ولایت ولی الله
نهایت قدرتی که از ائمّه معصوم(علیهم السلام) در سرتان می توانید تصوّر کنید چقدر است؟ قدرتی چون قدرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در جنگ خیبر که قلعه ای از یهودیان جنگاور را یک تنه شکست دادند؟ یا قدرتی که عیسی نفَسان می توانند در زنده کردن مُردگان به کار بندند؟ اگر فکر می کنید که خلیفه ی خداوند در زمین، قادر به انجام هر کاری است که در تصوّر می گنجد، به حقیقت نزدیک شده اید؛ امّا مسئله اینجاست که قدرت امامان و پیشوایان ما، مافوق تصوّر است!
معنای ولایت در دوره و زمانه ی ما، کوچک و خُرد فرض شده است؛ در حالی که با خواندن کتاب «ولایت ولیّ الله» متوجّه می شویم که ابعاد ولایتی که خداوند متعال به قائم مقامان خود در زمین اعطا کرد چقدر است.
«اسماعیلی شفیعی سروستانی» در کتاب ولایت ولیّ الله، از سرآغاز خلقت شروع به سخن گفتن کرده است و شرح داده است که مقام ولایت، چگونه از همان روز نخست آفرینش تقدیم به برترین آفریدگان شد. حالا اگر فکر می کنید که برگ نخست آفرینش از خلقت حضرت آدم(ع) است، با خواندن این کتاب، در آن تجدیدنظر خواهید کرد.
شاید نام این کتاب (ولایت ولیّ الله)، به گوش دشوار بیاید؛ امّا خوب است بدانید که نویسنده ی این کتاب، آن را با لحنی مساعد حال جوانان و دانشجویان امروزی نوشته است. در این کتاب آنقدر از مثال و مصداق در توضیح مطلب استفاده شده است که مفهوم پیچیده ی ولایت، به سادگی درک می شود؛ بلکه به خاطر خوش آهنگی لحن نویسنده، چنان بر دل می نشیند که خواننده را وادار می سازد که بار دیگر کتاب را به دست بگیرد و مطالب مهمّش را بازنگری کند.
این کتاب که شکل دهنده ی مهمترین اعتقاد در انسان، یعنی ولایت است، توصیه ی ما به تمام مسلمانان دوستدار اهل بیت(ع) است. بخشی از این کتاب را با هم بخوانیم:
در حدیث قدسی از قول خداوند عزّ و جلا آمده است:
«بنده ی من! مرا اطاعت کن تا تو را چون خودم سازم. همان طور که من زنده ام و نمیمیرم، تو هم زنده باشی. همانطور که من غنی ام و فقیر نمی شوم، تو هم فقیر نشوی و همان طور که من هر چه را اراده کنم، می شود، تو هم همچنان شوی.»
آنکه چون قطعه آهنی در قرابت آتش بندگی، حبّ خداوند و فرمانبری از حضرت حقّ قرار گرفت، ولایت و تقرّب، او را چون آتش و زغال آتشین، صاحب صفات کمتلی میکند تا آنجا که صفات خداوندی در او نیز متجلّی می شود. او بی نیاز، قوی، غنی و عزیز (به اذن الله) می شود و هر چه اراده کند، محقّق می شود. با این تفاوت که اراده ی مطلق خداوند، ذاتی وجود آن حضرت است و ارادة انسان، اراده ای عرضی و تبعی است.
اسم شریف «الولیّ» از اسمای حق است؛ امّا آفریده های او نیز از این اسم بی بهره نمی ماند. دیگران نیز نه بالاصاله، بلکه بالعرض می توانند چونان آهن گداخته واجد آن شوند؛ چنان که فرمود: «الله ولیّ الذّین آمنوا» است. خداوند ولیّ ایمان آورندگان است و ایمان آورنده ی مقرّب به خداوند، از ظلمات خارج شده، به نور رسیده و رشنی می گیرد.
واکنش خواننده پس از پایان کتاب: به یاد پیشوایان خود، احساس می کنید که کوهی در دل دارید که با تکیه بر آن، احدی جلودار قدرتتان نخواهد بود…
برای تهیه ی این کتاب می توانید با شماره تلفن 88941235-021 تماس بگیرید یا آن را از سایت www.yaranshop.ir سفارش دهید.
پ.میعاد
سروقامتان
«هر ملّتی به بزرگان و اندیشمندانش افتخار می کند؛ آن چنان که رمز بقای ملّت ها و بزرگی و شرفشان در بزرگداشت عالمان خود و نشر معارف آنهاست.» این جمله ای است که مؤسّسه ی «المنتظر لإحیاء تراث آل الصدر» در مقدّمه ی کتاب «سروقامتان» نوشته؛ کتابی که به بیان فراز و فرودهای زندگی مرجع عالی قدر، آیت الله سیّد محمّد صدر، پرداخته است.
«هادی الوندی» که عهده دار جمع آوری مطالب و تألیف این کتاب درباره ی زندگی سیّد محمّد گشته است، کتاب خود را با تولّد و معرفی نَسَب شهید صدر، آغاز کرده است و در آن مطالب و دیدگاه های سیاسی اجتماعی این عالم بزرگوار را به رشته ی تحریر درآورده و در نهایت با پایان خونین سیّد محمّد، کتاب را به سرانجام رسانده است.
در این کتاب، که حاوی عکس ها و دست خط های بسیاری از این عالم است، خاطرات دوستان شهید صدر و نقل قول دیگران درباره ی ایشان نیز ذکر گردیده است. در فصل سجایای اخلاقی ایشان درباره ی تواضع و از خودگذشتگی آن شهید می خوانیم:
سیّد شهید رفتاری متواضعانه داشت، تا آنجا که حتّی به کسی اجازه نمی داد دست مبارکشان را ببوسد. از ایشان دراین باره سؤال شد: آیا شما بوسیدن دست حضرت عالی و دیگران را جایز می شمارید؟
در جواب فرمودند: بسمه تعالی. من قائل به حرمت نیستم فقط می گویم که این عمل از جهت اخلاقی به من ضرر می رساند و هر کس دستش را برای بوسیدن بالا بیاورد، کار حرام انجام نداده است و او بین خود و خدایش به آنچه انجام می دهد، آگاه تر است.
همچنین در همین بخش آمده است:
برخی از دوستداران، او را «نفس زکیّه» (که در روایات ایشان را یار واقعی امام زمان(عج) و شهادت او را از نشانه های ظهور دانسته اند) می خواندند که شهید صدر کاملاً با این امر به مخالفت برخاست. البتّه این مخالفت به جهت دیگر نیز بود؛ چرا که بوی انحراف از آن به مشام می رسید:
«هرکس این را بگوید ملعون است! بله من دوست دارم نفس زکیّه داشته باشم؛ ولی مقصود از روایت نیستم. هرکدام از ما می تواند نفس زکیّه داشته باشد؛ البتّه مفهوماً نه مصداقاً!» (یعنی همه ی ما می توانیم نفس زکیّه و پاک داشته باشیم ولی همه مان نمی توانیم آن نفس زکیّه ی یاد شده در روایات باشیم.)
انتشارات «محبّین» این کتاب را در سال 1391 روانه ی بازار کرد. در پشت جلد این کتاب، این سخن از شهید صدر درج شده است:
«باید خداوند را در همه ی حالات زندگی خویش در نظر داشته باشی. در کارهای کوچک و بزرگ، در دیدن و نفس کشیدن و گفتن و شنیدن و همچنین در درون خودت و در بین دوستان و خانواده ات و خلاصه در همه ی شؤون زندگی ات باید خداوند را در نظر داشته باشی.»
علاقه مندان به تهیه ی این کتاب می توانند با مرکز پخش و ترجمه ی آثار خانواده ی صدر (مؤسسه ی المنتظر لإحیاء تراث آل الصدر)، با شماره ی تلفن 02537833337 تماس بگیرند و یا به سایت المنتظر مراجعه نمایند.
منبع: سایت مستور
زیر روسری عشق
«عشق زیر روسری»، از دسته آن کتاب هایی ست که قبل از خواندن نباید هیچ قضاوتی در مورد آن داشت.
داستان دختری اروپایی که با هیجان و شگفتی بالایی از دوران 19 تا 25 سالگی خود و خواستگارانی که در این مدت با آن ها سر و کله زده است، می نویسد.
«شلینا» فقط یک راوی نیست. در کنار هر ماجرا از عقیده و باور و ایده آل هایش هم گفته است و مخاطبانش را در تجربه های دختران مسلمان اروپایی شریک کرده است.
اعتماد به نفس و امیدواری شلینا و همراهی صمیمانه خانواده اش با او،روایت های جالبی را کنار هم چیده است که وادارتان می کند تا پایان کتاب همراه شلینا باشید.
راوی کتاب، شخصیتی ست که روحیه جست و جو گری و جسارتش به او اجازه می دهد همه ی راه های انتخاب همسر، از قرار ملاقات های آشنایی تا وبگاه های همسریابی و حتی خواستگاری دختر از پسر را محک بزند و نهایتا عشق را از جایی که تصورش را نمی کرده پیدا کند!
تجربه های زندگی در کشوری غربی و رویدادهایی چون حادثه 11 سپتامبر،سفر معنوی حج و فعالیت های شغلی شلینا از جمله فراز و فرودهای کتاب عشق زیر روسری هستند.
با هم بخشی از این کتاب را ورق می زنیم:
چشمانم خیس شد و اشک ها روی گونه هایم غلتیدند. دست هایم را بلند کردم، هردوتا را. خدا بالا نبود،هیچ جای خاصی نبود. ولی دست های من ناخودآگاه به عرض حال و تضرع به طرف بالا بلند شد: «من واقعا می خواهم ازدواج کنم، شوهر داشته باشم، سامان بگیرم، خودت نگفتی ازدواج نصف دین را کامل می کند؟ خیلی وحشتناک است که مجبورم هفته به هفته این روال را با همه ی این آدم های عجیب و غریب ادامه بدهم. چرا زودتر کسی را نمی فرستی که عاشقم باشد و من را به تو نزدیک کند؟ من فقط می خواهم زندگی ام سامان بگیرد»؛ گله کردم!
زندگی ام گیر کرده بود؛ مدرسه:تیک. دانشگاه:تیک.شغل:تیک.سفر:تیک.شوهر: یک مربع خالی گنده. واقعا گیر کرده بودم. نمی توانستم جلو بروم. خدا داشت به من می آموخت تا در انتظار چیزی که نیاز دارم به حد کافی شکیبا باشم؟ یا خودم نمی گذاشتم خودم زندگی ام را بکنم؟ اگر باید زندگی را در آغوش می گرفتم، خودم را وقف بالیدن روحم می کردم، چیزهای تازه را تجربه می کردم و برای دنیای بهتری کار می کردم، آن وقت عشقم می رسید؟چه درسی را باید فرا می گرفتم؟…
کتاب 336 صفحه ای «عشق زیر روسری» به قلم «شلینا زهرا جان محمد» تالیف شده و ترجمه آن را«محسن بدره» بر عهده داشته است.
انتشارات «آرما»، در سال 93، این کتاب را در 1000 نسخه و با قیمت 13000 تومان روانه بازار کرده است.
سایت : مستور