خنده پیامبر(ص)...
روزی مرد بیابان نشینی خدمت پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) رسید در حالی که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض میکرد. آن مرد خواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: ای مرد! چیزی نگو که ما او را دگرگون می بینیم، گفت: مرا واگذارید! به خدایی که او را به حق پیامبر قرار داده است، من تا او لبخند نزند دست بر نمی دارم . آنگاه عرض کرد: یا رسول اللّه! شنیده ا م که دجال در حالی که مردم از گرسنگی مرده اند برای آنها آبگوشت می آورد! پدر و مادرم فدایت، آیا شما صلاح می دانید من از آبگوشت او به دلیل حفظ آبرو و پاکی پرهیز کنم تا از لاغری نمیرم؟ یا از آن بخورم تا فربه شوم؟! آنگاه به خدا ایمان آورم و او را انکار کنم؟ می گویند: رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) به قدری خندید که دندانهای آسیایش نمایان شد. سپس فرمود: نه، خداوند با آنچه مؤمنان را بی نیاز می سازد، تو را نیز بی نیاز می کند. پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش خوتر بود مگر آیه قرآنی نازل می شد و به یاد قیامت می افتاد و یا مشغول موعظه می شد. و چون مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود و اگر موعظه می کرد به حقیقت موعظه می کرد و جز برای خدا خشمگین نمی شد.
سیره نبوی تآلیف علامه طباطبایی
به بهانه روز جوان...
قبل از عملیات، یک شب که حاجی خانه آمد، سراپا خاک آلوده بود. چشمانش از بی خوابی ورم کرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سینوزیت شدیدی که داشت، احساس ناراحتی می کرد. وقتی وارد خانه شد، دیدم می خواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل یک دوش بگیر، غذایی بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من این همه خودم را به زحمت انداخته ام و با سرعت به خانه آمده ام که نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور می توانم نماز نخوانده غذا بخورم؟
سردار خیبر/ خاطرات شهید همت
صریح وصادقانه...
«پسرم! بدان که پیش روی تو گردنه ایست رنج زا، در عبور از این گردنه حال مردم سبک بار، بهتر است از سنگین باران…
… و جز این نیست که قلب جوان مانند زمین خالی است هر چه در آن کاشته شود همان را می پذیرد (اگر بادام شیرین; نتیجه شیرین و اگر بادام تلخ; نتیجه تلخ)
… و این وصیت پدری است رو به فنا، اعتراف کننده به تغییر و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرمیده، که فردا از آن جا کوچ خواهد کرد، به فرزندی که چیزی را آرزو می کند که آن را نخواهد یافت. انسانی که راهروی کسانی است که از هستی برخوردار بوده و هلاک شدند، هدف بیماری ها و گروگان روزگار است، در تیررس ناگواری ها و بنده ی دنیا و سوداگر فریبنده ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پیمان اندوه ها و همدم غصه ها و نشانه های آفات و زمین خورده ی تمایلات و جانشین مردگان است.»
نهج البلاغه َ( وصیت امام علی (ع) به فرزند بزرگوارش )