ای اشک ها جاری بمانید...
اهمیت پیام اشک های جاری تا اربعین حسینی (ع)
گریه بر امام حسین (ع) ویاران باوفای آن امام همام ، از سر آگاهی ، شعور واعتقاد ، از جهات مختلفی ارزشمند است.
گریه نشانه روشنی از انجام وظیفه واظهار محبت وارادت به امام حسین (ع) ویاران اوست.گریه نمود خارجی شدیدترین حالت احساسی وعاطفی انسان است .گریه تجلی تاثیر ، غم واندوه درونی ودر عین حال خالصانه وواقعی انسان است، ودر نتیجه همواره لذت بخش وسبب صفا وپاکی دل وقلب انسان می شود. چشم گریان از سر اعتقاد ، آگاهی ، اختیار وعشق ، می تواند به مثابه چشمه فیض خدا ، انسان ها را متحول وتطهیر نماید.
گریه زنگار های دل را زدوده و می تواند سبب تطهیر انسان از گناه ونشانه صداقت انسان در بازگشت به خویشتن وتوبه باشد.گریه سنگینی دل انسان را از بین برده وقلب انسان را رقیق وآماده بهره مندی از لطف بیکران خدا وبنده برگزیده او می نماید.
گریه به عنوان اهرم ریشه دار وبرخاسته از جان انسان ها ، موثرترین وسیله ارتباطی عاطفی در جهت انتقال پیام واثر گذاری در دیگران است واگر به صورت صحیح مدیریت شود ، احساسات انسانی افراد را بر انگیخته وافراد را برای دانستن موضوع وحادثه ، وادار به کشف حقیقت وبدون صرف هزینه دیگر ، بر علیه دشمن ورقیب بکار گرفته وسبب می شود که آن حادثه ، همیشه ماندگار وتازه باشد ، لذا گریه ثروت بی بدیل بشری است برای پاسداری وابدی نمودن حادثه عاشورا.
گریه در شهادت عاشورائیان ، بازتاب طبیعی ، سنگینی ، سختی وپستی تراژدی است که اتفاق افتاده است.
اشک های جاری بر گونه انسان ها، سرریز آتشفشان کینه ونفرت مقدس انسان های پاک طینت ودل سالم ، بر علیه پلشتی ها ، نامردی ها وبازیگران آلوده آن جنایت سیاه است.
گریه بر امام حسین (ع) یعنی : اعلان اظهار رضایت از نهضت مقدس ابا عبد الله وتحکیم بیشتر بنیان مستحکم پیمان فطری انسان با خدا وهمراهی با کاروانیان واسیران وتشویق وتحسین عزاداری بر آن و موضع گیری در برابر جبهه مقابل وتقبیح اقدامات به ظاهر پیروز مندانه جبهه باطل در عاشورا است. وهمه اینها به اضافه برکات پنهان دیگری که دارد ودر روایات متعددی مورد توجه وتاکید قرار گرفته است ، فلسفه ارزشمندی عزاداری وثواب گریه بر حسین (ع) می باشد.
در نهایت اگر گریه بر امام حسین (ع) مطابق سیره اولیای الهی وسفارش آنان صورت گیرد ، می تواند قافله انسانی را در مسیر مورد رضایت ونظر امام حسین (ع) هدایت کرده وهمگان را در زیر چتر ولایت آن امام شهید ، خوشوقت وخوشبخت نماید؛ چرا که راهنمایی وراهبری مردم به شاهراه درست ورساندن آنها به سعادت مطلوب دنیوی واخروی ، آرزو وهدف اصلی امام حسین (ع) در نهضت کربلا ، وهدف اصلی اسلام عزیز است .
… پس ای اشک ها همیشه جاری بمانید….
به قلم : مدیریت محترم حوزه علمیه خواهران استان زنجان
پای در س آیت الله تهرانی (3) :
«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانیه است که انسان را از اعمال زشت باز میدارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر میکند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو میشود و وقتی که عمل زشت را تصویر میکند، منفعل و منکسر میشود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا میشود.
حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» میباشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیا من الله» را در روابط گوناگون مطرح میفرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
خدا می بیند!
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح میکنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش میآید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را میبینند و اعمالش را ثبت و ضبط میکنند، نیز حیا میکند. دسته اول روایات، «حیا من الله» را در همین رابطه مطرح میکنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که میکنی باید از خدا شرمت بیاید.
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
حالا من به عنوان نمونه چند روایت میخوانم که بعضیهایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اول از حضرت زینالعابدین(ص) است که میفرماید: «خف الله عز و جل لقدرته علیک» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است. اینطور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن. خیال نکن میتوانی از عذابی که وعده کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منک» از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمیبینی ولی من!
در آیه شریفه هم میفرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلا میفرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» شماها نمیبینید ولی ما به او نزدیکتر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمیبینی ولی من که میبینم که چه کار داری میکنی.
سکون ، جایز نیست !!
همسنگر وبلاگ نویس؛
برای کشتی های بی حرکت ، موج ها تصمیم می گیرند !!!
پس ؛ بیا از امروز شروع به حرکت کنیم … تا موجی شویم برای کشتی های بی حرکت …
طلبه