طومار قرض دادن
آیت الله مجتهدی تهرانی ره می فرمودند: که آیت الله مشکینی فرمودند: یک نفر از من پول قرض می خواست و من غیر از 5 ریال پول، چیز دیگری نداشتم و با اینکه خود احتیاج داشتم آن را دادم، مقداری که حرکت کردم، یک نفر ترک اردبیلی رسید، و 5 تومان به من داد بعد از آن طلبه ای آمد، و گفت آیا 5 تومان داری به من قرض بدهی؟ من هم آن را دادم، لحظاتی بعد دیگری رسید و مبلغ 50 تومان به من داد، بعد از آن من دعا کردم که یکی پیدا شود، و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید،ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.
منبع:کتاب آداب الطلاب
هرزه زبانی!!!
بعضی آدمها واقعا همین هستند؛ افرادی بد دهن، اهل داد و بیداد و فحش و ناسزا. خدانکند که از چیزی ناراحت شوند، تمام اطرافیان را به باد فحش و بد و بیراه می گیرند و خیلی وقتها خانه و خیابان هم برایشان فرقی ندارد. احتمالا در اطرافیان دور و نزدیک، از این دست افراد دیده اید. البته شاید هم خدای نکرده خودتان کمی بد زبان باشید. اگر این طور است، این مطلب را بخوانید تا با برخی پیامدهای زشت این رفتار و راههای ترک آن آشنا شوید.
دشمن خدا نباشیم
یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) می گوید: «بر امام صادق(عليه السلام) وارد شدم. در ابتدا فرمودند: به من بگو قضيه تو با شتربانت چه بوده است؟ [ سپس فرمودند] بپرهيز از اينكه زشتگو و بدزبان و يا فريادزن يا لعنت كننده باشی. من گفتم به خدا سوگند او به من ستم كرده است. حضرت فرمودند: اگر او به تو ظلم كرده، همانا تو بر او پيشی گرفتی [به سبب ناسزا گفتن، تو هم ستم كردی]. همانا فحش از رفتار من نيست و پيروان خود را نيز به آن امر نمی كنم. از پروردگارت آمرزش بطلب و [به سوی بدی] باز نگرد.»(2)
همچنین امام باقر(علیه السلام) نیز می فرمایند: «همانا خداوند فحش دهنده ی هرزه گو را دشمن می دارد.»(3)
دعوت به ناسزاگویی
غیر از اینکه ناسزاگویی و بد زبانی، یک صفت بد اخلاقی به شمار می آید و به شدت نهی شده است، پیامدهای دیگری هم دارد. برای مثال اصلی ترین پیامد آن، این است که با این کار، دیگران را هم به ناسزاگویی تشویق می کنیم و در حقیقت با این کار خود، آنها را به فحش دادن به خودمان دعوت می کنیم. زیرا خیلی از افراد مقابله به مثل می کنند و رفتار بد را با همان رفتار پاسخ می دهند. همانطور که در قرآن کریم می خوانیم: «خدایان آنها را فحش ندهید؛ چراکه آنها نیز (در مقابل) از روی دشمنی به خداوند ناسزا می گویند.»(4) همچنین امام علی (ع) می فرمایند: «هر كه عيبجويى كند، عيبجويى شود و هر كه ناسزا گويد، پاسخ (ناسزا) شنود…»(5)
نابودی برکت
یکی دیگر از آثار بدزبانی، از بین رفتن برکت از زندگی است. امام باقر (ع) می فرمایند: «هرکس به برادر مسلمانش ناسزا بگوید، خداوند برکت روزی را از او می گیرد و او را به خود واگذاشته و زندگی اش را فاسد می کند.»(6) ان شاالله که خداوند هیچ کداممان را به حال خود رها نکند.
اجابت نشدن دعا
امام صادق (ع) می فرمایند: « مردی در میان بنی اسرائیل مدت سه سال از خداوند فرزند می خواست . زمانی که دید خداوند دعای او را اجابت نمی کند ، گفت : پروردگارا آیا من از تو دورم که صدای مرا نمی شنوی یا تو به من نزدیکی و دعایم را اجابت نمیکنی. پس، کسی [را] در خواب [دید که نزد] او آمد و گفت : همانا تو سه سال است خدا را با زبانی آلوده به ناسزا و قلب بی هراس از خدا و انگیزه غیر راستین میخوانی. ناسزاگویی را از زبانت جدا ، و قلب خود را اهل ترس و تقوا ساز و انگیزه خویش را نیکو کن. آن مرد چنین کرد؛ سپس خدا را خواند و برای او فرزندی به دنیا آمد.»(7)
اما چطور می توانیم که این صفت زشت را از خود دور کنیم؟ شاید در ابتدا کمی سخت باشد، اما با یاری خداوند و نیت پاک و اراده ی قوی، ان شاالله خواهیم توانست.
• اول اینکه خشم را از خود دور کنیم. بیشتر داد و فریادها و ناسزاگویی ها، ناشی از عصبانیت ماست. نه اینکه هرگز عصبانی نشویم، بلکه مهم این است که در زمان عصبانیت چطور رفتار کنیم. داد و بیداد و فحش و ناسزا دادن کار آسانی است، هنر این است که خودمان را کنترل کنیم.
• دومین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که از فحش و بدزبانی حتی به شوخی هم بپرهیزیم، زیرا این کار نه تنها به خودی خود مذموم و زشت است، بلکه به عادت تبدیل می شود و به مرور زمان از ما یک انسان بدزبان می سازد. اتفاقی که به خصوص در شبکه های اجتماعی در حال گسترش است و به طور ناخودآگاه همه را درگیر می کند، تا جایی که استفاده از برخی واژه های ناشایست، عادی جلوه می کند. «خداوند عزوجل دوست دارد كسى را كه در ميان جمع شوخى كند به شرط آن كه ناسزا نگويد.»(8)
در آخر هم دو نکته ی جالب را یادآور می شویم:
نکته ی اول این است که هرگاه کسی نسبت به ما بدزبانی کرد، در برابرش صبوری کنیم و هرگز بدزبانی نکنیم. امام علی (ع) - خطاب به قنبر- كه مى خواست به كسى كه به او ناسزا گفته بود، ناسزا گويد - فرمودند: «آرام باش قنبر! دشنامگوى خود را خوار و سرشكسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شيطان را ناخشنود كرده و دشمنت را كيفر داده باشى. قسم به خدايى كه دانه را شكافت و خلايق را بيافريد، مؤمن پروردگار خود را با چيزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نكرد و شيطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نياورد و احمق را چيزى مانند سكوت در مقابل او كيفر نداد.»(9)
نکته دوم هم این است که فکر نکنیم دشنام دادن و بدزبانی، فقط نسبت به انسانها زشت و مذموم است؛ بلکه این کار آنقدر در اسلام ناپسند است که پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: «به بادها ناسزا مگوييد كه آنها (از جانب خداوند) مأمورند و كوهها و لحظه ها و روزها و شبها را ناسزا نگوييد كه گنهكار مى شويد و به خودتان بر مى گردد.»(10)
پی نوشت:
1. بخشی از وصیت پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع)؛ آیت الله مجتبی تهرانی، کتاب اخلاق الهی، ج 4، مباحث قوه ی شهویه 3، آفات زبان (بخش یکم)، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، ص 271.
2. کلینی: کافی، ج 2، ص 326، ح 14؛ به نقل از همان، ص 267.
3. کلینی: کافی، ج 2، ص 324، ح 4؛ به نقل از همان.
4. انعام/ 108.
5. كشف الغمّه، ج 3، ص 136 - منتخب ميزان الحكمة، ص 494. به نقل از سایت شهید آوینی .
6. حر عاملی: وسایل الشیعه، ج 16، ص 32، ح 20897. به نقل از آیت الله مجتبی تهرانی، کتاب اخلاق الهی، ج 4، مباحث قوه ی شهویه 3، آفات زبان (بخش یکم)، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، ص 271.
7. آیت الله مجتبی تهرانی، کتاب اخلاق الهی، ج 4، مباحث قوه ی شهویه 3، آفات زبان (بخش یکم)، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، ص 172.
8. امام باقر (ع)؛ كافى، ج 2، ص 663، ح4. به نقل از سایت شهید آوینی .
9. أمالي المفيد، ص 118، ح 2 - منتخب ميزان الحكمة، ص 264؛ به نقل از آوینی .
10. علل الشرائع، ص 577، ح 1 - منتخب ميزان الحكمة، ص 264؛ به نقل از همان.
یکتایی زهرا(س): در میان زنان
فاطمه(س) کسی است که وقتی میان سجّاده می ایستد، خداوند او را به فرشتگان قدسی اش می نمایاند. بنده ای که خداوند درباره اش می فرماید: «اى ملائکه من! به فاطمه که برترين کنيزان من است نظر کنيد که چگونه در مقابل من قرار گرفته است. اعضاء و جوارح او از خوف من مى لرزد.»(1)
فاطمه(س) کسی است که برترین مخلوق خداوند به داشتنش به خود می بالد: «فاطمه دختر من برترين زنان از اوّلين تا آخرين آنهاست. فاطمه زهرا پاره تن من است. زهرا نور دو چشم من است. زهرا ميوه قلب من است. زهرا روح و جان من است….»(2)
برتری فاطمه(س) را حتّی عایشه هم اعتراف می کند. چرا که خودش از زبان نبیّ اکرم(ص) شنیده است که پس از شرح رنج و غمهای فاطمه(س)، به دردانه دخترش می فرمود: «ای فاطمه! آیا خشنود می شوی [که به سبب رنجهایت] برترین زن دو جهان باشی و برترین زن این امّت و سرور زنان مؤمن؟»(3)
از میان دختران حوّا(س)، فاطمه(س) برترین زن بود. آری، لقب، «بهترین زن جهان»، لقب مریم دختر عمران (س) است؛ امّا «بهترین زن جهانیان، از اوّلین تا آخرین» فاطمه(س) است.(4)
زیباتر از همه اینکه، هنگام ولادت فاطمه(س)، برترین زنان عالم گرد آمدند تا مادر نوزاد را در به دنیا آوردن او یاری کنند. همان هنگام که تنهایی، چشم خدیجه(س) را خیس اشک کرده بود، آسیه(س) آمد و مریم(س) و خواهر موسی نبی(ع) و ساره(س). آنگاه که فاطمه (س) به دنیا آمد، پاک ترین زنان، به همسر پیامبر(ص) این چنین شادباش گفتند:
«اى خديجه! او را که پاک و پاکيزه است، او را برگير که زکیّه است و خوش قدم و مبارک؛ هم خودش و هم نسلش.»(5)
پی نوشت:
1. روایتی مشهور از نبیب اکرم(صلوات الله علیه و آله) به نقل از ابن عبّاس. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى - تهران، چاپ: اول، 1379، ص 597؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5.
2. همان.
3. «يا فاطمة، ألا ترضين أن تکوني سيدة نساء العالمين، وسيدة نساء هذه الاُمّة، وسيدة نساء المؤمنين؟»؛ مستدرک الحاکم 3 :156 وقال : هذا إسناد صحيح ولم يخرجاه هکذا ، إتحاف السائل : 71 به نقل از کتاب «سیدة نساء فاطمة الزّهرا(س)»، علی موسی الکعبی، ص 100.
4. الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي فَاطِمَةَ أَنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَ هِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ ذَاک لِمَرْيَمَ کانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ. (ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار - قم،دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1403 ق.، ص 107)
5. بر اساس روایت امام صادق(علیه السلام). ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق) / ترجمه کمرهاى - تهران، کتابچی، چاپ: ششم، 1376، ص 594.