رفتار دوگانه...
31 مرداد 1391
اشکهایم سرازیر شدند. آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم
بیدار شودخترم ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم:واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم نمی بایست اونطور سرت داد بکشم گفت: اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان .من هم دوستت دارم دخترم و گل ها رو هم دوست دارم مخصوصا آبیه رو
گفت: اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو …
کاش میدانستیم که اگر فردا بمیریم اداره ای که در آن کار می کنیم به آسانی در ظرف یک روز برای ماجانشین می آورد؟
اما خانواده ای که به جا می گذاریم تا آخر عمر فقدان ما را احساس خواهند کرد.
به این فکر کنیم که ما خود را وقف کارمی کنیم ، نه خانواده مان.
چه سرمایه گذاری نا عاقلانه ای!
سایت برترین ها
صفحات: 1· 2