سوغات وعیادت
سوغات آوردن (اگر در حد و حدود مناسب و در شان انسانباشد) سنتى اسلامى است و نشانه آن است كه «مسافر»، در سفر هم به يادآنها بوده است. مهم، اصل هديه و سوغات است، قيمت آن چندان مهم نيست.يعنى ارزش معنوى و عاطفى هديه جاى توجه است، نه ارزش مادى وريالى آن. گاهى يك شيشه عطر، يك تسبيح و سجاده، يك كتاب و مجله،يك دست كفش و لباس، يك كيف و جوراب، يك شيرينى و ميوهمحلى از محل سفر و … حلاوتى فراموشنشدنى پديد مىآورد. هديه، هر چه باشد. لازم نيستسفر، حتما طولانى يا به جاهاى دور باشد، تا «هديه»بطلبد! و ضرورت هم ندارد كه سوغات، گرانبها و داراى ارزش مادى بالاباشد! گفتيم كه خود سوغات و هديه سفر، ارزشى معنوى و اخلاقىدارد، هر چند قيمتش نازل ومقدارشاندكباشد.
بشنويم از اسوه اخلاق، حضرت رسول(ص) كه فرمود:
«اذا خرج احدكم الى سفر ثم قدم على اهله فليهدهم وليطرفهم ولوبحجارة»; (2) .
هر گاه يكى از شما به سفر رفت، هنگامى كه به سوى خانه وخانوادهاش برمىگردد، حتما برايشان هديه و سوغات آورد، حتى اگرشده، سنگى باشد! …
روشن است كه هدف آن حضرت، آوردن سنگ نيست، بلكهمىخواهد بفرمايد هديه، هر چند ارزان و ناچيز هم باشد، «موضوعيت»دارد و خوب است كه مرد خانه و بزرگ خانواده، دستخالى وبىسوغات به خانوادهاش برنگردد. البته اگر سفر، سفرى معنوى باشد (مانند حج، عمره، سوريه،مشهد و …) از مسافر آگاه و مكتبى انتظار مىرود كه رهاوردهاى معنوىاز اين سفر براى خانواده و دوستان بياورد و دريافتها، معرفتها،آموختنيهاى سفر را به عنوان يك «ارمغان» براى ديداركنندگانش بازگوكند و آنان را در فضاى معنوى و روحانى مسافرت خويش قرار دهد.
متاسفانه اين گونه تحفهها بسيار اندك است و زائران ما، كيف وچمدان خويش را از هر چيز پر مىكنند، جز خاطرات معنوى ورهاوردهاى روحى و تربيتى; مگر كسانى انگشتشمار، كه خداوند برشمارشان بيفزايد.
از نمونههاى بارز اخلاق معاشرت، رفتن به عيادت بيماران است.چه در شهرى كه هستيم، چه با سفر به شهرى ديگر، چه بيمارانى كه ازخويشاوندان و فاميلاند، چه آنان كه دوست و آشنايند، و چه حتىعيادت بيماران غريب و بىدوست و آشنا! به قول سعدى: «قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد.» (3) . تندرستى از نعمتهاى ناشناخته الهى است. آنكه بيمار مىشود،چشم به راه ديدار و سركشى و احوالپرسى دوستان و بستگان است و ازتفقد آنان خرسند مىشود. از بهترين كارها كه پاداش بسيار نيز دارد و موجب رضاى خالق ومخلوق است، «عيادت بيمار» است.
اين عمل در اسلام، آداب خاصى دارد. نيكو است كه انسان بهعنوان سركشى و احوالپرسى از مريض، به سراغ او برود، كم بنشيند(مگر آنكه خود بيمار، طالب و مشتاق باشد بيشتر بنشينيد) دست ونبض بيمار را بگيرد، دستبر پيشانىاش بگذارد، به مريض دعا كند،ازاو دعا بخواهد، ولى به گونهاى باشد كه اسباب زحمتبيمار وخانوادهاش را فراهم نسازد. (4) . حتى چيزى با خود بردن هنگام رفتن به عيادت بيمار (همان گونهكه رايج و مرسوم است) بسيار پسنديده است. يكى از غلامان امام صادق(ع) مىگويد: يكى از آشنايان بيمار شد.جمعى از دوستان به ملاقات او مىرفتيم كه در راه، به امام صادق(ع)برخورديم. امام پرسيد: كجا؟ گفتيم: به عيادت فلانى مىرويم. فرمود:بايستيد. ما نيز ايستاديم. پرسيد: آيا ميوهاى، سيبى، گلابى، عطر و …چيزى همراه داريد؟ گفتيم: نه، هيچ يك از اينها را نداريم. فرمود: آيانمىدانيد هر چه كه نزد بيمار برده شود، با همان خوشحال مىشود ومايه راحت و استراحت او است؟ (5) . اين، حتى نشانه كاهش دردهاى جسمى در سايه خرسنديهاىروحى است، چيزى كه در روانشناسى و درمان جديد، به عنوان يكدستور درمانى مورد توجه است.
رفت و آمد به خانه بيماران و عيادتشان و تفقد از حالشان، ازاخلاق انبيايى است و سبب تحكيم رابطهها و تقويت دوستيها و الفتخانوادههاست. پيامبر اسلام(ص) نيز به عيادت بيماران مىرفت. حتى يك بار ازيك يهودى نيز عيادت فرمود كه همسايه او بود. (6) . آنچه به عيادت، ارزش مىبخشد، خدايى بودن آن و اخلاص درعيادت است، حتى خارج از مرز دوستى و رفاقت و آشنايى و شغل وموقعيت طرف به عيادت رفتن مهم است. اين در آنجا جلوه مىكند كهمريض، گمنام و بىكس و ناشناخته و غريب باشد كه بيش از ديگرانچشم به راه ديداركنندگان است. تعبير «فى الله» كه در روايات عيادتبيماران به چشم مىخورد، به همين نكته حساس اشاره مىكند. چگونه مىتوان به اين گوهر دستيافت و از كجا مىتوان «نيتخدايى» را در عيادتها تشخيص داد؟
وقتى به عيادت بيمارى مىرويد، روى چه انگيزهاى است؟ آيا ازترس گلايههاى بعدى او و خانواده او است؟ يا اينكه چون همسايه وآشناست و فردا چشم در چشم هم خواهيد انداخت؟ يا چون رئيس ومسؤول است؟ يا براى خدا؟ البته دلجويى از يك بيمار و خانوادهاش يا رعايتحق همسايگىو حق رئيس، جاى خود دارد، ولى آيا شده كه جعبه شيرينى يا پاكتميوهاى بگيريد و به عيادت بيمارانى در بيمارستانها برويد كه كسى راندارند و شما را هم نمىشناسند؟ در ايام جنگ، بعضيها به ديدار وعيادت رزمندگان مجروح مىرفتند كه در شهرستانهايى دور از بستگانخود تحت درمان بودند، بىآنكه سابقه آشنايى با مجروحان جنگىداشته باشند، تنها به خاطر خدا و انجام وظيفه دينى و انسانى.اين كار، بس عظيم است و الهى! و مايه آسانى حساب خداوند درقيامت مىگردد. در حديث قدسى آمده است:
(من عاد مؤمنا فى فقد عادنى)(7) هر كس در راه من (به خاطر خدا) مؤمنى را عيادت كند، مرا عيادتكرده است. در حديث است كه روز قيامت، پروردگار به بنىآدم خطابمىكند: مريض شدم چرا به عيادتم نيامدى؟ مىگويد: خدايا! توپروردگار جهانيانى، چگونه به عيادت تو مىآمدم؟ پاسخ مىشنود:فلان بندهام بيمار شد و از او عيادت نكردى! مگر نمىدانستى كه اگر بهعيادتش مىرفتى، مرا نزد او مىيافتى؟ (8) . به علاوه، عيادت بيمار، انسان را به ياد قيامت مىاندازد و او رامتوجه نعمت تندرستى مىسازد و زمينهساز شكر به خاطر سلامتىمىگردد. از رسول خدا(ص) روايت است كه: به عيادت بيمار و تشييعجنازه برويد، كه شما را به ياد آخرت مىاندازد. (9) .
دانستيم كه اگر به عيادت بيمار، يا هديه و سوغات، جنبه الهىبدهيم و آن را به حساب خدا بگذاريم، هم پاداش بيشترى مىبريم، همبه ترويج اين گونه سنتهاى اسلامى در اخلاق معاشرت، كمك كردهايم. با اين حساب، نبايد در دادن هديه و بردن سوغات يا رفتن بهعيادت بيمار، حساب عوض و جايگزين آن را كرد. گلايه از اينكه چراما كه به عيادتش رفتيم، او به عيادت ما نيامد، كم ظرفيتى است، يا اگركسى هنگام بيمارىتان از شما عيادت نكرد، شما «مقابله به مثل» نكنيد وكريم و بزرگوار باشيد. رسول اكرم(ص) فرموده است:
(عد من لا يعودك و اهد من لا يهدى لك)(10) .
به عيادت كسى برو كه از تو عيادت نكرده است و براى كسى هديهببر كه براى تو هديه و سوغات نياورده است.
و … اخلاص و وسعت نظر و بزرگمنشى، از همين جاها شناختهمىشود! …
نوشته شده توسط محسن عزیزی
صفحات: 1· 2