پای درس حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی :
40 تجربه تبليغي :
1. رسانه منبر بايستي عرصة مطالب پژوهشي، علمي، عميق، مستند و صحيح با بيان روان و ساده باشد. هنر مبلّغ آن است كه محكمترين مطالب را در سادهترين قالب ريخته و براي مردم با سلايق مختلف ارائه كند. منبر نبايد صحنة طرح رؤياهاي بيپايه، مطالب جعلي و ضعيف، داستانهاي بياساس، خرافات و در يك كلام عوامزدگي باشد.
2. نوع سخنرانيها با توجه به تفاوت مخاطب، زمان، مكان و شرايط متفاوت ميشود. سخنران بايستي بتواند مطالب خود را در 5 دقيقه پياده كند يا در 50 دقيقه تبيين نمايد. توجه شود در فضاهای مختلف موضوعات مبتلابه را مطرح کنید.
3. در طرح مباحث جامعنگر باشید. مثلاً وقتی 40 دقیقه از احترام به پدر و مادر صحبت میشود اشارهای هم به احترام و تکریم فرزند شود.
4. كمي محتوا و حاشيهپردازي پيرامون يك مطلب واضح سزاوار نيست. بايستي حداقل 5 آيه و حديث، دو تاريخ و داستان، 30% پردازش و ارائه در هر منبر باشد.
5. گشودن حوزهها، موضوعات و محورهاي نو در منبر يك ضرورت است. هر منبر حداقل 4 الي 5 ساعت مطالعه، تنظيم و دستهبندي ميخواهد.
6. نقل روايات و آيات زياد روي منبر بدون تحليل و تأمل و تكرار لازم مخاطب را خسته ميكند، لازم است يك محور خاص شكافته شود تا دهها محور ناقص و ابتر گذاشته شود.
7. سوژه و موضوع منبر بهتر است با توجه به مشكلات هر جامعه، شهر و منطقه ايجاد شود.
8. شبههافكني بدون پاسخ يا ايجاد ترديد در منبر، لغزش بسيار مهمي است. بعضاً بحثي با تفصيل مطرح ميشود، اما با يك ترديد افكني همة زحمتها هدر ميرود. در صورتيكه ضرورتي ندارد به آن شبهه اشاره شود، مگر آنكه پاسخ شايسته ارائه شود.
9. كار تبليغي دير ثمره ميدهد، سخنران نبايد هرگز مأيوس شود، حتي اگر با تمسخر و استهزاء مواجه شد، بايد مقاومت كند تا نتيجه بگيرد.
10. سخنران به مباحثي بپردازد كه براي خودش هضم شده است، درغير اين صورت مخاطب را دچار سردرگمي ميكند.
11. مباحث تخصصي و متشابه روي منبر يا مطرح نشود و يا خوب تحليل شود.
12. منفينگري و دائم بر نقاط ضعف دستگذاشتن يكي از آسيبهاي سخنراني است.
13. در استفاده از عناوين و القاب، توجه كنيم به قشر يا گروهي توهين نشده يا ناديده گرفته نشوند.
14. در نقلهاي تاريخي و وقايع، به گونهاي عمل شود كه تحريك آميز نباشد و به مليت يا منطقه خاصي توهين نشود.
15. مزاح و لطيفه روي منبر باعث لطافت و تنوع است، اما بايد توجه داشت برخي شوخيها از منبريهاي جوان، ناپسند است، يا جو جلسه و مخاطب اقتضاي آن را ندارد، يا شرايط فراهم نيست.
16. از عذرخواهي زيانبخش و كوچك كردن خود روي منبر بپرهيزيم، برخي وقتي بر كرسي منبر مينشينند به دليل احساس رعب و اضطراب از كلماتي مانند (ببخشيد، جاي من نيست، شما بالاتريد، وقت مطالعه پيدا نكردم، مزاحم شدم) استفاده ميكنند و روحيه خود را خراب ميكنند، در اين زمينه روايت هم داريم.
17. از انتقاد يا اهانت به شخص يا قشر، گروه و حزب خاصي بپرهيزيم، اگر نقدي هم داريم عام و فراگير باشد، بالاخره هر فرد يا گروه پيرواني دارد.
18. سخنران نبايد تكيه كلام داشته باشد.
19. از عوامل حواسپرتي مخاطب پرهيز شود، گاهي شكل عمامه، لباس، حركت تسبيح، دستمال، حركت زياد دست، دائم به عينك و لباس و صورت دستزدن، حواس مخاطب را پرت ميكند.
20. اگر در جلسهاي شخصيتهاي مختلف هستند و امكان نام بردن نيست يا القاب مختلف است، انسان نميداند آيتالله بگويد، حجتالاسلام بگويد، مسئوليتهاي افراد را دقيق نميداند، بهتر است يا اشاره نشود يا كلي بگويد شخصيتها و بزرگان حضور دارند، از همة آنان تقدير ميشود.
21. اگر سخنراني در مسجد است، حتماً قبل از منبر، عرض ارادتي به امام جماعت بشود، حتي نام برده شده و تشكر گردد.
22. مناسبت ايام و امكنه رعايت شود.
23. تلفظ صحيح كتب، اعلام و اشخاص بسيار مهم است، گاهي يك غلط همه منبر را زير سؤال ميبرد.
24. در نقل داستانهاي تاريخي هرگز به شنيدهها اكتفا نكنيم، داستاني را روي منبرها يا از مردم شنيدهايم، بر اساس شنيدهها نقل نكنيم، حتماً به مصدر اصلي مراجعه كنيم، گرچه گوينده مورد اعتماد باشد.
25. از اداي الفاظ مشكل و متشابه كه ممكن است با جابجايي يك حرف، واژة زشتي ادا شود يا خندة حاضرين را برانگيزد، دوري كنيم.
26. در نقلها ترديد راه ندهيم، اگر شك داريم اشاره نكنيم.
27. در نقل ارزشها يا ضد ارزشها مرزها را رعايت كنيم. مثلاً اگر از بدي كبر ميگوييم، به جايگاه عزت هم توجه بدهيم.
28. همه جانبهنگري در تبليغ امري ضروري است، اگر سخنران همة همت خود را در سرزنش و توبيخ به كارگيرد و فقط در كيفر و عذاب و جهنم و صعوبتها سخن بگويد، باعث وحشت، يأس و فرار مردم ميشود. حضرت علي(ع) ميفرمايد: “الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشُبُّ نَارَ اللَّجَاجَةِ؛7 زيادهروي در سرزنش، آتش لجاجت را بر ميانگيزد".
29. رعايت سطوح و درجات ضروري است، هرگز نبايد در منبر بزرگان دين را سبك شمرد يا در مقام نصيحت و تذكر به مراجع و استوانهها برآمد. اگر قرار هست مطلبي هم ارائه شود با رعايت كمال احترام و تكريم مطرح كنيم.
30. دفاع از اصل نظام، ولايت فقيه، امام و رهبري، كيان جمهوري اسلامي يك ضرورت است. اما سخنران نبايد در جناحبنديهاي سياسي و خطي وارد شود.
31. مطالعه پيرامون يك منبر، بايستي بسيار گستردهتر از سطح ارائه به مردم باشد.
32. در نقل مصائب اگر صوت مناسبي نداريم، تكيه به صوت روضه نخوانيم، مردم از سخنران توقع مداحي ندارند. البته اگر بتوان بين بحث و مصيبت تناسب ايجاد كرد، خوب است. مثلاً اگر بحث از صبر است، روضة صبر امام حسين(ع) خوانده شود.
33. در صورتي كه از زندگي عرفا، و تنديسهاي بندگي مانند مرحوم شيخ رجبعلي خياط، مرحوم دولابي و ديگران جرياناتي نقل ميكنيم، توجه داشته باشيم فصل جديدي غير از كتاب و سنت نگشاييم. به گونهاي موضوع مطرح شود كه مردم بدانند بسياري از اين حالات قابل تعميم نيست، افراد فكر نكنند همه ميتوانند مانند كربلايي كاظم، حافظ قرآن شوند تا فراگيري قرآن و حفظ آن را كنار بگذارند يا تشويق به برخي اعمال شوند كه جنبه شخصي دارد و هر كسي ظرفيت آن را ندارد. طرح برخی موارد مانند کرامات، قابل هضم در دانشگاه نیست، بدون مقدمه سازی مطرح نشود.
البته در بیان بعضی جریانات، توجه شود خیلی مسائل را آرمانی نکنید تا قابل استفاده و ملموس باشد.
34. سخنران در نقل داستانها يا طرح مباحث بايد به سطح بچهها، نوجوانان و جوانان توجه داشته باشد، اگر در مورد نكاح يا طلاق يا زنا يا آداب زناشويي سخن ميگويد مطالبي را مطرح نكند كه تحريك آميز و سئوال برانگيز باشد.
35. در نقل آيات و روايات تكيه بر حافظه ديرينه و بايگاني نشود، حتماً قبل از منبر به متن آيه و روايت مراجعه شود.
36. امر و نهي آني در مجلس پسنديده نيست، گرچه لازم باشد، اما اگر عمل نشود سخنران تحقير ميشود. (با اعلام يك صلوات ميتوان آهسته به كسي در كنار منبر تذكر را منتقل كرد).
37. در بيان زندگي بزرگان بايد توجه كرد، برداشت منفي نشود.
38. بهتر است سخنران از يادداشت و نوشته استفاده ممتد نكند، البته لازم است مطالب منبر دستهبندي شده روي يك فيش يا كاغذ نوشته شده و همراه سخنران باشد.
39. پراكندگي مطالب در منبر، بدون انسجام و دستهبندي، مخاطب را دچار سردرگمي و تحير ميكند. موضوع منبر از اول بايد اعلام شود. چارچوب بحث مشخص باشد. به عبارت ديگر سخنران مانند طرح درس، يك طرح منبر داشته باشد. كاملاً تنظيم كند در 30 دقيقه براي هر سرفصل و عنوان چه ميزان وقت در نظر گرفته است، طبق همان طرح با درصدي اختلاف پيش رود.
40. هر منبر بايد مشتمل بر آيه محوري اول بحث، مقدمة كوتاه، متن، نتيجه و خاتمه باشد.
منبر نبايد از فضاي نياز مخاطب خارج باشد. به عبارت ديگر حتماً در هر منبر بايد بخشي از مشكل مخاطب حل شود و راهبردي ارائه شود، مستمع وقتي برخاست، تأثير بپذيرد، فقط نگويد خوب صحبت كرد.
نشر معارف
تلخ وشیرین
خاطره تلخ: «حدود چهل سال پيش از قرآن خبري نبود. من شانزده ساله بودم. سالهاي اول طلبگيام در قم بود. آيتاللهالعظمي بروجردي رحمة الله عليه هم زنده بودند. گفتم برويم درس آقا را ببينيم. رفتيم مسجد اعظم. آيتالله بروجردي بالاي منبر بود و همه مراجع هم پاي منبر ايشان بودند. بالاخره پاي درس ايشان هم چند صد نفر بودند. درس كه تمام شد و رفتند، يك پيرمرد رفت بالاي منبر و چند نفر هم دورش جمع شدند! پرسيدم او كيست؟ گفتند آيتالله زاهدي است. گفتم چه ميگويد؟ گفتند تفسير. گفتم فرق بين فقه و تفسير چيست؟ فقه حرفهاي امام صادق(ع) است، اما تفسير حرفهاي خداست. گفتم امام صادق(ع) بيش از خدا مشتري دارد! اين خاطره تلخ از آن روز در ذهن من ماند كه عجب! صدها عالِم پاي درس فقه نشستهاند، ولي وقتي مفسري به منبر ميرود، پنج يا شش نفر مينشينند!! البته الان آنطور نيست؛ مثلاً درس آيتالله جوادي آملي شلوغ ميشود؛ ولي هنوز در جاي خودش نيست؛ هنوز قرآن در قله نيست.
خاطره شيرين: آغاز آشنايي بنده با آيتالله خامنهاي به سالهاي قبل از انقلاب برميگردد؛ يعني به حدود سي و پنج سال پيش. ماجرا به اين صورت بود كه من درس سطحام تمام شده بود و دنبال اين بودم كه در چه رشتهاي ادامه دهم: بروم فقيه و مدرّس و نويسنده بشوم، يا يك منبري شوم، يا دفتر عقد و ازدواج راه بيندازم؟ خدا به دلم بَرات كرد كه آخوندِ اطفال بشوم! الگو هم نداشتم. آمدم در كوچههاي كاشان، چندتا بچه را دعوت كردم. گفتم بياييد وسط كوچه تا برايتان قصه بگويم. از هفت تا بچه شروع كرديم به قصه گفتن و بعد اصول ساده و ترجمه و تفسير كه الان 36 سال است كه قطع نشده است. قبل از انقلاب جلسه ما وقتي رشد كرد و سي، چهل تا جوان شدند، ما موفق به زيارت مشهدالرضا(ع) شديم. به امام رضا(ع) عرض كردم آمدهايم زيارت و بايد زود برگرديم و به جلسه كاشان برسيم، ولي دوست داريم چند روزي در مشهد بمانيم. هنوز از حرم بيرون نيامده بوديم كه يك سيد روحاني كه در آن زمان دبير بود، من را ديد. او مرا ميشناخت. گفت اينجا سمينار دبيران تعليمات ديني است و من به آنجا ميروم، شما هم با ما بيا. من گفتم كه دبير نيستم. گفت باشد، بيا برويم. ما به فلكه آب رفتيم و منتظر تاكسي بوديم كه يك ماشين ترمز كرد. يك روحاني پشت فرمان بود. آن سيد را شناخت و ما را سوار كرد. بعد معلوم شد اين روحاني عزيز شهيد دكتر باهنر است. بنده اسم دكتر باهنر را شنيده بودم. وقتي اين دوست ما به ايشان گفت: اين قرائتي است، گفت عجب! آن قرائتي كه در كاشان جوانها را جمع ميكند، شمايي؟ گفتم: بله من هستم. خلاصه پشت عباي آقاي باهنر به سمينار رفتيم. ديديم جمعيت سنگيني از دبيران تعلميات ديني جمع شدهاند و افرادي را دعوت كردهاند؛ از جمله دكتر بهشتي، استاد مطهري، آيت الله خامنهاي و … . صحنه را كه ديدم، گفتم: طرحي دارم ميشود 5 دقيقه هم به ما وقت بدهيد؟ گفتند: باشد. رفتم روي سن و گفتم؛ آنها هم پسنديدند. صادقي نامي هم در آن جلسه بود كه بعد از انقلاب نماينده مشهد شد و شهيد شد. ايشان چهل دقيقه وقت داشت كه وقتش را به من داد. من آنجا معركهاي گرفتم از بحثهاي درجه يكمان! جمعيت هم بسيار خنديدند. بعد از اين بحث، حضرت آقاي خامنهاي ـ كه من آنوقت ايشان را نميشناختم ـ آمدند و گفتند من مسجدي در مشهد دارم به نام مسجد امام حسن مجتبي(ع) كه رژيم آن را تعطيل كرده است. من ممنوع المنبرم. شما بيا و بعد از نمازِ من تختهسياه را بگذار و كلاسداري كن. الان هم بيا برويم خانه ما. از همان جلسه آيتالله خامنهاي ما را برد خانهاش. چند شبي در خانه ايشان ماندم و صبحها در مسجد صحبت ميكردم. قضيه آغاز آشنايي ما با ايشان و نتيجه توسل به امامرضا(ع) كه جلسه ميخواهيم اين بود. سيدي ما را از حرم به فلكه آب و از آنجا همراه شهيد باهنر به سمينار و از سمينار همراه آيتالله خامنهاي به خانه ايشان رفتيم. جلسهاي براي بچهها ميخواستيم، جلسه براي جوانهاي انقلابي آماده شد و اين آشنايي ادامه پيدا كرده و ما از ارادتمندان ايشان هستيم.
حجت الاسلام قرائتی
پاداش راهنما بودن :
امام حسن عسكري (ع) :
“أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِي كَيْفَ حُكْمُهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ…؛
سختتر از يتيمى يتيم، يتيمى است كه از امامش جدا شده و نمی تواند به او برسد و نمی داند در آنچه وى از امور دينى خود به آن گرفتار شده حكم او چگونه می باشد، هان هر كس از شيعيان ما عالم به علوم ما باشد و جاهل به شرع ما را راهنمايى كند در رفیق اعلى با ما خواهد بود.
الاحتجاج طبرسی، ج1، ص 16،