غبطه امام سجاد (ع)
مقام معظم رهبری ( حفظه الله ):
روايتى را انتخاب كردم كه بخوانم؛ اين روايت در «ارشاد مفيد» است. البته من متن حديث را از كتاب «چهل حديث» امام بزرگوارمان - كه كتاب بسيار خوبى است - نقل مىكنم؛ ليكن با «ارشاد» هم تطبيق كردهام. روايت را شيخ مفيد نقل مىكند. راوى مىگويد كه ما در خدمت امام صادق عليهالصّلاةوالسّلام بوديم، صحبت اميرالمؤمنين شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستايش اميرالمؤمنين گشود و آنچنان كه مناسب او بود، اميرالمؤمنين را مدح كرد. از جمله چيزهايى كه گفت - كه اين راوى يادش مانده و مثلاً در همان مجلس يا در بيرون آن مجلس نوشته است - اينهاست. من نگاه كردم، ديدم هر كدام از اين فقرههايى كه در اين حديث به آن تكيه شده است، تقريباً به يك بُعد از زندگى اميرالمؤمنين اشاره مىكند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصياتى كه حالا اينها را مىخوانيم. ببينيد؛ طبق اين روايت، امام صادق در مقام تعريف از اميرالمؤمنين حرف مىزند.
بعد راجع به عبادت حضرت صحبت مىكند. آن حضرت، قلّهى اسلام است؛ اسوهى مسلمين است. در همين روايت فرمود: «و ما اشبهه من ولده و لا اهل بيته احد اقرب شبها به فى لباسه و فقهه من على بن الحسين عليهما السّلام». امام صادق مىگويد: در تمام اهل بيتمان - اهل بيت و اولاد پيامبر - از لحاظ اين رفتارها و اين زهد و عبادت، هيچ كس به اندازهى على بن الحسين به اميرالمؤمنين شبيهتر نبود؛ امام سجّاد، از همه شبيهتر بود. امام صادق فصلى در باب عبادت امام سجّاد ذكر مىكند؛ از جمله مىفرمايد: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه عليهما السّلام عليه»؛پدرم حضرت ابى جعفر باقر يك روز پيش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم يبلغه احد»؛ نگاه كرد، ديد پدرش از عبادت حالى پيدا كرده كه هيچ كس به اين حال نرسيده است. شرح مىدهد: رنگش از بىخوابى زرد شده، چشمهايش از گريه درهم شده، پاهايش ورم كرده و… امام باقر اينها را در پدر بزرگوارش مشاهده كرد و دلش سوخت: «فلم املك حين رأيته بتلك الحال البكاء»؛ مىگويد وقتى وارد اتاق پدرم شدم و او را به اين حال ديدم، نتوانستم خوددارى كنم؛ بنا كردم زار زار گريه كردن: «فبكيت رحمة له». امام سجّاد در حال فكر بود - تفكّر هم عبادتى است - به فراست دانست كه پسرش امام باقر چرا گريه مىكند؛ خواست يك درس عملى به او بدهد؛ سرش را بلند كرد: «قال يا بنى اعطنى بعض تلك الصحف التى فيها عبادة علىبنابىطالب عليهالسّلام»؛ در ميان كاغذهاى ما بگرد و آن دفترى كه عبادت علىبنابىطالب را شرح داده، بياور. ظاهراً از دوران امام علىبنابىطالب عليهالسّلام نوشتهها و كتابهايى در باب قضاوتهاى آن حضرت، در باب زندگى آن حضرت، در باب احاديث آن حضرت، در اختيار ائمّه بود. از مجموع روايات ديگر، آدم اينطور مىفهمد كه در موارد گوناگونى از آن استفاده مىكردند. اينجا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشتهاى را كه مربوط به عبادت علىبنابىطالب است، بردار بياور. امام باقر مىفرمايد: «فاعطيته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فيها شيئاً يسيرا ثم تركها من يده تضجرا»؛ مقدارى به اين نوشته نگاه كرد - امام سجّاد، هم به امام باقر درس مىدهد، هم به امام صادق درس مىدهد، هم به من و شما درس مىدهد - با حال ملامت آن را بر زمين گذاشت؛ «و قال من يقوى على عبادة على علىبنابىطالب عليهالسّلام»؛ فرمود چه كسى مىتواند مثل علىبنابىطالب عبادت كند؟ امام سجّادى كه آن قدر عبادت مىكند كه امام باقر دلش به حال او مىسوزد - نه مثل من و شما؛ ما كه كمتر از اينها هم به چشممان بزرگ مىآيد - امام باقرى كه خودش هم امام است و داراى آن مقامات عالى است، از عبادت علىبنالحسين دلتنگ مىشود و دلش مىسوزد و نمىتواند خودش را نگه دارد و بىاختيار زار زار گريه مىكند، آن وقت علىبنالحسينِ با اينطور عبادات مىگويد:«من يقوى على عبادت علىبنابىطالب»؛چه كسى مىتواند مثل على عبادت كند؟ يعنى بين خودش و على فاصلهاى طولانى مىبيند.