مرد هزار چهره تاریخ اسلام :
شبث بن ربعی از چهره های متلون تاریخ، ابتدا از یاران امیرالمومنین علی علیه السلام و در آخر کارش از دشمنان اهل بیت علیه السلام و از قاتلین حسین بن علی علیه السلام و ….. او از طائفه «بنی تمیم» و از شخصیت های معروف کوفه بود. سال 36 هجری قمری از یاران علی بن ابیطالب در بین فرماندهان علی علیه السلام و در کنار “مالک اشتر و حجربن عدی” و قبل از جنگ صفین از طرف علی علیه السلام همراه “عدی بن حاتم” نزد معاویه رفت و با او سخنانی گفت و او را دعوت به اطاعت از امیرالمومنین علیه السلام کرد. در جنگ صفین، در رکاب علی علیه السلام و فرماندهی جناح چپ سپاه علی ابن ابیطالب را داشت. ولی در جنگ با خوارج در مسیر حرکت حضرت به طرف «نهروان» او و اشعث بن قیس و عمروبن حریث از اطاعت حضرت بیرون رفته و دیگران را باز داشتند و به خوارج پیوستند. آنها در یک تفریح دوستانه بطور مسخره، یک سوسمار را دست به دست داده و می گفتند با علی علیه السلام بیعت کردیم. علی از اینکار زشت و از آینده آنها خبر داد و گفت به خدا قسم شما دو نفر (اشاره به عمروبن حریث) با فرزندم حسین خواهید جنگید. بر ضد عثمان شورید ولی بعدا توبه کرد و بعد از قتل عثمان نامه ای به معاویه نوشت و او را متهم به کوتاهی در حمایت از عثمان نمود و نوشت که: تو دوست داشتی تا عثمان کشته شود و آن را بهانه قرار دهی و وقتی معاویه درخواست داشت تا عمار یاسر را به عنوان قاتل عثمان در اختیار او قرار دهد، شبث به عنوان نماینده امام با او محاجه و اعتراض کرد.
شبث از جمله کسانی است که در واقعه عاشورا به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و حضرت را به کوفه دعوت کردند. روز عاشورا نیز امام حسین علیه السلام در اولین سخنرانی مفصل خود که خطاب به کوفیان داشت از او نام برد و فرمود: یا شبث بن ربعی و یا …. مگر شما به من ننوشتید که … الی آخر! شبث در این واقعه فرمانده نیروهای پیاده لشگر دشمن (عمر سعد) در کربلا بود و در قتل حسین بن علی شرکت داشت. بعد از واقعه عاشورا به شکرانه کشته شدن حسین، مسجدی را در شهر کوفه تجدید بنا کرد. او بعدا همراه مختار ثقفی به خونخواهی حسین علیه السلام در آمد و رئیس پلیس مختار شد سپس در کشته شدن مختار حضور داشت سرانجام این مرد خبیث در سن هشتاد سالگی در کوفه از دنیا رفت.
خطبه ای زیبا از امام حسین (ع) :
اباعبداللهالحسین(ع) در هنگامیکه به سوی کربلا میرفتند در منزلی از منازل که به آن ذیحسم میگفتند، این خطبه را ایراد فرمودند:
“براستی که این دنیا دگرگون شده است آنهم دگرگونی منکر و ناشناختهای. تمامی شناخته شدههای آن پشت کرد و رفت.
از این دنیا جز رطوبتی که بر ته کاسه میماند و زندگی پستی که به چریدن میماند، چیزی باقی نمانده است.
آیا به سوی حق نمینگرید که به آن عمل نمیشود و براستی از باطل چشمپوشی نمیشود؟
باید مومن عاشق، در دیدار خدا رغبت نماید که سزاوار است. من مرگ را جز زندگی و زندگی با ستمگران را جز رنج و خستگی نمیبینم، آدمها، بردههای دنیا هستند و دین بر سطح زبانهای آنها نشسته است تا آنجا که زندگی آنها بارور شود آن را رعایت میکنند، پس هنگامیکه با گرفتاری غربال میشوند دینداران، اندک میگردند.”
درسهایی از عاشورا :
1- توکّل
امام محمد باقر(ع) در سخنی گهربار فرمودند: «کسی که به خدا توکّل کند، شکست نمیخورد» و قیام خونین عاشورا، سرشار از این آموزه نیک الهی است که فرجامی جز پیروی حق بر باطل را نوید نبخشید. امام حسین(ع) گرچه به استناد دعوتنامههای کوفیان به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکّْل آن حضرت به خداوند متعال بود. به همین دلیل، وقتی میان راه، خبر بیوفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) را شنید، تصمیم خویش را تغییر نداد و برای انجام تکلیف، با توکل به خدا را خود را ادامه داد. نیز بر این اساس بود که صبح عاشورا و با شروع حمله همه جانبه و بی رحمانه دشمن، در نیایشی به درگاه خدا، اعتماد به پروردگارش را چنین بیان فرمود:
«خداوندا! تو تکیه گاه من در هر اندوه، و امید من در هر سختی هستی. تو در هر پیشامدی تکیه گاه و مایه پشت گرمی منی.»
2- رضا و تسلیم
یکی از آموزههای کربلا، راضی بودن به رضای الهی است. هدف امام حسین(ع) فقط خشنودی خدا و پیامبر او(ع) بود. اگر در آن قیام خونین، جان عزیزش را نثار کرد، اگر سختترین مصیبتها را به جان خرید، و اگر خاندان گرامیاش را به دست اسارت سپرد، هدفی جز کسب رضای الهی نداشت. امام حسین(ع) هنگامی که میخواست از مکه به سمت عراق خارج شود، خود در خطبهای به این ویژگی اشاره فرموده است:
«ما اهل بیت به آنچه خدا راضی است، راضی و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقاممت میورزیم. او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود.»
3- عمل به تکلیف
از آموزههای ارزشمند کربلا، عمل به تکلیف است. هنگامی که دعوت نامههای پیاپی مردم کوفه به امام حسین(ع) رسید، ایشان هرچند از سستعهدی کوفیان آگاه بود، ولی آن اعلام حمایتها را تکلیفآور دانست و به سوی آنان حرکت کرد.
امام خمینی که خود سالها بعد با همین انگیزه، قیامی عزّت آفرین را پایه ریخت، در سخنانی درباره این آموزه عاشورایی میفرماید:
- اینکه حضرت ابی عبدالله (ع) قیام کرد با عدد کم، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که نهی از منکر کنم.
- حضرت سیدالشهدا(ع) تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.
- لکن تکلیف بود که قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه ملت را اصلاح کند و عَلَم یزید را بخواباند.
4- آزادگی
عاشورا، نماد آزادگی است و حضرت سیدالشهدا(ع) سرور آزادگان. همو که در پاسخ کسانی که بیعت با یزید را از ایشان میخواستند تا در امان بماند، میفرمود: آگاه باشید! ناپاک زاده فرزند ناپاک زاده، مرا میان دو چیز مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت، ولی هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامنهای پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان دارای همت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمیدهد اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتنمندانه ترجیح دهیم.
5- اخلاص
اخلاص سیدالشهدا(ع) و یاران آن حضرت، مهمترین عامل جاودانگی قیام حسینی است. از زمانی که حضرت از مدینه حرکت کرد، تا مکّه و سپس کربلا، بسیار کسانِ مدّعی با ایشان همراه شدند و به ظاهر خود را حسینی نشان دادند، ولی هیچکدام بر حرف خود نایستادند و در نهایت، سرور شهیدان را تنها رها کردند.
در روز عاشورا و صحنه نبرد کربلا نیز، تنها خون بود و شمشیر و زخم و درد و شهادت، و از مدال و پول و امتیازهای اجتماعی و مقامهای دنیوی خبری نبود. از این رو، ماندگان و مقاومان، تنها با نیروی اخلاص به جهاد در راه حضرت دوست ادامه میدادند و یکی یکی شربت شهادت مینوشیدند.
6- ایثار
از بارزترین درسهای عاشورای حسینی ایثار و مقدّم داشتن دیگری بر خود است. در صحنه کربلا، نخستین ایثارگر، خود سیدالشهدا(ع) بود که حاضر شد خود و خاندانش را فدای دین خدا کند و رضای او را برهمه چیز برگزیند. حتی زمانی که یاران حضرت به شهادت رسیدند و نوبت به جانفشانیِ بنیهاشم رسید، امام حسین (ع) ابتدا فرزند دلبندشان، علی اکبر(ع) را برای شهادت در راه خدا فراخواند.
جلوه دیگر ایثار در کربلا، کار زیبای حضرت ابوالفضل (ع) بود. آن حضرت که با لب تشنه وارد فرات شد، چون خواست آب بنوشد، یاد لبهای تشنه امام حسین (ع) و کودکان تشنهکامش افتاد و به خود نهیب زد که: آیا آب مینوشی، در حالی که برادر و مولایت حسین (ع) تشنه و در آستانه شهادت است؟ پس آب را ننوشید و بازگشت و لبتشنه به شهادت رسید.
7- امر به معروف و نهی از منکر
از آموزههای ارزنده نهضت حسینی، توجه به دو فریضه مهم امر به معروف و نهی ازمنکر است. امام حسین (ع) در وصیت نامهای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین برشمرد:
من نه از روی سرمستی و گستاخی، و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم، بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل نمایم.
حضرت سیدالشهدا (ع) در جای دیگری نیز فرموده بودند:
«بارخدایا! من به معروف اشتیاق، و از منکر تنفّر دارم.»
بر این اساس، در زیارتهای گوناگونی که درباره امام حسین (ع) از پیشوایان معصوم (ع) وارده شده، این تعابیر دیده میشود: «گواهی میدهم تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف نمودی و نهی از منکر کردی.»
8- نفی نژادپرستی
شهید، شهید است، چه تفاوت دارد که از چه نژاد و رنگ و زبانی باشد؛ سفید و سیاه، عرب و عجم، رومی یا زنگی. ملاک ارزش در اسلام، عقیده و ایمان است.
شهادتکده کربلا، بزمگاه عشق است و همهگونه شهیدی دارد؛ جوان، پیر، خردسال، شیرخوار، سیاه، سفید، عرب و عجم. آنجا، یگانگی است و از نابرابریِ نژادی اثری نیست. پیشوای شهیدان، حسین (ع) در صحنه نبرد، این آموزش دینی و انسانی را به کار گرفت و سپاس و ستایشی همسان به همه یارانش، از پیرمرد تا نوجوان، و از رییس قبیله تا غلام سیاه روا میدارد.
9- پای بندی به اصول انسانی و اخلاقی
نهضت عاشورا، مظهر ارزشگذاری به حقوق انسانی است. یاران امام حسین (ع) در بین راه کربلا، با لشکریان حرّ بن یزید ریاحی برخوردند که راه را برآن حضرت و یارانش بستند. برخی از یاران امام پیشنهاد مبارزه و نابودی آنها را دادند و دلیل آوردند که قدرت نبرد با ایشان را داریم. ولی امام مدارا کرد و یاران را به صبر دعوت فرمود.
همچنین صبح عاشورا که شمر جلو آمد و به آن حضرت اهانت کرد، مسلم بن عوسجه، از یاران امام خواست با تیری او را از پای درآورد که حضرت مانع شد.
10- رنگ و بویی جاودانه
مؤمن باید از فرصتهایی که برایش پیش میآید بهترین و بیشترین استفاده را بنماید و اکنون که میخواهد چیزی را در راه خدا ببخشد باید به آن رنگ و بوی جاودانگی دهد تا همیشه، حتی پس از مرگ نیز، از آن بهره گیرد.
و اساساً یکی از اهدافی که اسلام وقف را فرا روی مؤمنان قرار داده این است که بعد از مرگ نیز پروندهی اعمال نیکش بسته نشود و از پاداش آن تا روز قیامت بهرهمند گردد. از این رو مردگان حسرت میخورند و آرزو میکنند که ای کاش میتوانستند لحظهای به دنیا بازگردند تا این عمل صالح را انجام دهند.