ستاره شب های مکّه وتاریخ ...
20 دی 1391
فرشتهای كه فرود آمد
تو را چه گفت
كه تا امروز
تمام جان و جهان را
بهخویش میخوانی
و تا زمین و زمان هست
زنده میمانی؟
اگرچه بعد تو ای سبز
باغها زردند
و خیل مردنمایان شهر
نامردند،
ولی هنوز كسانی كه با تو همسویند
غبار غصه ز چشمان شهر
میشویند
اگرچه نیستی اما
هنوز بانگ بلال از مناره میآید
كه شهر را به تماشای نور میخواند
هنوز خاطره تابناك فریادت
كه تا نهایت تاریخ راه میپوید
تمام هستی ما را در این خرابآباد
به پایكوبی جشن و سرور میخواند
هلا ستاره شبهای مكه و تاریخ!
كه طاق كاخ مداین
بهخاطر تو شكست
و شعلههای بلند آشیانه زرتشت
به احترام شب زادنت
به خاك نشست
و ساوه چشم پرآب از هرآنچه غیر تو
بست
تو را غروب در این بامداد رنگین نیست
هنوز، بوی تو در باغهای عالم هست…