كسب آرامش به روش كنترل اسنادي
اِسناد (نسبت دادن) يعني تعيين اين كه منشأ امور، چه كسي است و چه كسي هدايت و برنامه ريزي كارها را در دست دارد. براي انسان، خيلي مهم است كه بداند آنچه مي بيند، از چه منبعي صادر شده و به چه كسي منسوب است. اين كه چه كسي مورد اِسناد است، نقش زيادي در كاهش يا افزايش فشارهاي رواني دارد. براي انسان، مهم تر از اصل حادثه، اين است كه بداند چه كسي اين كار را انجام داده است.
اگر كار واحدي از دو نفر- كه از جهت ارزش، براي انسان متفاوت اند-، سر بزند، واكنش ها يكسان نخواهد بود. اگر منشأ فعل، كسي باشد كه انسان به او اعتماد و اطمينان دارد، در برابر اقدامات او واكنش مثبت نشان خواهد داد. اين، نشانگر نقش اِسناد در حوادث است.
حادثه ها غيرمنتظره و تصادفي نيستند
بر همين اساس، يكي از چيزهايي كه بر تلخي حوادث مي افزايد، تصادفي پنداشتن و خارج از برنامه دانستن آنهاست. معمولاً هنگامي كه حادثه ي ناخوشايندي رخ مي دهد، آن را تصادفي و خارج از قاعده مي دانيم و معتقديم نبايد چنين اتفاقي مي افتاد؛ اما اگر بدانيم سختي ها و حادثه ها بخشي از زندگي اند و همه ي اينها تحت يك برنامه ي منظم و دقيقْ قرار دارند، آن گاه، واكنش ما متفاوت خواهد بود.
امام علي عليه السلام نامه اي به ابن عباس مي نويسد و در آن، جمله اي بيان مي كند كه ابن عباس مي گويد:«بعد از سخن پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از هيچ سخني به اين اندازه، بهره مند نشدم!». جمله ي حضرت، در توصيف همين حالت ياد شده ي انسان است. ايشان مي فرمايد:
اما بعد، پس همانا آدمي گاهي به دست آوردن چيزي، او را خرسند مي سازد كه بنا نبوده به او نرسد، و نداشتن چيزي، او را ناراحت مي كند كه بنا نبوده به او برسد. (1)
وقتي بدانيم سختي هاي زندگي، براساس مقدّرات خداوندي رخ داده كه رحيم، عليم و حكيم است، بدون شك، اين باور، تنيدگي و رنج مصيبت را كاهش مي دهد و موقعيت ناخوشايند را تحمل پذير مي سازد. وقتي مسلمانان صدر اسلام، دچار بحران مي شدند، منافقان، خوش حال مي شدند و به آنان طعنه مي زدند. خداوند متعال براي تسكين آنان، آنها را به مسئله ي تقدير الهي توجه مي دهد و خطاب به رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (2).
بگو هيچ حادثه اي براي ما رخ نمي دهد، مگر آنچه خداوند براي ما نوشته است؛ او مولاي ماست، و مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند».
در آيه ي ديگري خداوند متعال، به مقدّر بودن حوادث اشاره مي كند و فايده ي آن را اين مي داند كه انسان، نه از ناخوشي ها غمگين مي شود و نه از خوشي ها سرمست:
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فِي کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ*لِکَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (3).
هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در نفسْهاي شما[به شما] نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابي است. اين[كار] بر خدا آسان است* تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به[سبب] آنچه به شما داده است شادماني نكنيد، و خدا هيچ خودپسند فخرفروشي را دوست ندارد. »
باور به اين حقيقت، نقش مهمي در كاهش تنيدگي ها و آسودگي زندگي ها دارد. يكي از سخت ترين مصيبت هاي عالم، مصيبت كربلا و كاروان اسيران است. وقتي كاروان اُسراي كربلا به شام و دربار يزيد رسيد، يزيد، به امام سجاد عليه السلام رو كرد و با خواندن آيه اي (4)خواست بگويد اين حادثه، كيفر اعمال خودتان بود! امام سجاد عليه السلام با خواندن آيه ي بالا در پاسخ وي فرمود:
هرگز، اين آيه درباره ما نازل نشده است، اين آيه درباره ما نازل شده كه:هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در نفسْهاي شما[ به شما] نرسد، مگر آنكه. . .
سپس حضرت با استناد به اين آيه فرمود:
پس ما آناني هستيم كه بر آنچه از دست داده ايم، افسوس نمي خوريم و به خاطر آنچه به دست مي آوريم، سرمست نمي شويم. (5)
همين منطق را در كلام فاطمه ي صغرا در كوفه مي بينيم. وي حدود بيست سال سن دارد و با آن همه سختي، مصيبت و داغي كه ديده است، در دربار فرد جلّاد و خون آشامي همچون عبيدالله بن زياد، مثل شير مي خروشد و عليه كوفيان و حاكم كوفه سخنراني مي كند. راز اين ايستادگي، مقاومت و دليري چيست؟ او خود در سخنانش پرده از اين راز برمي دارد و مي گويد:
بدون ترديد، نبايد دل هايتان شما را به خاطر خون هايي كه از ما ريختيد و اموالي كه از ما به غارت برديد، به خوش حالي و شادماني فراخواند؛ زيرا آن مصيبت هاي سخت و گرفتاري هاي بزرگي كه ما ديديم، پيش از آن كه رخ دهد، در كتابي (لوح محفوظ)ثبت بوده است و اين، بر خداوندْ آسان است؛ تا اين كه به خاطر آنچه از دست داده ايد، تأسف مخوريد و به خاطر آنچه به دست مي آوريد، سرمست نشويد، و خداوند، هيچ متكبر فخرفروشي را دوست ندارد. (6)
اين، اعجازِ باور به تقدير الهي است. باور به تقدير الهي، انسان را از تأثير نوسانات شديد زندگي، ايمن مي سازد و بدين سان، آرامش و آسايش را به زندگي مي آورد. به همين جهت، پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
باور به تقدير، اندوه و حزن را [از بين] مي برد. (7)
امام علي عليه السلام در تفسير آيه ي شريفه: «وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا» (8)مي فرمايد:
آن گنج، لوحي از طلا بود كه روي آن نوشته شده بود: به نام خداوند[بخشنده ي مهربان]! هيچ خدايي جز الله نيست، محمد، فرستاده ي خداست. . . در شگفتم چرا كسي كه باور به تقدير دارد، محزون است؟! (9)
اگر باور به تقدير الهي، وجود داشته باشد، جايي براي حزن و اندوه، باقي نمي ماند. به همين جهت، امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
اگر هر چيزي به قضا و قدر الهي است، پس حزن و اندوه براي چيست؟! (10)
پينوشتها:
1. نهج البلاغه، نامه ي 22؛ ر. ك: الكافي، ج8، ص 240، ح327.
2. سوره ي توبه،آيه 51.
3. سوره ي حديد،آيه 22-23.
4. «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَيْدِيکُمْ» (سوره ي شورا، آيه 30).
5. تفسير القمي، ج2، ص 277؛ بحارالانوار، ج45، ص 168.
6. الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 195.
7. مسند الشّهاب، ج1، ص 187؛ الفردوس، ج1، ص 113، ح384؛ كنزالعمال، ج1، ص 106.
8. اين آيه، مربوط به جريان حضرت موسي و حضرت خضر است، آن گاه كه خضر، ديواري را كه در حال خراب شدن بود، تعمير كرد و در تبيين علت آن، آيه ي يادشده را بيان كرد (ر. ك:سوره ي كهف،آيه ي 82).
9. معاني الاخبار، ص200، ح1؛ الكافي، ج2، ص 59، ح9؛ تنبيه الخواطر، ج2، ص 184.
10. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 393، ح5836؛ الخصال، ج2، ص 450.
منبع مقاله: پسنديده، عباس؛ (بي تا)، هنر رضايت از زندگي، قم: دفتر نشر معارف، چاپ نهم
گفت و گوي آيت الله خويي با يک دانشمند يهودي
من با يکي از علماي يهود گفت و گويي داشتم و در اين باره که «دوران دين يهودي سپري شده و دلايل و معجزاتشان تمام شده است؛» به او گفتم:
آيا شريعت تنها براي يهودي هاست و يا به تمام مردم و ملت ها عموميت دارد؟
اگر اختصاص به ملت يهود داشته باشد، ملت هاي ديگر به پيامبر ديگري نيازمند خواهند بود و آن پيامبر به نظر شما جز پيامبر اسلام چه کسي مي تواند باشد؟ اگر شريعت موسي همگاني و جهاني است و بهت مام بشر و انسان ها عموميت دارد، پس به يک دليل هميشگي و گواه زنده اي نيازمند خواهد بود، در صورتي که امروز چنين دليل و گواهي در دست نيست، زيرا معجزات حضرت موسي به عصر خود وي اختصاص داشت و بعد از وي اثري از آن باقي نمانده است تا موجب باور و يقين شود و بقا و استمرار آئين يهود را براي هميشه ثابت کند و در تمام اعصار و قرون گواه حقانيت آن باشد.
اگر بگوييد: گرچه اين معجزات فعلاً وجود ندارد ولي تواتر اخبار و نقل هاي فراوان وجود آن ها را روشن و مسلم مي سازد، در جواب خواهيم گفت که:
اولاً:معجزه، در صورتي مي تواند، از راه تواتر ثابت شود که تعداد ناقلانش به حدي برسند که در ميان مردم موجب يقين شود و شما نمي توانيد چنين تواتر را در اثبات معجزات حضرت موسي در هر عصري و ميان هر ملت و نسلي ثابت کنيد.
ثانياً:اگر تنها نقل معجزات در اثبات يک حقيقت کفايت کند، اين که به معجزات حضرت موسي اختصاص ندارد، شما معجزات حضرت موسي را نقل مي کنيد، مسيحيان معجزات حضرت عيسي را نقل مي کنند، مسلمانان نيز معجزات پيامبرشان را، چه تفاوتي در ميان اين نقل ها هست که گفتار شما در نقل معجزات حضرت موسي پذيرفته شود ولي گفتار ديگران نه!! اگر همان نقل معجزات پيامبري موجب تصديق آن پيامبر شود، شما چرا نبوت پيامبر ديگر را که معجزات همه آنان نقل شده است، تصديق نمي کنيد؟!
او در پاسخ من گفت: معجزاتي که يهوديان براي حضرت موسي نقل مي کنند مسيحيان و مسلمانان نيز آن ها را تصديق مي نمايند و به صحت آن ها اعتراف دارند و اما معجزات پيامبران ديگر مورد قبول همه نيست، اين است که آن ها به دلائل ديگر نيازمندند تا به مرحله ثبوت برسند.
در پاسخ وي گفتم: آري، درست است که مسيحيان و مسلمانان نيز معجزات حضرت موسي را قبول دارند ولي نه از راه تواتر و نقل هاي يقين آور يهوديان بلکه به علت اين که پيامبرانشان از آن معجزات خبر داده اند، مسيحيان و مسلمانان، معجزات حضرت موسي را به وسيله ي پيامبرانشان مي شناسند و اگر نبوت آنان را نپذيرند، راهي به تصديق معجزات حضرت موسي نخواهند داشت تا او را به پيامبري قبول بدارند.
اين اشکال تنها به دين يهود اختصاص ندارد بلکه به تمام اديان گذشته هم متوجه است و تنها دين اسلام است که معجزه ي آن جاودان و در تمام قرون و اعصار زنده و در ميان تمام ملت ها و نسل ها جريان دارد و تا روز رستاخيز با جهانيان سخن مي گويد و آنان را به سوي حق دعوت مي کند.
ما از راه اين معجزه ي جاودان و جاري که همان قرآن است، اسلام را مي شناسيم و آن را تصديق مي کنيم، اسلام را که شناختيم و پذيرفتيم از تصديق تمام پيامبران گذشته نيز ناگزيريم زيرا که قرآن و پيامبر اسلام آنان را امضا و تصديق کرده است.
کوتاه سخن اين که قرآن تنها معجزه ي جاودان و هميشگي است که صحت تمام کتب آسماني پيشين را امضا و به صدق و پاکي تمام پيامبران گذشته شهادت مي دهد و به آنان ارج مي نهد.
منبع مقاله :
خوئي، حضرت آيت الله حاج سيدابوالقاسم خوئي(ره)(1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم
آیا راه بهشت از اینترنت هم میگذرد؟
همانگونه که انسان میتواند توسط اینترنت به گناه افتد، میتواند با استفاده از سایتهای مفید که مطالب علمی، تازههای خبری و معارف دینی را منتشر میکنند به علم که مایه حیات دلهاست دست یابد.
امروزه فضای کسب دانش و آگاهی از طریق کتاب و مجلات به فضای مجازی سرایت کرده است، به طبع آن رویکرد تبلیغ دینی هم از حضور فیزیکی و تبلیغ چهره به چهره به فضای اینترنت منتقل شده است و طلاب و روحانیون برای انتشار آموزههای وحیانی و روایی و گسترش بسترهای تربیت اسلامی به تولید وبلاگ و وبگاههایی با رویکرد معارف الهی روی آوردهاند.
گروه اینترنتی «جنبش نت» که یک سالی از فعالیت آن میگذرد از جمله این وبگاههاست که در قسمتهای مختلف به سؤالات کاربران پاسخ میدهد.
* آیا از اینترنت هم میشود به بهشت رسید؟!
برخی خیال میکنند اینترنت یعنی فیلمهای مبتذل، جایی برای پیدا کردن دوست دختر یا دوست پسر، جایی برای بازی کردن با احساسات دیگران، به خاطر همین بیشتر وقتشان را صرف پیدا کردن سایتهای مبتذل و عبور از فیلتر هستند، در حالی که انسان میتواند به وسیله اینترنت به بهشت و رضوان الهی برسد.
یکی از استفادههای بسیار خوبی که میشود از اینترنت کرد، انتشار احادیث اهل بیت(ع) است، نشر احادیث اهل بیت عصمت و طهارت یکی از اعمال بسیار خوب و با فضیلت است که شاید هیچ عملی به پای آن نرسد. همانگونه که معاویة بن عمار میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: شخصی روایات و سخنان شما را بین مردم منتشر میکند و دلهای شیعیان شما را به وسیله آن محکم و استوار میسازد، شخص دیگری در عبادت گاه خود روز و شب مشغول عبادت است و از شما روایتی نقل نمیکند؛ کدام یک از این دو نفر افضل هستند؟ امام فرمودند: «آن کسی که روایت حدیث ما میکند و دلهای شیعیان ما را با آن محکم میکند بهتر از هزار عابد است».(1)
اگر کمی به سخن حضرت توجه کنیم میبینم که انسان میتواند با انتشار سخنان اهل بیت(ع) هزاران عابد درست کند و چون شخص نقل کننده حدیث در عابد شدن افراد دخیل بوده است به تعداد کسانی که به راه بندگی علاقهمند شدهاند ثواب دریافت میکند.
با توجه به اینکه اینترنت در سراسر جهان در دسترس است و همه مردم از نقاط مختلف جهان با این شبکه سروکار دارند، چه بسا انتشار روایتی در اینترنت باعث هدایت افراد بسیار زیادی بشود و نشر کننده آن به ثوابی برسد که با هیچ ترازویی قابل وزن کردن نیست، همانگونه که رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ای علی! اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است که خورشید برآن میتابد، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد».(2)
اینترنت همان کاغذ جادویی است که با نوشتن 40 حدیث و انتشار آن در فضاهای مختلف این شبکه میشود به مقام بسیار رفیع و معنوی فقها و علمای دین رسید، همان گونه که از پیامبر خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمودند: «کسى که بر امت من چهل حدیث از آنچه مورد نیاز آنان در دینشان است حفظ کرده و فرا خواند، خداوند او را روز قیامت فقیه و عالم دین مبعوث مىفرماید».(3)
دومین استفاده با ارزشی که میشود از اینترنت کرد؛ تحصیل علم و بالا بردن معلومات است، اینترنت به همان اندازه که میتواند خطرناک و گمراه کننده باشد، به همان اندازه هم میتواند باعث بالا بردن معلومات و علم و دانش انسان بشود، اگر انسان در اینترنت به دنبال کسب معارف دین باشد، قطعاً با این وسیله میتواند به ریشه همه خوبیها دست پیدا کند، همان گونه که از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «دانایى، ریشه همه خوبىها و نادانى ریشه همه بدىهاست».(4)
باز حضرت در روایت دیگری میفرماید: «به راستى که دانش، مایه حیات دلها، روشن کننده دیدگان کور و نیروبخش بدنهاى ناتوان است».(5)
همانگونه که انسان میتواند به وسیله اینترنت با نامحرم چت کند یا از سایتهای مبتذل و گمراه کننده استفاده کند، میتواند با استفاده کردن از سایتهای خوب و مفیدی که روایات اهل بیت و معارف دین را نقل میکنند به علم که مایه حیات دلها است دست پیدا بکند.
یکی دیگر از استفاده های صحیح از اینترنت رفع شبهات و سؤالاتی است که بعضاً در ذهن انسان به وجود میآید؛ گاهی انسان با دیدن یک فیلم و یا خواندن یک مطلب با هزاران سؤال مواجه میشود که پرسیدن آنها نشان از عقل و فهم انسان است، چرا که انسان عاقل و فهمیده کسی است که هر چه را نمیداند، سؤال می کند، سؤال کردن است که باعث میشود درهای علم باز شود؛ همانگونه که روایات زیادی در باب سؤال کردن و رفع شبهات داریم.
از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «قلبها بسته شده و کلید آن سؤال است».(6)
یا در روایت دیگری حضرت میفرماید: «علم خزینهاى است که کلید آن سؤال است».(7)
و امام صادق(ع) در این خصوص میفرماید: «حکایت و بدبختى مردم براى این است که نمىپرسند».(8)
افراد زیادی هستند که عمرى غسل کردن بلد نیستند و یا نمازشان غلط است ولى حاضر نمیشوند سؤال کنند و راه درست را یاد بگیرند، این اشخاص مانند مریضی هستند که روز به روز بیماریشان عمیقتر میشود، ولی حاضر نیست آن را با یک پزشک در میان بگذارد. با توجه به اینکه بعضی از افراد از پرسیدن سؤالشان خجالت میکشند یا میترسند که طرف مقابل آنها را تحقیر کند، بهترین راه رفع اشکالات و سؤالات پرسیدن از طلابی است که در فضای مجازی فعالیت دارند، چرا که در اینجا، انسان از کسی خجالت نمیکشد و به راحتی میتواند سؤالش را بپرسد.
باتوجه به مطالبی که تا اینجا گفته شد میتوان به این نتیجه رسید که اینترنت هم میتواند انسان را منحرف کند، هم میتواند راه و رسم زندگی درست را به انسان بیاموزد، انسان میتواند از طریق اینترنت به بهترین مقامات معنوی برسد و از این راه میتواند شبهات و سؤالات خود را بپرسد و همچنین میتواند از نشردهندگان سخنان ناب اهل بیت(ع) باشد.
*پینوشتها:
1- عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ إِلَى النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد». (بحار الانوار ج 2 ص 145)
2- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْیَمَنِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ إِلَى الْإِسْلَامِ- وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَکَ وَلَاؤُهُ یَا عَلِی».(وسائل الشیعه ج 15 ص 43)
3-عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً یَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِماً».(بحار الانوار ج 2 ص 156)
4-اَلْعِلْمُ اَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ؛».(غررالحکم، ص48)
5-اِنَّ العِلمَ حَیاةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمى وَ قُوَّةُ البدانِ مِنَ الضَّعفِ. (تحف العقول، ص 28)
6-القلوب أقفال و مفاتحها السؤال».(غررالحکم، ص60)
7-العلم خزائن و مفتاحها السؤال». (کنزالفوائد، ج2، ص107)
8-إِنَّمَا یَهْلِکُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا یَسْأَلُونَ».(کافى، ج1، ص40)