یک نقطه روشن در زندگی ...
گاهي وقتها يك نقطه روشن در زندگي انسان در يك مواقع خاصي از انسان دستگيري ميكند.
بعضيها كه عاقبت به خير ميشوند، مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان ميباشد. اما كسي كه عاقبت به خير نشده و جهنمي ميشود، معلوم ميشود همان نقطه روشن را هم ندارد! روايت هم اين مطلب را تأييد ميكند.
حدود سي سال قبل، در تهران شخصي بود كه در همه جا مشهور به فسق و فجور بوده است. يك مرتبه ميبينند اين شخص، از عباد و زهاد شده است.
رفيقي داشتم در تهران، آدم خوبي بود، از شاگردان مرحوم آقا شيخ محمد حسين زاهد بود. (شيخ محمد حسين زاهد، مرد بسيار خوب و با معنويت و اهل زهد و ورع بوده. نفسش قوي بوده، و روح قوي اي داشته، حتي بعد از مرگش ديده بودند كه بر شاگردانش اشراف دارد)
آن دوست ما گفت: علت اين كه آن شخص فاسق عاقبت به خير شد اين بود كه: شب عروسي اش، رفت توي اتاق عروس، ديد عروس دارد گريه ميكند؛ ميفهمد كه اين گريه، گريه معمولي نيست، خيلي جدي است! علت گريه را ميپرسد، عروس ميگويد: من به پسر عمويم علاقمند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفي ندارم كه با تو زندگي كنم اما اين را بدان كه عمري را در ناراحتي خواهم بود!
اين شخص بلافاصله از منزل ميرود و عالم محل را با دو نفر شاهد مي آورد و ميگويد: من وكالت دادم كه طلاق اين دختر را بخوانيد.
طلاق را ميخوانند. بعد ميفرستند دنبال پسر عموي دختر و مي گويد: عقد اينها را هم بخوانيد. جوان را ميآورند و عقد آنها را ميخوانند! وقتي كه او چنين جوانمردي و فداكاري را ميكند، پسر عموي دختر رو ميكند به او ميگويد: خدا تو را عاقبت به خير كند!
همين كه آن شخص (كه معروف به فسق و فجور بوده و اين گذشت را انجام ميدهد) پايش را از اتاق ميگذارد بيرون، متحول ميشود، حالش تغيير ميكند و در مسير سعادت قرار ميگيرد.
نگاهی به ممیزی کتاب و خطوط قرمز نشر در کشورهای غربی
ممیزی کتاب یا به تعبیر برخی جریانات «سانسور کتاب» همواره از موارد مورد اختلاف میان ناشران، نویسندگان و مترجمان با متولی حوزه نشر و کتاب یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. گاهی تیزی تیغ ممیزی صدای نویسندگان را درمیآورد و برخی اوقات نیز بسته به فضای سیاسی و جناح حاکم در وزارت ارشاد، کُندی آن داد دیگر دلسوزان حوزه فرهنگ را. مسلم اینکه تا کنون در هر شرایطی عدهای منتقد ممیزی کتاب هستند؛ گاه به شدت و گاه به ضعف آن.
منتقدان به ممیزی کتاب در داخل کشور هم گاهی یکی از علل عدم اشتیاق و رونق صنعت نشر را همین «سانسور کتاب» میخوانند و رونق کتاب و کتابخوانی در کشورهای دیگر را ناشی از سهولت چاپ موضوعات مختلف و نبود دغدغهای به نام «ممیزی و اصلاح» میدانند.
در این گزارش، بدون ورود مستقیم به بحث صحت ادعاهای دو طرفِ همیشه منتقد در جریان ممیزی کتاب، مقوله «ممیزی کتاب» و تعیین حد و مرز در این حوزه در کشورهای دیگر را مورد بررسی قرار دادهایم.
مطلب اصلی به همراه فیلم ها و تصاویر مربوطه را از این لینک ببینید و بخوانید.
پشت در مهمان داریم
یکی از بازرگانان مورد اعتماد تهران می گفت: روزی در خدمت آیت الله حاج سید احمد خوانساری بودم و هیچ کس دیگر نبود. آقا ناگاه فرمود: «فردی در خانه است و خواسته ای دارد» عرض کردم: «آقا کسی زنگ نمی زند.» فرمود:«چرا کسی هست، این پاکت را به او بدهید تا برود» پاکت را گرفتم و جلوی در آمدم، شخص محترمی را دیدم که قدم می زند. گفتم: «شما زنگ زدید؟» گفت:«خیر!» پرسیدم: «کاری دارید؟» گفت: «همسرم بیمار است و برای بستری شدن، هشت هزار تومان کسری دارم.» پاکت را به او دادم. همانجا باز کرد و پول ها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود!»
منبع: ماهنامه خیمه- ویژه نامه اخلاق.