دست خالی...
نفس نفس زنان خودش را به اتوبوس رساند وروی یک صندلی نشست …نفس عمیقی کشید خوشحال بود که از اتوبوس جانمانده بود…موقع پیاده شدن دستش را توی کیف دستی اش برد تا کیف پولش را دربیاورد ، امّا خبری از کیف پولش نبود تازه یادش آمد که کیف روی میز اتاقش بود واو فراموش کرده بود آن را بردارد…حسابی خجالت کشید…با خودش می گفت : آخه 125 تومان که پولی نیست ! ولی ذرّ ای از خجالتش کم نشد …در حالیکه از شرمندگی سرخ شده بود به راننده گفت که کیفش را جا گذاشته ، راننده هم گفت که 125 تومان قابلی نداره … ولی باز هم ذرّ ای از خجالتش کم نشد !!بدنش داغ داغ بود . این اولین بار بود که به خاطر نداشتن 125 تومان ناقابل…
اصلا دیگر نمی خواست به این موضوع فکر کنه…چند قدمی که راه رفت ، ایستاد .خشکش زد…اینهمه خجالت فقط به خاطر 125 تومان پول ناقابل ، آن هم از یک راننده اتوبوس ؟!
به خاطر دست خالی بودنش پیش خدای مهربان هم این قدر خجالت کشیده بود؟! …اصلا به فکرش هم نرسیده بود که وقتی اتوبوس زندگی اش به مقصد رسید باید …او که طاقت خجالت کشیدن نداشت پس،
تا دیر نشده باید فکری به حال خودش می کرد …
به قلم : طلبه
در انتظار ظهور...
انگار تخم صبر هستیم که در خاک انتظار تاب می آوریم تا در هرم خورشید به بال وپر بنشینیم… راستی شروع انتظار ما به چه زمانی بر می گردد؟
…سنگینی بار انتظار بر پشت ما،سنگینی یک سال ودوسال نیست .سنگینی یک قرن ودو قرن نیست حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.
تاریخ انتظار وشکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا برما رفته است برمی گردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست وبرگلوی مظلومیت نشست ، به آن سم اسب های کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد . به آن جنایتی که دست وپای مردانگی را برید.
از آن زمان تا کنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم ، انتظار ظهور منتقم خون حسین.
تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر می رود، از عاشورا می گذرد وبه بعثت پیامبر اکرم می رسد . هم او در مقابل همه جهل وظلم وکفر وشرک وعناد وفسادی که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده می فرمود که کسی خواهد آمد .
اما تاریخ صبروانتظار ما به دورتر ها برمی گردد، به مظلومیت وتنهایی عیسی ، به غربت موسی، به استقامت نوح واز همه اینها گذر می کند تا به مظلومیت هابیل می رسد.
انتظار وبردباری ما را وسعتی است از هابیل تا کنون وتا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین وآسمان وآوردن مژده ظهور امام زمان…
"سید مهدی شجاعی”
تحمیل ازدواج اجباری ...
در سنت برخی از معصومان و رهبران دینی مسایلی وجود دارد که از اسرار الهی بوده و شناخت آن مشکل است، مانند کشتن کودکی توسط حضرت خضر که مورد اعتراض حضرت موسی علیهالسلام قرار گرفت، اما حکمت آن، حفظ ایمان دیگران بود.
ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر مأمون (ام الفضل) نیز از مسایلی است که اظهار نظر قطعی درباره آن مشکل است؛ ولی میتوان برخی عوامل را تأثیر گذار دانست. ازدواج حضرت جواد علیهالسلام با ام الفضل هم از ناحیه حضرت قابل بررسی است و هم از ناحیه مأمون که چه اهدافی از ازدواج دختر خود با امام جواد علیهالسلام داشت؟ به نظر میرسد مأمون اهداف زیر را دنبال میکرد:
1- نظارت بر رفتار امام جواد علیهالسلام: مأمون با فرستادن دختر خود به خانة امام میخواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی گزارشگری ماهر بود.
2- جذب حکومت: مأمون تصور میکرد با این وصلت امام جواد علیهالسلام را مجذوب مادیات و امکانات سلطنتی نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛ غافل از این که امام جواد علیهالسلام یکی از زاهدترین امامان بوده و جذب دستگاه حکومت نمیگردید.
3- جلوگیری از اعتراض علویان: دشمنی مأمون با علویان موجب شد که آنان علیه وی اعتراض نموده و حکومت او را متزلزل کنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقهمند به امام نشان دهد، در نتیجه شیعیان قیام نکنند.
طبیعی بود که مأمون جهت تحقق اهداف فوق شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و برای این وصلت از همة راهکارها و اهرمها بهره گرفت.
مأمون با فرستادن دختر خود به خانة امام میخواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی گزارشگری ماهر بود.
عوامل زیر در ازدواج امام جواد علیهالسلام تأثیر گذار بود:
1- اجبار امام به ازدواج: بی تردید ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواجهای معمولی که مبتنی بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام جواد علیهالسلام میدانست که مأمون پدرش (امام رضا علیهالسلام را به شهادت رسانده و یکی از دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و شیعیان است. از سوی دیگر حکومت مأمون وجاهت قانونی و مشروعیت نداشت.
مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و حتی حضرت را تهدید نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمیکرد، ممکن بود امام را ترور کند.
گرچه در قاموس ائمه علیهالسلام ترس از مرگ وجود ندارد، ولی در آن مقطع زنده بودن و رهبری او نقش بنیادی در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت.
یکی از نویسندگان مینویسد: “به نظر میرسد که موافقت امام با این ازدواج عمدتاً بر اثر فشاری بود که مأمون بر امام وارد کرد”
2- حفظ شیعیان: یکی از استراتژیهای مهم خلفای اموی و عباسی، شیعه ستیزی بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نکرده و به آزار و زندانی و قتل آنان میپرداختند. از سوی دیگر یکی از سیاس های مهم ائمه علیهالسلام حفظ شیعی ان بود، چنانکه امام حسن علیهالسلام یکی از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود.
ائمه علیهالسلام سعی میکردند با اتخاذ سیاست و راهکارهای منطقی و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممکن بود اتخاذ راهکار حفظ شیعیان، شخصیت آنها را زیر سؤال ببرد. شاید امام جواد علیهالسلام از ازدواج با دختر مأمون، حفظ شیعیان را دنبال میکرد. طبیعی بود که مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد علیهالسلام تا اندازهای از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز میکرد، زیرا به حسب ظاهر با امام شیعیان رابطة فامیلی بر قرار کرده بود.
3- تکلیف گرایی: بی تردید فعالیت های ائمه علیهالسلام ریشه در انجام تکالیف الهی داشته و همة فعالیتهای آنان مبتنی بر مصالح است. شاید علت ازدواج امام جواد علیهالسلام با ام الفضل بر اساس تکلیف بوده است. ائمه علیهالسلام تکلیفگرا ترین انسانها بوده و در برابر انجام دستور الهی مطیع ترین انسانها بودند؛ از این رو هر گاه برای ائمه از سوی خداوند تکلیف تعیین میشد، انجام میدادند، گرچه انجام تکلیف به ظاهر برای برخی خوشایند نبوده و حتی عمل ائمه علیهالسلام را زیر سؤال میبرند. شاید ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر مأمون نوعی تکلیفی بود که تعیین شده بود شاید امام جواد علیهالسلام با این ازدواج در صدد خدمت به مردم و حفظ دین بود؛ امام با نفوذ در مرکز حکومت سعی میکرد که شیعیان حفظ شده و تا اندازه ای از سیاست دین ستیزی مأمون جلوگیری نماید و به جامعة دینی خدمت کند. با اتخاذ سیاست های مطقی _ به رغم آن که با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممکن ساخت.
همسر امام جواد چگونه مرد؟
ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد علیه السلام پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمویش معتصم، خلیفه عباسی، هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد علیه السلام را طرح ریزی کردند. در نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل آن حضرت را مسموم کند. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به دار الحکومه معتصم راه یافت و همین، ردپای معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد علیه السلام آشکار میسازد.
معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد.
حضرت به او فرمود: «چرا گریه میکنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا میشوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبران پذیر نباشد».
بر اثر نفرین آن حضرت، ام فضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بی جانش را از چاه بیرون آوردند.
خبر آنلاین