عزّت واقعی :
روی عن الصادق علیه السلام قال: فی وصایا لقمان لإبنه قال: «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ»؛ روایت از امام صادق صلوات الله علیه منقول است که حضرت فرمودند: از جمله سفارشهای لقمان به فرزندش این است که: اگر میخواهی عزت دنیا را برای خودت جمع کنی «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا»، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است قطع کن؛ «فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ».
عزت حکام، عزت نیست ذلت است
عزتهای دنیایی چند شاخه دارد: عزت مالی هست، عزت آبرویی هست و… عزتها مختلفاند. حقیقت عزت هم این است که انسان بتواند قلوب دیگران را به خودش جلب کند که گاهی از آن تعبیر میکنند به سلطه بر قلب.این خودش قدرتمندی است.گاهی سلطه بر بدن است که معمولاً عزت حکام، سلطه بر ابدان است که آنهم بواسطه زور و… حاصل میشود. این عزت نیست، بلکه ذلت است.
عزت واقعی این است که انسان سلطه بر قلوب پیدا کند، به تعبیر ما تسخیر قلوب کند.لقمان به فرزندش فرمود: در دنیا عزتهای مختلفی داریم.اگر میخواهی همهاش را طوری جمع کنی که در هر بعدی از ابعاد زندگی دنیاییات عزیز باشی و در واقع جلب قلوب کنی، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است، قطع کن؛ «فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ».
این جمله اشاره به این است: جز این نیست که آنچه در دست مردم است، امور مادی است. سرآمد امور مادی مال و ریاست است. حالا به این کار نداریم، هر چه میخواهد باشد.تو اصلاً و ابداً چشمداشت نسبت به آنچه در دست دیگران از امور دنیایی هست، نداشته باش، بلکه بیاعتنا باش.همین موجب میشود که همه تو را عزیز بدانند، یعنی از نظر درونی تو را دوست بدارند.
سپس حضرت برای مثال فرمودند: پیامبران و صدیقین با دست خالی به آن جایگاهی را که باید برسند که تسخیر قلوب مردم است رسیدند.غالب پیامبران از نظر امور مادی فقیر بودند و با همین فقر ظاهری که در بین اجتماع داشتند، به آنجایی که باید میرسیدند، رسیدند و مردم دوستشان داشتند: «فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا». چرا به این جایگاه رسیدند؟ «بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ». چون اینها هیچ نظری به آنچه در دست مردم از امور دنیایی بود، نداشتند. لذا همه پیامبران تسخیر قلوب میکردند نه تسخیر بدن و افرادی هم که آنها را میدیدند و با آنها بودند دوستشان میداشتند.
بحارالانوار ج 13 ص 420 ( آیت الله تهرانی )