پاسخ به یک شبهه :
به جمله زیر دقت کنید:
“امام حسین علیه السلام حجًش را نیمه تمام گذاشت وبه جای کوچ به سرزمین عرفات عازم کربلا شد”
بارها این جمله را از مداحان و منبری ها شنیده ایم گاهی هم گفته میشود امام حسین (ع) ازعرفات راهی کربلا شد ، برخی هم که بی دقتی بیشتری دارند امام (ع) را از منا راهی کربلا کرده اند.
انگیزه گویندگان این سخن بیان اهمیت قیام امام (ع) و ایجاد رقت قلب در مستمعین است تا بتوانند اشک آنان را در بیاورند.
متاسفانه این سخن از تهمتهای ناروائی است که عده ای برای رونق کار خودشان به امام حسین (ع) می زنند . برای وضوح مطلب ابتدا به نقل دو فرع فقهی و یک مطلب تاریخی می پردازم :
1- حج تمتع متشکل از دو عملِ عمره و حج است وعمره آن باید در ماههای حج که عبارتند از شوَال ، ذی قعده و ذی حجًه انجام شود و زمان حج تمتع مشخص و از نهم ذی حجه است.
2- عمره در سایر ماههای سال عمره ی مفرده نامیده میشود و نمیتوان با آن حج انجام داد.
3- امام حسین (ع) در اواخر ماه رجب سال 60 هجری قمری از مدینه حرکت وچون ورود به مکًه بدون احرام مشروع نیست اوایل ماه شعبان همان سال بعد از حدود پنج روز راه پیمائی به مکًه رسید وهنگام ورود به مکه عمره مفرده انجام داد.
اکنون به بیان چند نکته که بطلانِ سخن مداحان ومنبری ها را روشن میکند می پردازم .
الف- با توجه به اینکه سفر امام (ع) در ماههای حج نبوده است همانطور که بیان گردید بدون تردید هنگام ورود به مکًه که در ماه شعبان بوده است امام(ع) عمره مفرده انجام داده و به اتفاق فقهاء با عمره مفرده نمی توان حج گذارد.
ب- در هیج جای تاریخ ثبت نشده است که در ماههای حج امام مجددا به جحفه یا سایر مواقیت رفته و با بستن احرام ، عمره تمتع انجام داده است ویا اینکه امام برای حج احرام بسته و آنرا به عمره تبدیل کرده است و اساسا دلیلی هم برای این کار وجود نداشته چون تفاوت انجام مناسک حج با عمره مفرده 4 روز است و این مدت چنان تاثیری نداشته است که امام بخواهد حج را تبدیل به عمره نماید و هرچه سریعتر به سوی کربلا برود.
ج- با توجه به دعوت جمع کثیری از مردم کوفه از امام (ع) برای سفر به این منطقه و پذیرفتن امامت و رهبری مسلمانان ، امام تصمیم به اجابت تقاضای آنان گرفت ولی برای اطمینان از این دعوت و بررسی صحت و سقم آن پسر عموی خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و او نیز طی پیامی دعوت مردم را تأیید و از امام خواست هرچه زودتر به کوفه برود بنابراین قبل از فرارسیدن موسم حج امام تصمیم به خروج از مکه و قصد سفر به عراق داشته است واین مطلب در وصیت امام به برادرش محمد حنفیه هنگام خروج از مدینه نیز دیده میشود بخشی از وصیً امام (ع) به شرح زیر است:
من برای تفریج ، تفرًج ،استکبار ،فساد و ظلم خارج نمیشوم بلکه برای اصلاح امتً جدم خارج میشوم و تصمیم دارم امر به معروف ونهی از منکر کنم و سیره جدم رسول الله (ص) و پدرم علی (ع) را احیاء کنم
د- علت خروج امام (ع) از مکًه در هشتم ذی حجًه این بود که نامه مسلم درآن ایًام به امام رسید از طرفی در همین زمان عده زیادی برای انجام مناسک حج به مکّه آمده بودند و بهترین زمان برای آغاز این سفرمهم و سرنوشت ساز هشتم ذی حجه بود تا اطلاع رسانی صحیح از اهداف این سفر صورت گیرد لذا امام روز هفتم ذی حجه با خطبه ای غرًا آغاز سفر و هدف مهم آنرا به اطلاع مردم رسانید و روز هشتم ذی حجه از مکه خارج شد بخشی از خطبه امام (ع) به شرح زیر بود:
مرگ برای فرزندان آدم همانند گردن بند بر گردن دختران جوان است ، اشتیاق من برای دیدار پدر وجدًم و رفتگان خاندان همانند اشتیاق یعقوب برای دیدار یوسف است گویا می بینیم در جائی که برای کشتنم مقرر شده گرگها بند بند مرا از هم جدا میکنند وفرار از ان نیست و بر بلاهای او صابریم و او اجر ما را کامل خواهد کرد پس کسی که حاضر است ایثار کند وجانش را در این راه بدهد و با ما بیاید بداند که من فردا حرکت میکنم ان شاء الله .
ه- اهمیت قیام امام (ع) درهدف آن است که در کلمات امام بخوبی به آن اشاره شده و زمان حرکت میتوانند آنرا برجسته نماید و مردم را به تفکر وا دارد و جای خالی ایشان در سرزمینهای عرفات و منا میتواند مردم را به اندوه فرو برد و این پرسش را در ذهن آنان ایجاد کند که چرا اقدام به این سفر کرد بنا بر این زمان سفر در استفاده مطلوب برای بیان هدف آن مفید است وبه قدر کافی این مطلب روشن هست تا نیاز به اضافه کردن پیرایه هائی که نه تنها مفید نیست بلکه پرسشهای نا صحیحی در ذهن مردم ایجاد میکند نباشد.
نتیجه گیری
از آنچه گذشت روشن میشود که امام علیه السلام درمقام انجام دادن اعمال حج نبوده است تا بخواهد برای سفر به کربلا حج خود را کنار بگذارد و نیمه تمام آنرا رها کند ضمن اینکه هیچ کس مجاز نیست عمل حج را نیمه تمام رها کند و اگر کسی احرام ببندد بر او واجب است تا پایان کار اعمال را انجام دهد و تنها در موارد خاصی هست که میشود حج را تبدیل به عمره کرد که در مورد امام حسین سالبه به انتفاء موضوع است و برای بیان اهمیت قیام امام حسین(ع) نیاز به دروغ پردازی نیست بلکه بیان حقیت همیشه با وجدان های پاک سازگار تر است و اگر واقعیات قیام عاشورا همانطور که بوده بیان شود مردم بیشتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت .
حجت الاسلام والمسلمین موسی قربانی
قدیم یا حادث ؟!
یکى از مهمترین جریانهاى فکرى و عقیدتى در دوران امام هادى (ع)، جنجال و کشمکش شدید بر سر مخلوق بودن یا مخلوق نبودن قرآن بود.
گروه «معتزله» که عقل گراى افراطى بودند و در مسائل عقیدتى کند و کاو عقلى بیش از حدى مىکردند، مسئله «مخلوق» و «حادث» بودن قرآن را در ارتباط با صفات خدا مطرح کردند و با «قدیم» بودن قرآن که گروه «اشاعره» و اهل حدیث از آن جانبدارى مىکردند، به مخالفت برخاستند و درگیرى بین طرفداران این دو بینش اعتقادى رخ داد.
امامان معصوم که رهبرى اندیشه اصیل اسلامى را به عهده داشتند، سکوت در برابر چنین بحث و جدال فکرى را ناروا شمرده، خطّ بطلان بر فکر انحرافى کشیده، اندیشه درست را مشخص مىکردند و با تبیین موضع اصولى و هدایتگرانه خود، مسلمانان را از وارد شدن در چنین بحث و جدال بیهودهاى بر حذر مىداشتند.
موضع امام هادى (ع)
سخنى که در این زمینه از امام هادى(ع) نقل شده نسبتاً گسترده و روشن است، امام در پاسخ یکى از شیعیان «بغداد» چنین نوشت (التوحید، صفحه 224):
بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و تو را از دچار شدن به این فتنه حفظ کند که در این صورت بزرگترین نعمت را بر ما ارزانى داشته است، وگرنه هلاکت و گمراهى است. به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن (که مخلوق است یا قدیم؟) بدعتى است که سؤال کننده و جواب دهنده در آن شریکند، زیرا پرسش کننده دنبال چیزى است که سزاوار او نیست وپاسخ دهنده نیز براى موضعى بى جهت خود را به زحمت و مشقت مىافکند که در توان او نمىباشد.
خالق، جز خدا نیست و بجز او همه مخلوقند، قرآن نیز کلام خداست، از پیش خود اسمى براى آن قرار مده که از گمراهان خواهى گشت. خداوند ما و تو را از مصادیق سخن خود قرار دهد که مىفرماید: (متقیان) کسانى هستند که در نهان از خداى خویش مىترسند و از روز جزا بیمناکند(الّذِینَ یَخشَونَ رَبّهُمْ بِالغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السّاعَةِ مُشْفِقُون (سوره انبیأ، آیه 49)).
صلوات ویژه :
در صلواتی که از امام حسن عسکری(ع) درباره هر کدام از چهارده معصوم نقل شده درباره امام علی النقی(ع) چنین آمده است:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَصِیِّ الْأَوْصِیآءِ، وَاِمامِ الْأَتْقِیآءِ،وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ، وَالْحُجَّةِ عَلَی الْخَلائِقِ اَجْمَعینَ، اَللّهُمَّ کَماجَعَلْتَهُ نوُراً یَسْتَضیی ُ بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِالْجَزیلِ مِنْ ثَوابِکَ، وَاَنْذَرَ بِالْأَلیمِ مِنْ عِقابِکَ، وَحَذَّرَ بَاْسَکَ، وَذَکَّرَ بِآیاتِکَ، وَاَحَلَّ حَلالَکَ، وَحَرَّمَ حَرامَکَ، وَبَیَّنَ شَرایِعَکَ وَفَرایِضَکَ، وَحَضَّ عَلی عِبادَتِکَ، وَاَمَرَ بِطاعَتِکَ، وَنَهی عَنْ مَعْصِیَتِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ، وَذُرِّیَّةِ اَنْبِیآئِکَ، یا اِلهَ الْعالَمینَ.
بارالها! بر علی بن محمد (امام نقی) درود فرست. او که جانشین اوصیای پیامبر(ص) و پیشوای پارسایان است. و جایگزین رهبران دین و حجت بر تمام آفریدگان. بارالها! همانگونه که او را نوری قرار دادی تا مؤمنان از او فروغ بگیرند. او به پاداش بزرگ تو بشارت داد و از کیفر تو مردم را بر حذر داشت و آیات تو را یادآور گردید، حلال تو را حلال دانست و حرام تو را حرام شمرد. آئین تو و واجبات تو را روشن کرد و مردم را به عبادت تو برانگیخت. و به طاعت تو فرمان داد و از معصیت تو بازداشت. خدایا! بر او درود فرست برترین درودی که بر هر کدام از اولیای خودت و ذرّیه پیامبرانت می فرستی ای معبود جهانیان».