شیخ جعفر مجتهدی، تسلیم رضای امام رضا (ع)
شیخ جعفر مجتهدی لحظه ای تامل کرد و بعد با صدایی لرزان گفت: حضرت رضا (ع) میفرمایند:شما فردا مرا به حرم پشت پنجره فولاد ببرید.
سید جلال که از این کلام آقا تعجب کرده بود، سریع گفت: به روی چشم.
صبح روز بعد، سید جلال، استاد را به حرم برد و وقتی نزدیک پنجره فولاد شدند، خودش عقب ایستاد و شیخ جعفر که دیگر در حال خودش نبود، جلوتر رفت.
مدتی گذشت. شیخ جعفر مجتهدی با آن بدن ضعیفش با ادب روی دو پایش ایستاده بود و مشغول دعا خواندن شد و بعد به سید جلال گفت: دیگر باید برویم.
از حرم که بیرون آمدند، سید جلال از شیخ جعفر پرسید: آیا ارتباطتان با امام رضا (ع) برقرار شد؟
شیخ جواب داد: بله آقا جان!، حضرت رئوف هستند؛ ایشان عنایت فرمودند و همان موقعی كه بدان جا مشرف شدیم فرمودند:شیخ جعفر اگر بخواهید، ما شما را شفا میدهیم اما خواسته ما را میخواهید یا خواسته خود را؟ اگر خواسته ما را میخواهید، ما دوست داریم شما را در این لباس ببینیم.
آن وقت شیخ جعفر رو به سید جلال کرد و گفت: اگر شما باشید به حضرت (ع) چه میگویید؟
سید جواب داد: خواسته حضرت (ع) را ترجیح میدهم.
آنگاه ایشان فرمودند: بله، من هم به حضرت (ع) همین را عرض كردم. اكنون كه حضرت دوست دارند مرا در این لباس ببینند، چگونه من نافرمانی كنم؟!
منبع: صالحین