ای همه جا کنار من! بگو کجاست جای تو
جلوهگر از نقاب هم روی خدا نمای تو
مصلح کلّ عالمی منجی نسل آدمی
دست خداست سیدی! دست گرهگشای تو
پیش تر از ولادتم مهر تو بوده عادتم
تو بودی آشنای من، من شدم آشنای تو
همدم سینه خستگان! یاور دل شکستگان!
ای همه جا کنار من! بگو کجاست جای تو
تو کعبه ای، تو زمزمی، ذکر بگو مگر دمی
رسد به گوش عالمی زمزمۀ دعای تو
چه میشود که دل بَرَد دیدۀ تو ز دست ما
چه میشود که گل کند بوسۀ ما به پای تو
خوش آن دمی که بنگرد شهید دشت کربلا
پرچم سرخ خویش را بر سر شانه های تو
رو به سوی مطاف کن، طواف کن! طواف کن!
تا ببرد دل از حرم چهرۀ دلربای تو
صدایت از حرم رسد به گوش عالمی، ولی
خوشا کسی که در حرم می شنود صدای تو
سلطنت بهشت را خنده زنان رها کند
«میثم» اگر شبی شود پشت دری گدای تو
استاد غلامرضا سازگار
چرا تلویزیون فیلم های صحنه دار پخش می کند؟!
ﻫﺮ ﺟﻤﻠﻪ ای ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ می گفت ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﺸﺘﯽ ﻣﯽ آﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ می رﯾﺨﺖ..
ﭘﺪﺭﻡ: «ﭼﺮﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ نمی کنید؟ ﭼﺮﺍ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﭘﺨﺶ می کنید؟ ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ی ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺍﺭﻡ…»
ﺻﺪﺍﯼ ﺿﻌﯿﻔﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ: «ﺁﻗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ؛ ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ؟ ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﭘﺨﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ؟!»
ﭘﺪﺭﻡ: «ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ؟ ﻣﺜﻼ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺳﺲ ﻣﺎﯾﻮﻧﺰ ﮐﻪ ﯾﮏﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮﻩ، ﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮕﯽ ﭼﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻏﺬﺍ می خوﺭﻧﺪ.
ﯾﺎ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺁﻥ ﯾﺨﭽﺎﻝ «ﺳﺎﯾﺪ ﺑﺎﯼ ﺳﺎﯾﺪ» ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ. ﯾﺨﭽﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ نمی دﺍﻧﺪ ﺧﺮﯾﺪﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﭘﺮ ﺑﻮﺩﻥ… ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﭽﻪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ…»
ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ…
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭﺱ ﻋﻠﻮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ: «ﻭﯾﺘﺎمین هاﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﯿﻮﻩ ها»
به نقل از سایت مبارز کلیپ ؛ با تلخیص
با سخنان امیر: خطبه 29
كلامتان سنگ سخت را مى شكند و عملتان دشمن را نسبت به شما به طمع مى اندازد.
در مجالس، لاف و گزاف مى زنيد، و به وقت جنگ فرياد مى كنيد: اى جنگ از ما دور شو!
دعوت كسى كه شما را بخواند ارزش نيابد، و قلب آن كه رنج شما را تحمل كند آسايش ندارد.
بهانه هاى دور از منطق مى آوريد، همانند بدهكارى كه بى دليل از طلبكار تمديد مى طلبد. خوار و ترسو، ستم را از خود باز نمى دارد، و حق بدون تلاش به دست نمى آيد. از كدام خانه، بعد از خانه ی خود دفاع مى كنيد؟ و همراه كدام پيشوا پس از من به جنگ مى رويد؟
به خدا قسم! فريب خورده كسى است كه شما او را فريب داده ايد، و آنكه شما بهره ی او شويد، به خدا قسم كه به تير قرعه اى كه سهمى ندارد دست يافته، و آن كه به كمك شما تير انداخت، تيرى بى كمان و پيكان پرتاب كرد.
به خدا سوگند! نه گفته ی شما را باور مى كنم و نه طمعى به يارى شما دارم، و نه دشمن را از شما مى ترسانم.
شما را چه شده؟ دواى دردتان چيست؟ و راه علاجتان كدام است؟ دشمن هم مانند شماست. چرا سخن بدون عمل؟! و غفلت بدون ورع (= تقوی)؟! و طمع در غير حق؟!
شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ترجمه انصاريان - قم، دار العرفان، چاپ: اول، 1388، ص 28، خطبه 29؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.