اینجا چراغی روشن است...
به مناسبت هفته دفاع مقدس مراسم یادواره شهداء همراه با روایت گری با همکاری پایگاه بسیج طلاب و حوزه مقاومت بسیج طلاب مدرسه علمیه فاطمیه (علیها سلام) ابهر برگزار گردید در این برنامه حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا بخشایشی از راویان دفاع مقدس در مناطق جنوب در سخنان خود خاطراتی از دلاوری و رشادت شهدای هشت سال دفاع مقدس را بیان نموده و از کرامات ایشان واین که شهداء زنده اند و همه ی اعمال و کردار ما را نظاره می کنند، بیان نمودند .
شکوه نماز...
وقتی هوای طوفان زای معصیت، دریای آرامش را متلاطم می کند، وقتی صخرۀ ایمان در معرض فرسایش موج بیهودگی قرار می گیرد، وقتی گرداب غم مرا در خود فرو می برد و هنگامی که دست و پا زدن های «آشفته خیالی» تاب مرا می گیرد و مرا به صحرای جنون می کشاند و آن گاه که عنکبوت اندوه، تار یأس و نا امیدی را آرام آرام به دور وجودم می تند، ضعف و ناتوانی خویش را بیش از پیش در می یابم؛ پس دستهای خود را به امید روزنه ای که به سوی یک نجات دهنده باز می شود، بالا می برم و«او» را می خوانم: «ربنا»، «اللهم»، «یا رب» و… او که همچون همیشه منتظر من است، ندای غیبی «ادعونی استجب لکم» را از عرش به من الهام می کند و مرا به سوی خود، یعنی آن «نجات دهنده بی همتا» فرا می خواند. پس نور «امید» بر قلبم تابیده می شود و به من جانی تازه می بخشد. و من بر می خیزم و به سوی او «می روم» تا ریسمان عبودیت و بندگیش را بر گردن نهم و به دنبال دوست تا هر کجا که خاطر خواه اوست، بروم. و اول قدم «طهارت» است که بارگاه او، جایگاه پاکان است و پیراستگی از تمام آلودگیها.
پس با نیّت اینکه خود را با او پیوند دهم، وضو می گیرم و در وسعت خاک بر سجاده عشق می نشینم و با تکبیر و تهلیل سرود یگانگی اش را سر می دهم. «الله اکبر»، «اشهد ان لا اله الا الله»؛ برق هیبتش مرا برجای میخکوب می کند و من مات و متحیر به تماشای او می ایستم و چون بانگ نماز را به پایان می رسانم، به حمد و ستایش او مشغول می شوم و چنین آغاز می کنم: «بسم الله الرحمن الرحیم»؛ و در این هنگام بخشایشگر خطا پوشی را می بینم که مرا و فقط مرا، به دور از آنچه هستم، می خواهد. او به من اجازه ورود به درگاهش را داده است، مرا از نعمت هدایت بهره مند فرموده و به من هستی بخشیده است؛ شکر می گویمش و سپاسش را به جا می آورم: «الحمد لله رب العالمین»؛ که فقط لطف می بینم و رحمتی واسعه، که تمام موجودات را در برگرفته و به آنها فیض رسانی می کند. و بی شک چنین رحمتی همه موجودات را تسبیح گوی او کرده و به حمد و ثنا مشغول داشته است. «الرحمن الرحیم»؛ تدبیر و حکمتش چنان است که مصلحت بندگان را در نظر دارد و نظام آفرینش براساس هدفمند بودن است؛ پس این جهان را بازگشتی به سوی جهانی دیگر است تا هر کس هرچه را کاشته درو کند و نتیجه اعمال خود را در هر دو جهان مشاهده کند و این اوست که حاکم مطلق بر هر دو جهان است: «مالک یوم الدین»؛ جهان تحت سیطره اوست؛ حکمش بر جهان رواست و تدبیرش دردها را دواست؛ علمش ازلی و وجودش ابدی است؛ مهرش سایه سار بندگان و لطفش حیات بخش جان دلدادگان است؛ تنها اوست که سزاوار پرستش است و شاید که جز او کسی دیگر بندگی شود. یاری تنها از اوست و اگر استعانت نکند، همه درمانده و عاجز از انجام امور و ناتوان از حرکت و پویایی. پس: «ایاک نعبد و ایاک نستعین»؛ و بی شک پیمودن این راه و استوار ماندن در طریق بندگیش، بسی دشوار و خطر آفرین است، که دشمنی بر دشمنی (نفس و شیطان) و گناهی بر گناهی در کمین انسان است و همواره ایمان او را تهدید می کند. و انسان که ضعیف است، توان مقاومت را از دست می دهد و بر سر دو راهی می ایستد. پس باید که از او استعانت بجوید تا دیگر راهها او را به سوی خود نکشاند و از صراط حق منحرف نکند: «اهدنا الصراط المستقیم»؛ که هر کس راه خود را درست می شمرد و مستقیم می داند. پس باید راه را مشخص کرد و تنها راهی که به او می رسد و خشنودی او را به دنبال دارد، انتخاب کرد: «صراط الذین انعمت علیهم» و از راه آنان که خدا را فراموش کرد و ظلمت و سیاهی را خریده اند، دور می نمود: «غیر المغضوب علیهم ولاالضالین» راز و نیاز آغاز شده و من در دریای وحدانیت او غرقه شده ام. توحید می خوانم و او را به آنچه که خود تعلیمم داده است، توصیف می کنم: «قل هو الله احد»؛ او یکی است و اگر دو باشد در زمین و آسمان تباهی به وجود می آید: «لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا» (سوره انبیا،آیه 22) و همین یگانگی اوست که دلها را یگانه می کند و تمام موجودات را تسبیح گوی او می نماید: «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض» هرآنچه در آسمانها و زمین است به تسبیح و ستایش خداوند مشغول است.(سوره های جمعه و تغابن، آیه 1) و دیگر آن که مسلمانان به پیروی از تعالیم او «امتی واحده» هستند و کلمۀ «لا اله الا الله» چون حصاری محکم آنان را در برگرفته و راه تفرقه را بر آنها بسته است. «الله الصمد»؛ رکنی دیگر بر ارکان توحید. خداوند از هر کس و هر چیز بی نیاز است. همه قائم به ذات اویند و او قائم به ذات خویش و بی نیاز از همگان. این من هستم که در حال درد، او را می جویم، هر گاه فقیر شوم، خزاین بیکران او، مرا بهره مند می کند، آن گاه که در گمنامی به سر می برم، نام او مرا بلند آوازه می کند و عزت و سربلندی از آن من می شود. اما او بی نیازی است که نه عبادت بندگانش و نه سر باز زدنشان چیزی بر شأن و مقام او می افزاید و یا از بلند مرتبگی وی می کاهد. هر روز بی وقفه به موجودات تحت سیطره اش فیض رسانی می کند؛ بدون اینکه از خزاین او کم شود و یا از کسی درخواستی داشته باشد. پس من نیز متعهدم که جز او را نخوانم و جز از او نخواهم. «لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفوا احد»؛ چه کسی می تواند با او برابری کند و یا ادعای داشتن نسبت و نسبی را با او داشته باشد؟ ذات مقدسش یگانه و منفرد از هر چیز است. همگان را سرپرستی می کند، بدون اینکه خود سرپرستی داشته باشد. مهر و محبت را چون جوبیاری بر دشت دلها جاری می کند اما خود از محبت دیگران بی نیاز است. نظیری ندارد و چیزی شبیه او نیست. همه از خوان رحمت او بهره مند می شوند و در صف روزی خوران او قرار می گیرند، اما او روزی دهنده ای ندارد و از کسی درخواست نمی کند.
و در یک کلام: نه فرزندی دارد و نه فرزند کسی است و نه شریک و همتایی دارد. یگانه است و بس و هر چه هست همه از اوست… وقتی حلقه اتصالم با او محکم می شود: آماده تسلیم شدن می شوم؛ در مقابل او قد خم می کنم و به رکوع می روم. خدایا تسلیم توام. آنقدر تسلیم که گردنم را برای قطع شدن در راه تو آماده کرده ام. و هر آنچه را تو امر فرمایی به انجامش مایلم. و بعد… «سبحان ربی العظیم وبحمده»؛ منزهی از هر چه که درباره ات تصور شود؛ که عقلها همه عاجز از درک و فهم توست و هرآنچه بر زبان جاری می شود، چیزی است که خود به ما آموخته ای و دانش و بینش ما همه از توست. تو پرورش دهندة بزرگ هستی که تمام موجودات را از نیستی به هستی می آوری و مرحله به مرحله رشد می دهی و به کمال می رسانی عقلها را حیران خود کرده و دلها را شیفته ات ساخته ای. من نیز چون سایر بندگانت عاجز از وصف تو و شرمنده از درک تو. تنها می توانم به زبانی که خود، مرا آموخته ای ستایشت کنم و ثناگویت. که حمد و سپاس درهر حال تو را سزاست و بندگی تو را رواست. و پیش تر می روم تا خود را به او نزدیکتر سازم و عبودیت و بندگیم را کامل کنیم. بت نفس را با تبر ایمان می شکنم و در مقابل او به خاک می افتم. هفت عضو از اعضای بدن را به زمین می چسبانم. بال تواضعم که گشوده می شود به پرواز در می آیم و می روم تا اوج. آنقدر که جز او را نبینم و جز او را نخواهم. عطر خاک مرا سرمست بندگیش می کند. که در مقابل او از خاک نیز کمترم اینجا روح نماز را در می یابم. که سجده روح نماز است. روح تعبد و بندگی و روح تواضع و فروتنی در مقابل خدای مقتدر و پیروز. سجده یعنی پرواز و لذت آزادی از بندگی غیر. سجده یعنی اینکه بدانم هیچم و تنها اوست که بلند مرتبه و برتر است و همه در مقابل او به تعظیم و کرنش درآمده و تسبیح او را می گویند: «سبحان ربی الاعلی وبحمده»؛ لذت سجده چنان است که گویی دنیا را زیر پا نهاده و در عرش برین پرواز می کنم. و چون لذت این پرواز مرا سرمست عشق او می کند، پس آن را تکرار می کنم و پایداریم را در بندگی و عشق او تثبیت می کند. پس از آن که بر می خیزم در رکعت دوم عشق را می خوانم. دست نیاز را به سوی او دراز می کنم و از او می خواهم تا مرا در راهش پایدار بدارد و صبری را که نتیجه اش پیروزی و ظفرمندی است به من عطا فرماید، و نیز کسانی را که موجب گسستن رشته اتصالم از او می شوند، از من دور گرداند و… هر دعای دیگری که موجب افزایش رحمت و غفران خداوندی او می شود و نعمتش را بر من افزون و تمام می کند… «وتشهّد» را که ذکر اوست و شهادتی بر وحدانیتش وگواهی بر مسلمان بودن من. نفی برای تمام بتها و الهه هایی که قادر بر راندن مگسی از خود هم نیستند: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له»؛ و محمد(ص) که بنده ای پون سایر بندگان است که مأموریت «رسالت» را یافته است و به واسطۀ اخلاق نیکش راه کمال را طی کرده و برگزیده شده است. نوری در زمین است تا چراغی برای هدایت گمراهان و… تیره روزان باشد و مأمور است تا چشمۀ جوشان معرفت الهی را بر دلهای پاک جاری سازد و آنان را به فیض و رستگاری برساند. رحمتی که نه تنها برای آدمیان که برای عالمیان فرستاده شده است. پس درود و سلام خداوند و تمام آفریدگانش بر این بنده پاک و محبوب خداوند باد: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»؛ و نماز آغاز است که در طول شبانه روز خوانده می شود تا وسوسه ها ارتباط میان عابد و معبود را قطع نکند. پس پایانی برای آن نیست. که نماز ذکر است، ذکر دوست و یاد محبوب. پیوسته باید با محبوب بود و از شراب وصل او نوشید. تا او نیز در این بزمگه شما را یاد کند و انیس و مونست باشد: «فاذکرونی اذکرکم» مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. (سورۀ بقره، آیۀ 152). و چه ذکری بالاتر از نماز و زیباتر از سجده آن.
پس سلام می دهم. اما سلامی که تولدی دوباره را در نمازی دوباره به من می آموزد. سلامی که ایمنی خاطر را از جانب خدایی مهربان برایم به ارمغان می آورد و آرامش مرا به دنبال دارد و سلامی که یادآور برانگیختگی از مرگ نیز هست. که از اویم و به سوی او نیز باز می گردم: «انا لله وانا الیه راجعون» (سورۀ بقره، آیه 156) حیات من در نماز من است. و حشر و نشر من نیز از آن. پس سلام بر من و سلام بر ما و سلام بر همه کسانی که لقای دوست را بر هر دیداری ترجیح می دهند و یاد او سبب جان بخشی خود می دانند: «السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».
مجله بشارت شماره81
خبری معطّر به یاد شهدا...
به مناسبت هفته دفاع مقدس گردهمایی سیاسی با همکاری بسیج طلاب و با حضور دکتر علیزاده فرمانده دانشکده علویون قم واستاد حوزه ودانشگاه در مدرسه علمیه فاطمیه ابهر برگزار گردید. در این گردهمایی دکتر علیزاده ابتدا با بیان خاطراتی از شهدا به نقش مادران شهدا و همچنین نقش زنان در دفاع مقدس اشاره نموده و افزودند اگر دعا و خواست مادران شهدا نبود هیچ یک شهید نمی شدند .. .ایشان خاطر نشان کردند که نقش زنان ما در دفاع مقدس به فرموده امام (ره) بالاتر از مردان بود . . . در ادامه به سوالات طلاب در زمینه مسائل سیاسی پاسخ گفتنند.