احساس مسئولیت :
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفته بود : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید . من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .
دکتر جواب داده بود : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند …
کینه ...
نوووون خشکیه…نووووون خشکیه ….از پنجره بیرون رو که نگاه کرد فکر کرد آقای نمکی اگه به جای جمع کردن نون خشک ، کینه جمع می کرد سرش چقدر شلوغ می شد …اونوقت شاید اون اولین کس توی محل بود که پامی شدو همه کینه ها را با دمپایی کهنه ها می ریخت توی کیسه نایلون و، پول که نمیگرفت ، هیچ ، یه پولی هم کف دست آقای نمکی می ذاشت که برداره وبا خودش ببره …امّا خوب ، نه آقای نمکی کینه جمع می کرد ونه خودش تصمیم گرفته بود کینه هاشو بیرون بریزه …می گفت : میخوام تا تهش برم ، کوتاه نمیام که نمیام…آقای نمکی هم بهتره سرش تو کار خودش باشه !!!
به قلم : طلبه
لطفا نظر بدهید ...
؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
ماه هاست که در سامانه وبلاگ مدارس مطلب می گذاریم ، نظر می دهیم ، طرح ومسابقه می گذاریم ، برتر می شویم و…
اما دوستان عزیز ، تا به حال از خود پرسیده ایم که در این فضای مجازی به دنبال چه بوده ایم ؟ چه کارهایی کرده ایم وچه نکرده ایم ؟
با ما باشید تا انتهای این طرح ، به ما بگویید ؛
چه کارهایی را برای رسیدن به چه اهدافی باید انجام دهیم تارسالت خودرا (ولو اندک) به عنوان یک طلبه به انجام برسانیم ؟
این طرح نوعی نظر سنجی است ، برای اینکه از این به بعد بیشتر ، بهتروبا قدم های استوارتر گام برداریم …
؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟