پیام آیت الله صافی به مناسبت شب قدر...
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در پیامی به مناسبت شب های قدر تاکید کرد: اینجانب از همه شب زنده داران در این شب های مبارک قدر خاضعانه استدعا دارم که همه دل ها را متوجه آن امام عزیز و مهربان، محبوب دل های عارفان و ذخیره بزرگ پیامبران نمایند و شب قدر را با یاد آن حضرت و دعا برای فرج موفور السرورش و اجرای عدالت واقعی در سراسر گیتی تمام کنند.
متن پیام این مرجع تقلید به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
«إغتَنِمُوا الفُرَصَ فَإنَّ الفُرصَةَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»
با عرض تسلیت شهادت حضرت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام؛
از تعلیمات و راهنمایی های مهم اولیاء دین علیهم السلام، اغتنام فرصت ها است و در یک معنای عام، زندگی و عمر و همه نعمت های الهی؛ سلامتی، تندرستی، توانایی های جسمی، مالی، مقامات و مناصب و از همه بالاتر عقل و علم، همه فرصت هایی است که باید بشر از آن برای خودسازی، تقرّب به خدا، کسب معرفت، اصلاح حال خود و رسیدگی به پرونده اعمال و محاسبه استفاده کند.
یکی از این فرصت ها که ارزش بالای معنوی آن در حدّ اعلا است ماه مبارک رمضان و روزه داری و برنامه های ویژه عبادی و اخلاقی آن است که اکنون همه از آن بهره مند می باشیم، و در ایام و لیالی متبرکه و اوقات شریفه آن، شب های قدر فضیلت خاص و فرصتی بزرگ برای کسب فیوضات معنوی و نیل به درجات ملکوتی است که توفیق درک این شب ها و روزهای آن را باید غنیمت شمرد؛ شبی که در قرآن به لیلة مبارکة توصیف شده است؛ شب نزول قرآن و شب تشرف و نزول ملائکه بر حضرت ولی عصر مولانا صاحب الزمان المهدی ارواح العالمین له الفداء است که شرح و بیان اسرار و برکات آن بسیار است.
باید همگان این شب را غنیمت بدانیم؛ برای کسب معارف دین، توبه، تجدید عهد، اعاده حیثیت، دعا، خودسازی اخلاقی و نو کردن ایمان به خدا، یقین به حساب و معاد، پاک ساختن نیات از غل و غش و کینه برادران اسلامی و درخواست خیر، سعادت، هدایت و امنیت برای همه بنی نوع بشر و مخصوصاً دعا برای تعجیل در امر فرج صاحب این شب ها حضرت صاحب الزمان علیه السلام؛ آقایی که بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء است.
همه مقامات و مسئولانی که کارشان در ارتباط با خلق است این شب را غنیمت بدانند. امید است جلوه های اسلامی در همه نهادها و برنامه ها از برکت دعاهای خالصانه در این شب ها بیش از پیش شود و نقاط ضعف اقتصادی، اجتماعی و مناهی و ملاهی و معاصی که هویت جامعه را تهدید می کند در این شب برطرف شود بحق محمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین.
اینجانب از همه شب زنده داران در این شب های مبارک قدر خاضعانه استدعا دارم که همه دل ها را متوجه آن امام عزیز و مهربان، محبوب دل های عارفان و ذخیره بزرگ پیامبران نمایند و شب قدر را با یاد آن حضرت و دعا برای فرج موفور السرورش و اجرای عدالت واقعی در سراسر گیتی تمام کنند. برای فرج آن حضرت دعا کنید تا برای همه گشایش و فرج حاصل شود. وظیفه همه مسلمانان در این شب های مبارک، دعای همگانی برای فرج است.
بیایید پیمانی محکم و استوار با آن حضرت داشته باشیم که همه زندگی خود را در راه رضا و خوشنودی ایشان سپری نموده و غم و غصه هایی که آن بزرگوار برای مشکلات مسلمانان دارند برطرف نماییم.
اللهم عجّل فی فرجه و اجعلنا من أنصاره و أعوانه.
لطف الله صافی
17 رمضان المبارک1433
خبر انلاین
ببوسم خاک پاک جمکران را...
شیخ صدوق در کتاب «مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین» نوشته است: شیخ حسن بن مثله جمکرانی گوید: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 هجری قمری در خانه خود بودم که ناگهان جماعتی آمدند و من را صدا زدند و گفتند که حضرت مهدی(عج) شما را طلبیده است.
به همراه جماعت به مکانی که هم اکنون مسجد مقدس جمکران در آن واقع شده است، رفتیم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب این زمین (حسن بن مسلم) بگو که این زمین، زمین شریفی است و خدای تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده است. نزد سید ابوالحسن الرضا برو و به او بگو که این زمین را از حسن بن مسلم بگیرد و با همکاری مردم در این زمین مسجدی بنا گردد و به مردم بگو تا به این مکان توجه کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در این جا به جا آورند. سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در این مکان را به وی آموخت.
حسن بن مثله جمکرانی می گوید: به حضرت عرض کردم: برای این که دیگران حرف من را بپذیرند، به دلیل و نشانه نیاز است، چون که مردم حرف بی دلیل را نمی پذیرند. حضرت فرمود: ما نشانه ای و علامتی قرار می دهیم تا سخن تو تصدیق شود. برو نزد سید ابوالحسن الرضا و به او بگو که این کارها را انجام دهد… .
من به خانه ام بازگشتم و فردا صبح به همراه «علی المنذر» به خانه سید ابوالحسن الرّضا رهسپار شدیم. وقتی که به منزلش رسیدیم، دیدیم که خدمت گزاران سید می گویند: آقا از سپیده دم تا کنون منتظر شما است. آیا از جمکران آمده اید؟ گفتم: آری. پس نزد سید رفتیم و بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. در خواب شخصی به من گفت: بامداد مردی از جمکران به نام حسن بن مثله پیش تو می آید. باید سخنش را تصدیق کنی. سخن او سخن ما است.
من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحیة مقدسه این مسجد ساخته شد.
( مجلسی، بحارالانوار، ج 53، 230 ـ 234)
نود هزار فرشته به همراه جبرئیل!!!
در کوچه های مدینه غوغا بود، مردم مدینه از خانه بیرون آمده بودند تا در تشییع پیکر سعد بن معاذ شرکت کنند. مهاجران و انصار، اوسی و خزرجی، گرد تابوتش می گشتند در میانشان رسول خدا(ص) بود؛ با پای برهنه و بی آن که عبای خود را بر دوش بگذارد؛ گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را می گرفت.
آنان که زیر تابوت سعد را گرفته بودند از چیزی شگفت زده بودند: چرا این قدر سبک است؟ مگر نه این که سعد هیکلی تنومند و بلند بالا داشت، پس چرا تابوتش چنین بی وزن است؟…
البته در آن شور عزا کسی این پرسش را با رسول خدا(ص) در میان نگذاشت و همین بهانه ای بودند برای منافقان مدینه که بگویند: «سبکی پیکر سعد، به تلافی قضاوتی است که در میان بنی قریظه کرد و آن ها را به دست هلاکت سپرد» این سخن زخم زبانی بود بر جان پیامبر اکرم(ص) و دیگر مسلمانان.
رسول خدا(ص) بر پیکر سعد نماز خواند، درحالی که بقیع پر از جمعیت بود. سپس او را با دستان خویش در قبر نهاد و لحد بر پیکرش چید.
پس از پایان مراسم، شایعه ای که منافقان به بهانه سبک بودن تابوت سعد به راه انداخته بودند، در شهر پیچیده بود و وقت آن بود که مسلمانان حکمت آن را بدانند و پاسخ منافقان را بیابند. رسول خدا(ص) فرمود:
ـ قسم به کسی که جانم در کف اختیار اوست، فرشتگان جنازه او را حمل می کردند.
فرشتگان بسیاری در تشییع جنازه سعد حاضر بودند که برخی از آن ها تا آن روز به زمین نیامده بودند؛ نود هزار فرشته همراه جبرئیل فرود آمده بودند تا در نمازی که پیامبر بر پیکر سعد می خواند، حاضر باشند. مگر سعد چه کرده بود و چه ویژگی پسندیده ای داشت که شایسته چنین تکریمی از سوی فرشتگان بود این پرسش در ذهن ها بود و رسول خدا (ص) آن را از جبرئیل پرسید و او پاسخ داد: که این همه برای آن بود که سعد در همه حال چه ایستاده و چه نشسته، چه سواره و چه پیاده، چه در هنگام رفتن و چه در حال بازگشتن همواره سوره توحید را زمزمه می کرد و پی در پی جان خود را با ذکر توحید شستشو می داد.
مجله بشارت شماره81