فروش زولبیای نذری...
ماه مبارک رمضان فرا رسیده بود. به جز عده معدودی که سخت مریض بودند، همه روزه میگرفتند. بچهها تمام شب را به دعا و مناجات میپرداختند. شب زندهداریهای ماه مبارک، اجر ویژهای هم داشت و آن شانس بیرون رفتن از آسایشگاه بود. اسرا، تمام مدت اسارت را قبل از غروب آفتاب به آسایشگاه رفته و بعد از طلوع آن در صبح روز بعد بیرون آمده بودند.
سالها بود که بچهها منظره شب را ندیده و حالا که عراقیها قبول کرده بودند غذای سحر را پس از نیمه شب توزیع کنند، فرصت خوبی بود که به بهانه گرفتن غذا از آشپزخانه، عقده چند ساله ندیدن ماه و شب و ستارگان را از دل واکنند؛ گر چه گاهی برای این تفریح متضرر میشدند. اتفاق افتاده بود که مسئول غذا در حال بازگشت از آشپزخانه، محو تماشای ماه و ستارگان، پیش پایش را ندیده و زمین خورده بود آن وقت مجبور شده بود که دست خالی به آسایشگاه بیاید.
چند روز از ماه رمضان گذشته بود. خلیل عراقی - مسئول فروشگاه - اعلام کرد که زولبیا برای فروش آورده است. بچهها هم به غیر از پولی که برای صندوق میگذاشتند، مابقی را دادند مسئول آسایشگاه تا زولبیا بخرد. وقت افطار نزدیک بود گروه همخوان به یاد ایران و برنامه رادیویی مخصوص لحظات افطار، در گوشهای حلقه زده بود و اجرای برنامه میکردند.
«این دهان بستی، دهانی باز کن، سوی خوان آسمان پرواز کن» افطار آن شب فراموش نشدنی شد. زولبیا را تقسیم کردند، به هر نفر یک پر رسید.
روز بعد، خلیل آمد توی آسایشگاه به ارشد گفت: «چطور بود زولبیا؟ بازم بیارم؟» ارشد گفت: «نه سرکار، ما دیگه پولی نداریم که زولبیا بخریم، اون هم با این قیمتی که تو میدی. ان شاءالله بمونه برای ایران.» لبخندی بر لبان خلیل نشست، خنده شد و آخرش به قهقه کشید، حالا نخند، کی بخند. مسئول آسایشگاه با تعجب علت خندهاش را جویا شد. خلیل در میان خنده گفت: «این زولبیا را پیرزن همسایهمون نذر کرده بود داد به من و سفارش کرد که ببر بده اسرا بخورن. من هم فروختمشون به شما و پول خوبی گیرم اومد!
خبرگزاری فارس
مثل دنیا در قرآن...
پای درس آیت الله جوادی آملی:
دنیا ﴿کَمَثَلِ غَیْثٍ﴾؛ دنیا مثل مَثَل بارانی است که ﴿أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ﴾؛ بارش باران اوّل کشاورز را در شگفت میاندازد که چگونه بعد از بارش باران این مزرعه سبز و خرّم شد، آنگاه ﴿ثُمَّ یَهِیجُ﴾؛ هیجانی پیش میآید در فصل خزان، ﴿فَتَرَاهُ مُصْفَراً﴾؛ همین نبات و گیاه زرد میشود، ﴿ثُمَّ یَکُونُ حُطَاماً﴾؛ وقتی که زرد شد، به صورت آن علف پژمرده بیرون از رده در آمد، آن را میگویند «حطام» که بعد از دروکردن مزرعه همانها میماند به صورت کاه، این دنیاست.
پس دنیا صدر و ساقهاش مشخّص است [که] از لعب شروع میشود که دوران نوزادگی است و به تکاثر ختم میشود که دوران سالمندی است که همهاش لهو است؛ اما ﴿وَفِی الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ﴾ که بخش جهنّم است [که] عدّهای برای ترس از عذاب اطاعت میکنند، ﴿وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ﴾ که بخش بهشت است [که] عدّهای برای شوق بهشت اطاعت میکنند، ﴿وَرِضْوَانٌ﴾ که تحصیل مقام رضاست که این فوق خوف از جهنّم و شوق به بهشت است که «احرار» خدای سبحان را برای مقام «رضا» عبادت میکنند، آنگاه در پایان فرمود: ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾ ؛ دنیا جز نیرنگ چیز دیگر نیست.
دنیا غیر از طبیعت است، غیر از این نشئهای [است] که ما فعلاً در آن زندگی میکنیم؛ زمین دنیا نیست، آسمان دنیا نیست، دریا و صحرا دنیا نیستند، تجارت، کشاورزی، دامداری، تولید، صنعت و امثال ذلک دنیا نیست؛ اگر کسی اینها را در راه صحیح مصرف کرد [این میشود] «الکاسب حبیب الله» ، اینها که دنیا نیست؛ دنیا همان بازیچه دوران کودکی و تکاثر دوران سالمندی است، این جز نیرنگ چیز دیگر نیست…
خبرگزاری مهر
اثبات کلامی نورانی پس از 14 قرن...
پيامبراکرم (ص) :لَيسَ لِلصَّبِيِّ لَبَنٌ خَيرٌ مِن لَبَنِ اُمِّهِ براي كودك ، شيري بهتر از شير مادرش نيست (عيون أخبارالرّضاعليه السلام ، ج ۱ ، ص ۸ .)
دهم مرداد روز جهاني شير مادر است و ۱۰ تا ۱۷ مرداد ماه نيز در ايران هفته ترويج تغذيه با شير مادر نامگذاري شده است.
پس از جنگ جهاني دوم استفاده از شير خشک و غذاهاي کودک بصورت گسترده جايگزين شير مادر گرديد، اين امر در کشورهاي توسعه يافته رشد بيشتري داشت که باعث نگراني جوامع جهاني گرديد. ترويج تغذيه با شير مادر و افزايش آگاهي عموم از خواص منحصر بفرد اين شير در سلامتي کودک و حفظ و تداوم شيردهي مادران، نيازمند گامي بزرگ و اساسي بود. بر اين اساس در اول اوت 1990 سازمان بهداشت جهاني با همکاري يونيسف طي اجلاسي در شهر فلورانس ايتاليا، بيانيه اي را در تداوم، ترويج و حمايت از تغذيه با شير مادر به امضا رساند. در اين بيانيه بر اهميت تغذيه نوزاد با شير مادر در شش ماه اول زندگي و تاثير آن برتندرستي کودک و مادر تاکيد شده است.