کیش پارسایان ...
«و لا متکلف و لا متعمق
اهل تکلف نیست و در چیزى که به او مربوط نیست فرو نمى رود.
تکلف از کلفت به معنى مشقت است. مؤمن در روابط اجتماعى به مقدار توانى که دارد عمل مى کند و خود را به مشقت نمى افکند. از آن طرف در معاشرت با دیگران کارها و سخنان مؤ منان را زیر ذره بین نمى گذارد و در آن عمیق نمى شود. در نگرش به افکار و اعمال خود نیز متعارف و متعادل است.
جمیل المنارعة
منازعه اش زیباست.
به طورى که اگر شخصى ثالثى از بیرون نظاره گر این منازعه باشد از رفتار مؤمن لذت مى برد، چون حتى در منازعه هم مسائل اخلاقى و انسانى را مراعات مى کند.
کریم المراجعة
بازگشتش کریمانه است
کرامت به معناى بزرگوارى است اما مراجعه در اینجا به چه معناست؟ در اینجا احتمالات گوناگونى قابل طرح است.
1. ممکن است مقصود این باشد که وقتى مومن درباره شخصى مرتکب اشتباهى شد، با بزرگوارى عمل مى کند و باز مى گردد.
2. امکان دارد مراد این باشد که حتى در هنگام نیاز به کسى، مراجعه اش به او با تملق و چاپلوسى همراه نیست، بزرگوارانه و کریمانه است .
عدل ان غضب
در وقت خشم از عدالت خارج نمى شود.
گاهى مى گوییم: زید عادل، و گاهى گفته مى شود: زید عدل . زید عدل ، یعنى حقیقت زید عدالت است و زید با عدالت اتحاد پیدا کرده است .
رفیق ان طلب
ملایم است اگر چیزى خواهد.
لا یتهور ولا یتهتک
مومن اهل تهور و پرده درى نیست.
قواى نفس انسان به یک اعتبار عقل و شهوت و غضب است و هر یک از اینها سه حالت دارند: افراطى، تفریطى و اعتدالى.
حد اعتدال در این قوا، فضیلت است، تهور، حالت افراطى قوه غضب است، و به معناى وارد شدن در امرى است که عقلا و شرعا سزاوار نیست .
ولا یتجبر
مومن، متکبر نیست.
تجبر را به تکبر معنا کرده اند. نه خود را بزرگ مى بیند و نه خود را بزرگ مى نمایاند.
خالص الود
دوستى اش خالصانه است.
در معناى این کلام سه تصویر محتمل است:
1. مومن در روابط اجتماعى اهل خدعه و نیرنگ و نفاق نیست دوستى اش بى قید و شرط است.
2. مومن دوست مى پذیرد و رفاقت مى کند اما محور این رفاقتها الله تعالى است دشمنى اش هم براى خداست، یعنى حبش خالصالله و بغضش نیز مخلصالله است .
3. مظروف دل مومن فقط محبت خداست. محبتش به خدا خالص است و در کنار هیچ محبت دیگرى نیست.
وثیق العهد. وفى العقد
عهدهایش وثیق و محکم و به پیمانهایش وفادار است.
محکم به دو معنا است: 1. محکم در برابر منزلزل؛ 2. محکم در برابر چیزى که کنده شود و از بین برود. عهدهاى مومن نه تنها کنده نمى شود بلکه متزلزل هم نمى گردد؛ چه عهدهاى با خالق و چه پیمانهاى با مخلوق .
شفیق وصول
مهربان پیوند زننده است.
به عبارت دیگر ناصح مشفق است. اصرار دارد که به مومنان خیر برساند. حرص مومن در این موارد است و در مهربانى کردن به مومنان حریص است.
وصول از صله به معنى بسیار پیوند زننده است. مؤ من همواره پیوند مى زند، قاطع و فاصل نیست. خواه در خصوص ارحام، خواه در خصوص سایر مومنان. یکى از بزرگان مى فرمود: هیچ گاه با کسى قطع ارتباط نکرده ام، مگر آنکه این قطع از ناحیه او بوده است. این صفت از بهترین صفات مؤمن است.
حلیم
شکیبا است.
حلیم، صاحب طماءنینه نفس است.
برخى تصور کرده اند غضب در مقابل، کظم غیظ است و حال آنکه غضب، مقابل حلم قرار دارد. کظم غیظ، فرو نشاندن غضب است با فشارى که از درون به شخص مى آید که در برابر عمل مکروهى خود را نگاه مى دارد. اما حلیم، نفسى است که به قدرى آراسته شده که به محض برخورد یا مکروه به سبب طماءنینه اى که دارد اصلا خشمش برانگیخته نمى شود در عظمت صفت حلم روایات زیادى وارد شده است ؛ از جمله پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده اند: ابتغ الرفعة بالله تعالى…طلب کنید رفعت و بلندى را در نزد خداى تعالى قالوا و ما هى یا رسول الله
عرض کردند این رفعت چیست یا رسول الله؟
فرمودند درباره کسى که با تو قطع کرده است پیوند بزن و به کسى که تو را محروم کرده عطا و بخشش کن و درباره کسى که عمل جاهلانه اى در حق تو مرتکب شده ، حلم بورز.
در روایتى دیگر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده اند: اگر سه خصلت در کسى نباشد، قابل اعتنا نیست. از جمله، تقوایى که او را از گناهان باز دارد و حلمى که به سبب آن از سفاهت سفیه بگذرد تا با او بتواند زندگى کند و…»
صفحات: 1· 2