محبوب دل رسول خدا (ص) :
لم یبق لی شیء یباع بدرهم یکفیک منظرحالتی عن مخبری
الاّ بقایـا ماء وجهٍ صنته الاّیـباع و قد وجدتک مشتری
«برای من چیزی که به یک درهم بفروشم باقی نمانده وچهرة من برای خبر دادن از حالم کافیست تنها چیزی که باقی مانده ته ماندة آبروئی است که بنای فروش نداشتم ولی شما را مشتری آن یافتم»،
حضرت کل موجودی خود را که دوازده هزار درهم بود به او داد و گفت: این مساوی با آنچه قصد فروشش را داشتی نیست ولی موجودی فعلاَ همین بود و در جواب شعرش فرمود:
عـاجـلتنا فـاتاک وابـل بـرّنـا طلاَ ولـو امـهلتنا لـم تـمـطر
فخذ القلیل وکن کانک لم تبع مـا صـنته و کـاننا لـم نشتر
«سرزده آمدی و وقتی رسیدی که باران شدید احسان و نیکی ما از شدت افتاده و اگر مهلت داده بودی اینگونه نازل نمیشد، این مقدار را گر چه کم است دریافت کن و فرض کن آبروئی را که تا بحال حفظ کرده ای نفروخته ای و فرض کن ما نیز چیزی نخریده ایم».
صفحات: 1· 2