فقط یک راه دارد ...
«زمانی که در قزوین امام جماعت بودم، به سیر و سلوک عرفانی میپرداختم. در این مسیر تا آنجا پیش رفتم که پردهها از جلوی چشم من برداشته شد و دیگر دیوار، حائل برای من نبود؛ و بهراحتی از داخل خانه، رهگذران را در کوچه و خیابان میدیدم!!
روزی در کنار سجاده نشسته بودم که صدایی از سقف آمد و میگفت: “حالا که به این مقام رسیدی اگر بخواهی به مقامهای بالاتر برسی فقط یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است.” (یعنی نماز، روزه، خمس و…. را باید ترک کنی!!) من گفتم: “اما من با استدلالات قطعی شرعی به این احکام رسیدهام و باید واجبات را تا زندهام بهجا آورم و هرگز حاضر نیستم آنها را ترک کنم. “آن صدا گفت: “پس کراماتی که به تو دادیم، پس میگیریم"!! گفتم: “به جهنم!”
تا این جمله را گفتم، تمام آن حال بهظاهر عرفانی از من گرفته شد! ولی آنچه بیشتر مرا عذاب میداد این بود که فهمیدم شیطان در حقیقت با این سیر و سلوک مرا بازیچه خودش قرار داده است!
بعد از یک هفته ناراحتی و غم زیاد، تصمیم گرفتم به رسول اکرم حضرت محمد(ص) متوسل شوم. توسلم نتیجه داد و غم و اندوه از من رفت. بعد از آن تلاش فوقالعادهای در انجام واجبات و مستحبات بهکار بستم و از فضل پروردگار به چیزهایی رسیدم که حالات قبلی پیش آن ناچیز بود.»
آیت الله سید موسی زرآبادی(ره)