92 سال پیش در چنین روزی...
محمد خياباني در سال 1259 ش (1297 ق) در خامنه در نزديکي تبريز متولد شد. وي پس از فراگيري علوم مقدماتي، از محضر حضرات آيات سيد ابوالحسن انگجي و ميرزا عبدالعلي، فقه و اصول و هيئت و نجوم را آموخت و پس از مدتي به تدريس پرداخت. زندگي شيخ محمد خياباني پس از پيروزي مشروطه در سال 1285 ش، با تأسيس انجمن ايالتي در تبريز، وارد مرحله تازهاي گرديد و در جريان محاصره تبريز، در دفاع از شهر نقش مهمي ايفا کرد. در زمان خياباني اوضاع جهان اسلام و به ويژه ايران، به خاطر دخالتهاي بيگانگان از جمله روسيه، انگليس و آلمان، بسيار آشفته و تأسفانگيز بود. پس از خلع محمدعلي شاه از سلطنت، خياباني در سي سالگي به عنوان نماينده مردم تبريز راهي مجلس شوراي ملي گرديد. او با اولتيماتوم روسيه در مجلس دوم مخالفت کرد و همچنين با قرارداد استعماري وثوقالدوله با دولت انگلستان (قرارداد 1919) نيز به مبارزه برخاست. شيخ محمد خياباني، از آنجا که حکومت مرکزي را ضعيف و وابسته ميديد، ايجاد يک تحول اساسي در سيستم حکومت ايران و احياي آزادي را گام نخست براي خانه تکاني ايران و بيرون راندن اشغالگران خارجي ميدانست. ولي برداشتن گام اول را از طريق مذاکره سياسي امکانپذير نميشمرد و تنها راه را در قيام و مقاومت دليرانه در برابر استبداد و دخالت خارجي ميدانست. از اين رو، بعد از قبول قرارداد 1919 م از سوي دولت ايران، در تبريز دست به قيام زد. وي در جريان اين قيام که از 17 فروردين 1299 شمسي، آغاز شد، نهادهاي دولتي تبريز را به تصرف خود درآورد و شهر را از دست دولتيان خارج ساخت. قيام پيروزمندانه مردم تبريز به رهبري شيخ محمد خياباني، بيش از پنج ماه ادامه داشت اما به دليل خيانت کساني که قول همکاري داده بودند، کم بودن نيروها و حضور قواي قزاقخانه در کنار شهر تبريز و همکاري آنها با حکومت مرکزي، اين قيام به شکست منجر شد. سرانجام با ورود نيروهاي دولتي، قزاقان به فرمان مُخبرالسلطنه فرستاده ويژه مشيرالدوله، صدراعظم وقت، شيخ محمد خياباني را در 21 شهريور 1299 برابر با ذيحجه 1338قمری در چهل سالگي به شهادت رساندند و او را در گورستان سيد حمزه تبريز به خاک سپردند. بعدها، آن گورستان به مدرسه تبديل شد و پس از ويراني مدرسه، مقبره خياباني هم از بين رفت.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
در سوگ صادق آل محمد(ص) :
اى مهر تو بهترين علايق
جانها به زيارت تو شايق
ما را نبود به جز خيالت
يارى خوش و همدمى موافق
بيمارى روح را دوا نيست
جز مهر تو اى طبيب حاذق
اى نور جمال كبريائى
اى نور تو زينت مشارق
روز يكه دميد نور خلقت
رخسار تو بود صبح صادق
از جلوه تو تبارك الله
فرمود به خلقت تو خالق
حسن تو خود از جمال زهراست
اى زاده بهترين خلايق
بر تخت كمال و تاج عصمت
آخر كه بود بجز تو لايق
تفسير كمال ايزدى بود
گفتار تو اى امام صادق
باشد سخن تو جاودانى
بوده است چو با عمل مطابق
افسوس شدى شهيد آخر
از حيله ناكسى منافق
از داغ تو شد جهان عزادار
زيرا به تو عالمى است عاشق
ماتم زده ايم و غم چو درياست
دلها همه چون شكسته قايق
اندم كه حسان فكر ياريم
ما راست ز بهترين دقايق
کمال مومن...
قالَ الاما م الصادق (علیه السلام): کَمالُ الْمُؤْمِنِ فى ثَلاثِ خِصال: الْفِقْهُ فى دینِهِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَهِ، وَالتَّقْدیرُ فِى الْمَعیشَهِ.()
اما م صادق (ع)فرمود: شخصیّت و کمال مؤمن در سه خصلت است:
آشنا بودن به مسائل و احکام دین، صبر در مقابل شداید و ناملایمات، زندگى او همراه با حساب و کتاب و برنامه ریزى دقیق باشد.
امالی طوسی ج2ص343