مرا با مولایم آشنا کن!
عصر روز جمعه ای بود که در مسجد بالا سر حضرت رضا (علیه السّلام) نشسته و مشغول دعا بودم که یک دفعه دستی از بالای سرم پایین آمد و کتاب «مفاتیح» را از دستم گرفت، دعائی را از مفاتیح به من نشان دادند و فرمودند: «این دعا را بخوان!»
من کتاب را گرفتم و دعائی را که قبلا می خواندم، ادامه دادم. دیدم برای مرتبه دوّم و سوّم دستور خواندن همان دعای مخصوص که چند مرتبه خواندم را دادند. در این حال یک دفعه به خود آمدم که این چه دعایی است که سه نوبت این سیّد که بالا سر من ایستاده، امر به خواندن می کند؟ نگاه کردم، دیدم «دعا در غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است.
سر بلند کردم تا از او تشکر کنم، کسی را ندیدم به خود گفتم: «وای بر من که امام خود را دیدم و نشناختم.»
آن دعائی که سفارش شد و چند مرتبه خواندم این بود:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي؛
خدایا خودت را به بن بشناسان که اگر معرفت درباره ات نیابم، رسولت را نخواهم شناخت. خدایا رسولت را به من بشناسان همانا اگر او را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت. خدایا حجتت را به من بشناسان؛ همانا اگر نسبت به حجتت معرفت نداشته باشم، از دینم گمراه می شوم.»
کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عج) جلد اول ص 145؛ به نقل از سایت اندیشه قم
بی تو گذشت!!!
آن عشق پر شرار نهانی که داشتیم
روزیّ ما نبود ببینیم شاه را…
ناکام ماند عمر جوانی که داشتیم
دارد به سمت قبر مرا می کشد کسی…
طی شد بدون یار زمانی که داشتیم
حتی «دعای عهد» مرا با وفا نکرد
سمت گناه رفت، توانی که داشتیم
از بس زبانمان به دعای تو لب نزد
«لکنت گرفت بی تو زبانی که داشتیم»
از بس گناه روی دلم را سیاه کرد
پنهان شد آن عیار عیانی که داشتیم
این گرگِ نَفس آمد و ما را به خاک زد-
با دوری از حضور شبانی که داشتیم
بی تو چقدر زندگی ما تباه شد
مرداب شد همین جَرَیانی که داشتیم
با دوری از تو، عمر به دردی نمی خورد
آجر شده است لقمه ی نانی که داشتیم
محمّد کاظمی نیا
یک روز دخترت را خدیجه صدا کن!
مادر مهربان همه ما!
سخن از یک نام غریب است؛ نامی که بین اسامی دختران ایرانی هر روز کمتر میشود؛ نام یک مادر، مادر مهربان همه ما. همیشه برایم این «غربت» عجیب بوده! زیرا اسباب شهرت و محبوبیت تماما در او و تاریخچه زندگی اش جمع است؛ اما کوتاهی ما و شاید عوامل تاریخی دیگری باعث شده او را در حد شأنش تجلیل نکنیم و بین مسلمین آنطور که شایسته حق اوست تکریم نشود.
کسی که نزد خدا و پیامبر اعظم از اهمیت و مرتبتی خاص و والا برخوردار بود؛ خانمی بزرگوار که رسول خدا برای وفات او به جای روز عزا، «سال حزن و غم» اعلام کرد؛ عام الحزن! او قبل از ازدواج خانمی ثروتمند، با شکوه و فخامت و جلال بود و بسیار زیبا و گرامی؛ او را اهل مکه ملکه عرب نامیده بودند و به جهت نجابت و عظمتش مورد احترام همگان بود.
او اولین همسر پیامبر خداست و اولین زن مسلمان و اولین نمازگزار در اسلام. او در تصدیق و تایید نبوت رسول خدا در حمایت و فداکاری برای اسلام لحظهای کوتاهی نکرد. او وفادارترین یاور و آرامبخشترین حامی رسول خدا بود. سخاوتمندترین پشتیبان و عاشقترین معشوق برای همسرش محمد مصطفی(ص). او مادر فرزندان رسول خداست؛ مادر فاطمه اطهر.
او در ایمانش به خدا و رسول ثابتقدم و پاکباز بود. رسول خدا فقط او و سه زن الهی را در زمره زنان برگزیده عالمین معرفی کرد و بین تمام زنان خلقت، خدیجه کبری و دخترش فاطمه زهرا و آسیه و مریم را «انسان کامل» نامید. او در تمام مکارم اخلاق بیهمتا بود. لذا بارها بعد از وفات خدیجه - حتی به همسران خود – میفرمود: خدیجه و أینَ مثلُ خدیجه؟ خدیجه؛ و چه کسی مثل خدیجه می شود؟
و یک فراخوان متفاوت!
هر سال روز دهم رمضان سالروز وفت حضرت خدیجه کبری سلامالله علیها هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک خدیجه صدا کند؛ فقط یک روز و در آن روز هر دختری نام خودش را برای یک روز خدیجه بگذارد و به این نام مباهات کند؛ تاکید می شود فقط برای یک روز (یعنی سهشنبه 17 تیرماه سال 93).