دل پاک باشد کافی است؟
1. ادعای «دل باید پاک باشد!» سخنی زیبا اما بیمحتوا برای فرار از مسئولیتپذیری و عمل به تکالیف و وظایف الهی و انسانی است. ما دل پاک را دلی میدانیم که به دور از آفات ظاهری و باطنی بوده و دارای نیت خدایی باشد و صاحبش در انجام کارهای خود رضایت خدا را در نظر دارد.
2. اگر دل انسان واقعاً پاک باشد باید به دنبال خواست و فرمان پاکترین دلدار یعنی خدای تعالی باشد و دل پاک تسلیم و مطیع دستور و حکم او است. دلی که رها و تابع هوا و هوس و میل خود باشد و بند بندگی خدا را رها کند و تکلیف و وظیفهای حس نکند، نمیتواند پاک باشد.
3. پیامبران و امامان معصوم(ععلیهم السلام) که ما را به عمل صالح و انجام تکالیف الهی سفارش کردهاند، پاکترین دل را داشتهاند؛ ولی در عین حال خود پیش از همه و بیش از همه به این دستورات عمل کرده و صالحترین عمل را داشتهاند.
4. ادعای داشتن دل پاک مانند هر ادعای دیگر نیازمند علامت و نشانه است و بهترین نشانه دل پاک انجام عمل نیک و پسندیده است؛ زیرا «از کوزه همان برون تراود که در او است». مگر میشود کسی دلش پاک باشد، ولی اعمالش ناپاک یا بالعکس. معمولاً اعمال ظاهری انسان با باطن او هماهنگ است و ظاهر هر کسی نشانه باطن او است، مگر اینکه بخواهد ظاهر سازی کند.
5. گفتنی است؛ کسی که بد حجاب است، اما از گناهانی مانند غیبت و دروغ دوری میکند و نیز کارهای نیک و پسندیده در زندگی خود فراوان دارد؛ چنین شخصی امید است مورد رحمت خدا قرار میگیرد و ثواب و آثار کارهای نیک خود را میگیرد ولی به هرحال بدحجابی او گناه است و اثر منفی خود را دارد. از سوی دیگر؛ کسی که پوشش کامل را دارد ولی مرتکب گناهان دیگر میشود، نمیتوان به جهت رعایت حجاب، او را صد در صد انسان با تقوا و با دلی پاک دانست.
دلت پاک باشد، کافی است؟!
آن کسی که تو را خلق کرده است، اگر فقط دل پاک کافی بود، فقط میگفت:«آمنـــوا» اینکه کنار «آمنـــوا» گفته:«آمَنُـــوا وَ عَمِلُوالصَّالِحـــات»یعنی هم دلت پاک باشد،هم کارت.
آیا پاكی دل كافی نیست و حتماً باید نماز بخوانیم؟
پاسخ اول: می دانیم یكی از صفات خداوند متعال، حكیم است؛ یعنی هیچ كاری را بدون حكمت انجام نمی دهد. اینكه خداوند نماز را واجب كرده است ـ با اینكه می توانست به صرف راز و نیاز اكتفا كند ـ حتماً دلیلی و حكمتی داشته كه او با علم و تدبیر بی نهایتش از آن اطلاع دارد؛ چون اگر این گونه نباشد باید ـ نعوذ باللّه ـ بگوییم خداوند در واجب كردن نماز، كار عبث و بیهوده ای انجام داده است. پس، از حكیم بودن خداوند می فهمیم كه در وجوب و اقامه نماز فایده ها و آثار بسیار زیادی وجود دارد كه چیزی جای آن را نمی گیرد.
پاسخ دوم: یكی از علتهای تشریع احكام از طرف خداوند بر بندگانش، امتحان كردن آنهاست. خداوند از بین بندگان، آنان را كه روحیه اطاعت كامل دارند بر می گزیند و آنان كه بی چون و چرا به فرمانهای خدایشان عمل می كنند در امتحان اطاعت از خدا نمره قبولی می گیرند. پس یكی از علل واجب شدن نماز این است كه خداوند قصد داشته است كه با این دستور بندگانش را بیازماید تا معلوم شود چه كسی راز و نیاز خود با خدا را به همان صورت كه خداوند فرموده انجام می دهد و چه كسی سرپیچی می كند؛ تا هر دو به پاداش و جزای عملشان برسند.
پاسخ سوم: می پرسیم: پاكی دل یعنی چه؟ اگر بگویید: به معنای این است كه انسان در دل خود نسبت به همه كس و همه چیز حسن ظن داشته باشد و دلش آلوده به نیتهای پلید و زشت نباشد؛ می گوییم: پاكی دل به این معنا ـ یا به هر معنای دیگری ـ وقتی می تواند جای نماز را بگیرد و ما را از خواندن نماز بی نیاز كند كه تمام فایده ها و آثار و حكمتهایی را كه در نماز وجود دارد دارا باشد؛ آیا پاكی دل چنین جامعیتی دارد؟ اینك با ذكر فایده ها و آثار و فلسفه وجوب نماز پاسخ این پرسش را به خود شما وامی گذاریم.
فرآوری: محمدی