در عمل صالح بکوش
منبع:خطبه 63 نهج البلاغه
مسابقه حفظ ترتیبی قرآن کریم
مسابقه حفظ ترتیبی قرآن کریم
نهمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم، با حضور حافظان 10، 15 و 30 جزء قرآن کریم در مدرسه الزهرا (س) زنجان برگزار خواهد شد.
زمان : 9/30
تاریخ: 93/9/1
نتایج مسابقه متعاقبا از طریق وبلاگ اطلاع رسانی خواهد شد.
آن بیست و سه نفر
روز دهم تیرماه سال 1361 شمسی مصادف بود با اولین روز از ماه مبارک رمضان سال 1413 قمری در عراق. اقامتمان در زندان بغداد بیش از یک ماه طول کشیده بود و از لحاظ شرعی می توانستیم نمازمان را کامل بخوانیم و روزه بگیریم. موضوع را با صالح در میان گذاشتیم و او از عراقیها خواست ناهار و شام ما را یکجا غروب تحویل بدهند تا با یکی افطار کنیم و با دیگری سحری بخوریم. عراقی ها قبول کردند. اما پیرمرد عرب وقتی متوجه شد تصمیم داریم در تیرماه بغداد و در آن زندان تنگ و دم کرده روزه بگیریم حسابی شاکی شد. او بارها به صالح توصیه کرد که ما را از این تصمیم منصرف کند؛ اما صالح هیچ وقت مانع نشد.اولین روزه را گرفتیم؛ با سختی بسیار. تشنگی، کشنده و طاقتسوز بود. امّا، به هر حال، با صدای شلیک توپ افطار همه چیز تمام شد و روزهمان را باز کردیم. در عراق، اعلام موعد افطار نه با اذان که با شلیک گلوله ی توپ است. روزهای اول رمضان تا این توپ بخواهد شلیک بشود جان ما به لبمان میرسید!
پیرمرد عرب روزه نمیگرفت؛ اما بیشتر از ما برای فرارِسیدن موعد افطار لحظهشماری میکرد. هر روز، سه ساعت مانده به شلیک توپ افطار، شمارش معکوس را شروع میکرد و به منصور میگفت: «منصور، سه ساعت دیگه.»…
…روز سوم ماه رمضان، وقتی تقاضایمان از عراقیها برای گرفتن یخ یا دستکم فلاکسی آب خنک بی پاسخ ماند، عباس پورخسروانی برای تهیه ی آب خنک افطار دست به کار شد. قوطی خالی شیر خشکی که افسر تهرانی، زن کوزه به دوش را روی درش خلق کرده بود، هنوز گوشه ی زندان بود. عباس ظهر که از دست شویی برمی گشت قوطی را پر از آب کرد و داخل زندان آورد. روکش یکی از بالش ها را پیچید دور قوطی آب و خیسش کرد و گذاشتش زیر پنکه. باد پنکه دایره های کوچکی روی سطح آب درست می کرد. به این ترتیب آب خنک افطارمان جور شد؛ گرچه به هر یک از ما یک استکان بیشتر نمی رسید و مجبور بودیم عطش را با آب سطلی فروبنشانیم که صالح از شیر آب پر می کرد.
***
در جریان عملیات بیتالمقدس در سال 1361، عملیاتی که موجب آزادسازی خرمشهر شد، تعدادی از نوجوانان ایرانی در بصره به دست نیروهای عراقی اسیر شدند. عمده این گروه 23 نفره را نوجوانان کرمانی تشکیل میدادند و این برای عراقیها در اوایل جنگ بسیار غریب بود که افرادی با این سن و سال در جنگ شرکت کنند. سن بیشتر این نوجوانان بین 16-13 سال بود و بزرگترین فردی که در این گروه بود، فقط 19 سال داشت. این نوجوانان نیز باید به مانند دیگر اسرا وارد اردوگاهها میشدند. صدام با دیدن تصاویر اسرای نوجوان تصمیم گرفته بود که از حضور این نوجوانان در جنگ استفاده ابزاری کند و یک جنگ تبلیغاتی علیه ایران به راه بیاندازد.
«آن بیست و سه نفر» عنوان کتاب خاطرات «احمد یوسف زاده» یکی از این نوجوانان جسور ایرانی است که خاطرات اسارت خود و بقیه همرزمانش را نگاشته و در 408 صفحه به انتشارات سوره مهر تحویل داده است.
انتشارات «سوره ی مهر» این اثر را نخستین بار در سال 1393 منتشر کرده است. برای تهیه ی این اثر می توانید به سایت انتشارات سوره ی مهر مراجعه کنید.
منبع: خبرگزاری فارس