غیبی رسیده از پیامبر و امامان پرداخته است.
ب. نگارش هایی درباره علم نجوم که آن را مانند وسیله ای برای کشف حقیقت علمی می پنداشت.
ج. نگارش هایی درباره استخاره که هدف آن، استفاده از وسیله ای خارجی برای از میان برداشتن شک است. استخاره در اندیشه سیاسی او نقش مهمی ایفا می کند.
معروف ترین تالیف وی کتاب «اللهوف علی قتلی الطفوف» است که به جریان شهادت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا و رخدادهایی است که به واقعه عاشورا منتهی می شود.
تالیفات ابن طاووس بیش از سی عنوان و پنجاه جلد است. او در نگارش کتاب هایش، تنها به نقل و اقتباس متن نصوص بسنده کرده و گرایش او بیشتر به نقل است.
آن چه بیش از هرچیز در مورد ابن طاووس مشهور است، تقوا و زهد اوست. کتاب های بسیاری در ادعیه، عبادات، تهذیب نفس و دیگر وظایف دینی تالیف کرد و راه ارتباط با خدا را به وسیله دعا به انسان ها آموخت. روایت های او در کتاب مفاتیح الجنان معروف است.
علت نامگذاری طاووس بر روی خاندان سیدبن طاووس
آل طاووس جایگاه ویژه دینی و امتیاز اجتماعی بالایی در سده 7 قمری در عراق داشتند. یکی از بزرگان این دودمان، محمد بن اسحاق ، جد هفتم رضی الدین بود. او صورتی زیبا و نمکین داشت؛ به همین دلیل مردم او را به طاووس تشبیه کردند و بعد از او، خاندانش را «آل طاووس» و نوادگانش را «ابن طاووس» نامیدند.
چرا سیدبن طاووس، از فتوا دادن سرباز می زد؟
هنگامی که رضى الدین در فقه سرآمد دیگران شد، استادان حله از وى خواستند تا راه دانشوران گذشته را پیش گیرد و با نشستن در جایگاه فتوا مردم را با حلال و حرام الهى آشنا سازد.اما سید بن طاووس نمى توانست بدین پیشنهاد پاسخ مساعد دهد. آیات پایانى سوره الحاقه (ولو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین: و اگر محمد به دروغ سخنانى به ما نسبت مى داد او را گرفته، رگ گردنش را قطع مى کردیم و هیچ یک از شما نمى توانستید ما را از این کار بازداشته، نگهدارنده اش باشید) همواره در ژرفاى روانش طنین مى افکند و او را از نزدیک شدن به فتوا باز مى داشت. او چنان مى اندیشید که وقتى پروردگار پیامبرش را چنین تهدید کرده و از نسبت دادن سخنان و احکام خلاف واقع به خویش بازداشته است هرگز اشتباه و لغزش مرا در فتوا نخواهد بخشید.
دانشمند عارف حله از همنشینى با فرمانروایان مى گریخت و در این باره هرگز پند دوستان ناآگاه را نمى شنید. روزى یکى از فقیهان روزگار به او گفت : امامان ما در محفل خلفا شرکت جسته، با آنها آمیزش داشتند. پس ورود ما به مجلس آنان نیز نمى تواند نکوهیده و زیان آور باشد.
سید پاسخ داد : پیشوایان ما در محفل آنان حضور مى یافتند در حالى که قلبشان از شهوترانان حاکم رویگردان بود ولى تو آیا خود را چنین مى دانى؟ به ویژه هنگامى که نیازت را برآورده مى سازند و تو را از نزدیکان خویش قرار مى دهند و نیکى درباره ات روا مى دارند، آیا مى توانى دل از دوستى آنان تهى کنى؟
فقیه گفت : نه، درست مى گویى. حضور ناتوانان نزد توانگران هرگز مانند حضور اهل کمال نیست.
خبر آنلاین