کمترین اعتقاد مومنان
مرد شیفته ی علی (ع) و آل علی(ع) بود. او در مقابل مولایش نشسته بود و از علم بی نهایت اش استفاده می کرد. سلیم از امام (ع) پرسید: يا امير المؤمنين! آن مسألهاى كه حتما بايد به آن معتقد بود، چيست و آن مسألهاى كه اگر به آن معتقد شدم شك در چیزهای دیگر اشکال ندارد، كدام است؟
حضرت علی(ع) فرمودند: « شهادت به اينكه خدايى جز اللَّه نيست و خدا يكى است و شريكى ندارد و اينكه محمّد(ص) بنده خدا و پيامبر اوست و آنچه خدا نازل كرده و به پا داشتن نماز و پرداختن زكات و روزه ی ماه رمضان و حج خانه خدا و ولايت ما اهل بيت و برائت از دشمنانمان و اجتناب از هر مستكنندهاى، مهم است.»
سلیم عرض كرد: فدايتان گردم، اقرار به آنچه از جانب شما آمده کلی است یا جزئی؟
مرد پرسید: مولا جان، مست كننده چيست؟
امیر مومنان (ع) فرمودند: «هر نوشيدنى كه وقتى خورنده، آن را زياد بنوشد مست مىشود. يك جرعه بلكه يك قطره از آن هم حرام است.»
سلیم با اینکه می ترسید، آقایش را خسته کند امّا باز پرسید: جانم به فدایت، آنچه فرمودىد روشن است مگر مسأله ولايت. آيا همه ی بنى هاشم را شامل مى شود يا مخصوص فقهاء و علماى شما است؟ و ديگر مسأله برائت از دشمنانتان، بايد از كسانى كه با همه ی شما دشمنى مىكنند، دوری كنيم يا حتى اگر كسى با يك نفر از شما دشمنى كند، بايد از او برائت جست؟
حضرت علی(ع) فرمودند: «اى برادر،اگر ولايت ما اهل بيت را اجمالا (به طور کلی) بپذيرى و از دشمنان ما اجمالا برائت بجوئى برايت كافى است. اگر خداوند امامان از ما كه اوصياء و علماء و فقهاء هستند را به تو شناسانيد، تو هم آنان را شناختى … و از آنان اطاعت نمودى، در اين صورت مؤمن به خداوند و از اهل بهشت هستى. اينان افرادى هستند كه بدون حساب وارد بهشت مى شوند.
اگر به يگانگى خدا معتقد شدى و شهادت دادى كه محمّد(ص) رسول خداست … و هر گاه مسأله امامت و وصيّت و علم و فقه برايت مشكل شد و علم آن را به خدا واگذار كردى، با اهل بيت(ع) دشمنى نكردى و از آنان برائت نجستى و در مقابل آنان عَلَم دشمنى بر نيفراشتى، در اين صورت تو نسبت به اين مسائلى كه نمىدانى جاهل حساب مىشوى و از آنچه اهل فضيلت و ولايت با آن هدايت يافتهاند گمراه هستى. مشيّت خداوند در باره تو جارى خواهد بود: اگر تو را عذاب كند به خاطر گناهت است و اگر تو را ببخشد به خاطر رحمت او است.
امّا كسى كه دشمن ماست و با ما دشمنى مى كند، مشرك و كافر و دشمن خداست و عارفين به حق ما كه به ما ايمان دارند، مؤمنين و مسلمين و دوستان خدا هستند.»
منبع: أسرار آل محمد عليهم السلام، ترجمه كتاب سليم، ص: 645.
لطفاً هر طور راحتید ننویسید!!!
بررسی سبک نگارش برخی از اعضای کاربران شبکه های اجتماعی مجازی حاکی از آن است که آنان تابع هیچ قاعده ای نبوده و در لحظه ؛ هر کلمه را هر طور که مایل اند می نویسند. یادداشت در این خصوص است.
چند روز قبل با چند نفر از همکاران درباره سبک نگارش در ورقه های امتحانی دانشجویان صحبت می کردیم. همه اشتراک نظر داشتیم که هر سال وضع نگارش عجیب تر می شود. از معلمان دبیرستان هم این موضوع را شنیده بودم . اینکه در سال های اخیر، زبانِ نوشتن؛ محاوره ای، و غلط های املایی هم بسیار زیاد شده است.
نکته جالب آنکه یکی از معلمان دبیرستان هم برایم تعریف می کرد که وقتی به دانش آموز می گویم به جای ” اصلا” یا ” اصلن” ننویس ” اسن"، پاسخ او آن بود که همه جا اینطور می نویسند. وقتی می پرسم منظورت از همه جا کجاست؟ می گوید: تلگرام!
دوست دیگری تعریف می کرد که چون عمل نوشتن در این روزها فقط به تلگرام محدود شده است چند روز قبل در یک نامه اداری دچار تردید شده بود که بین ” لطفا"، ” لتفن” و “لودفن ” کدام یک درست است؟ واقعیت آن است اگر همینطور پیش برویم در چند سال آینده زبان فارسی نابود خواهد شد.
به این کلمات توجه کنید: “عحسن"(احسنت)، “جک"، “این ب اون در"، “مصلا"، “عمانت” . می بینید که هیچ قاعده مشخصی در بکارگیری این کلمات وجود ندارد. مثلا “خواهش” به ” خاهش” تبدیل می شود و ” جوک” به ” جک"! بعضی ها ” لطفا” را “لطفن” و بعضی ها هم” لدفن” می نویسند.
مسأله آن است که می توان نوشتن ” اینقد” به جای اینقدر یا “فک کنم” به جای فکر کنم را درک کرد ولی فهم “عحسن” به جای احسنت بسیار دشوار است. یک مطالعه نشان می دهد که برخی از اعضاء شبکه های اجتماعی سعی می کنند لوندی، شیطنت، بامزگی، شوخ طبعی و طنازی خود را با دست بردن در نحوه نگارش کلمات نشان دهند. کاش بتوانیم دقت کنیم و این کار را نکنیم. مسأله؛ بکار بردن کلمات بیگانه یا غیر بیگانه، یا نگارش فارسی یا فینگلیش نیست. با این عمل، مسأله رشته رشته کردن شاهنامه فردوسی و آتش زدن آن و پریدن از روی آن است!
علیخواه، فردین
منبع یادداشت: خبر آنلاین
یک کاری بکن! هر کاری!
حماسههای آخرالزمان را چه کسانی درست میکنند؟ کسانی که دارای روح باعظمتی شده باشند. حالا ببین اهلبیت(ع) ما را چگونه بزرگ میکنند؟ به خدا این کارهای ذوقی اهلبیت(ع) مرا کشته است!
امام کاظم(ع) میفرماید:
«مَنِ ارْتَبَطَ دَابَّةً مُتَوَقِّعاً بِهِ أَمْرَنَا وَ یَغِیظُ بِهِ عَدُوَّنَا؛(1)
هر کسی که یک اسبی را تهیه کند و نگه دارد-که آن اسب رزمی باشد- و بگوید: «این مرکب من برای ظهور است، آقایم که بیاید، میخواهم از این استفاده کنم» و غیظ نسبت به عدوّ اهلبیت(ع) داشته باشد، «وَ هُوَ مَنْسُوبٌ إِلَیْنَا» و او آدمی باشد که به ما منسوب باشد(شیعۀ ما باشد) «أَدَرَّ اللَّهُ رِزْقَهُ» خدا رزق این آدم را فراوان میکند «وَ شَرَحَ صَدْرَهُ!» و شرح صدر به او میدهد، بزرگش میکند!
چرا؟ چون تو برای یک «هدفِ بزرگ» یک اقدام کوچک انجام دادهای!
«وَ کَانَ عَوْناً عَلَى حَوَائِجِهِ» و خدا در حوائجش به او کمک میکند. خدا به ملائکهاش میفرماید: این دیگر انسان بزرگی شده، برای یک هدفِ بزرگ یک کار کوچک انجام داده. این دیگر برای خودم است، کارهایش را درست کنید و نگذارید درگیر شود «أَدَرَّ اللَّهُ رِزْقَهُ» خدا رزق را برایش میباراند و بر سرش میریزد؛ بگیر ببر! تو بزرگ شدهای، برای یک هدف بزرگ کار میکنی!
من امشب میخواهم به شما یک آدرس بدهم؛ بروید یک اسب بخرید و برای ظهور آماده شوید. آماده هستید یا نه؟ البته اسب از نوع این زمانیاش. آقا حاضر هستید یا نه؟ خُب: «میخواهیم کلاس مکالمۀ زبان عربی بگذاریم.»
- برای چه مکالمه یاد میگیری؟
- برای ظهور.
- واقعاً؟! حالا معلوم نیست که ظهور بشود!
- حالا ما خودمان میخواهیم یک کار کوچولو برای ظهور انجام دهیم. خُب میمیریم دیگر؛ اما بعد زندۀمان میکنند، میگویند: تو زحمت کشیدهای.
آخر یک کاری بکن! یک اسبی، یک شمشیری، یک تیری، یک نیزهای!
در روایت هست: [حتّی شده] یک تیر نگه دار! یک کاری بکن! آخر تو هیچ کاری نمیکنی! اصلاً هیچ اثری، بویی، عطری، نسیمی!
امام کاظم(ع) -الهی دورش بگردم- میداند که زمان ظهور دیگر زمان ماشین و طیاره است-اما وقتی میگوید: اسب- میداند دارد چه میگوید؟ شما هم بفهمید که دارد چه میگوید؟ ایشان میداند که یک زمانی این روایت به دست کسانی میرسد که با اسب اینطرف و آنطرف نمیروند، اما شعورش را دارند که وقتی میگوییم «اسب آماده کن»، یعنی یک کاری بکن.
یعنی واقعاً شما در اربعین میخواهید با این مردم خونگرم عراق صحبت نکنید؟! یعنی نفهمید احساسات آنها چیست؟ میخواهی بروی جلویشان و بگویی: «اَ بَ اَ بَ»! چه میخواهی بگویی؟ یک مکالمۀ عربی است دیگر! بگو: «آقا ما اسب گیرمان نیامد، ولی این مرکب زبان را خواستیم راه بیندازیم؛ به عشق شما»
پینوشت: 1. کافی/6/535.
منبع: سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع حماسه های آخرالزمانی ؛ به نقل از سایت موعود ؛ با تلخیص