تفاوت ، از زمین تا ...
29 بهمن 1391
اجازه نمیدم که نمیدم…این حرف آخرم است اصرار بیجا هم نکن …به فکر واسطه هم نباش … مگه خبرهارو نشنیدی ؟ روزی نیست که این اتوبوس های راهیان نور تصادف نکنن…اینهمه سال برات زحمت نکشیدم که بفرستمت ، دور از جون …
حرف های مادرش که تموم شد ، او هم آخرین حرفش رو مثل تیر تو تاریکی رها کرد ؛ چطور اون موقع که بچه بودم همش از حسین فهمیده حرف می زدی از رشادتش ، شجاعتش …اون 13 سالش بود که جبهه رفت اما من که 19 سالمه نمیذاری برم اردو …فکر کردی حسین فهمیده خود به خود شجاع ونترس شده بود ، نه مامان خانم؛ حسین ، شجاعتشو از مادرش به ارث برده بود !!!
طلبه