فضایل اول امام مظلوم...
شروط خلافت
بدان ای طالب سعادت دارَیْن! که در خلیفه پیغمبر بودنْ عصمت و افضلیّت و منصوص بودن از جانب خدا و رسولْ شرط است و این هر سه شرط در علی بن ابی طالب علیهماالسلام موجود است و در غیر او موجود نیست. و مع ذلک از آن حضرتْ، معجزات و کرامات صادر شده که از غیر نبی و امام نمی تواند صادر شود.
ملکه عصمت
احدی از عقلاء و ارباب فهم، شبهه ای در عصمت علی بن ابی طالب علیه السلام ندارند به چند وجه:
وجه اول: این که دشمنان آن حضرت در غایت کثرت، و عداوت ایشان نسبت به آن عالی شأن در نهایتِ شدت، و دائم در صدد معایب آن حضرت او بودند و در اظهار عیب او کمال جدّ و اهتمام را داشتند، مع ذلک هیچ صفت ناخوشی از آن حضرت نقل نکرده اند، بلکه دوستان و دشمنان او همه متفقند که هرگز از آن حضرت خطایی در علم و عمل سر نزد و شکی نیست که این معنی نمی تواند شد مگر این که ملکه عصمت حاصل شود.
وجه دوم: از ادله عصمتْ آیه تطهیر است که به اتفاق خاصه و عامه در شأن عالی شأن «آل عبا» صلوات الله علیهم اجمعین نازل شده است و آیه مبارکه این است: اِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ و یُطَهِّرَکُم تَطْهیرا. به مقتضای آیه مبارکه، ایشان از هر آلودگی ظاهری و باطنی پاک خواهند بود و آلودگی باطنی نیست مگر معصیت. و علمای فریقَین ذکر کرده اند نزول این آیه اختصاص به پنج تن آل عبا دارد و احتیاج به طُرُق شیعه نیست.
آیه تطهیر
بخاری و مُسْلم که از اعاظم اهل سنت بوده اند هر یک در صحیح خود از عایشه نقل کرده اند که عایشه می گفت: «روزی در وقت صبحْ پیغمبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد و عبایی که از موی سیاه بود بر دوش مبارک آن حضرت بود. ناگاه حضرت امام حسن علیه السلام آمد، پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را داخل عبا کرد. پس حضرت امام حسین علیه السلام داخل شد، پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را هم داخل در عبا کرد. بعد از آن، حضرت امیر علیه السلام داخل شد، او را هم داخل عبار کرد. بعد از آن حضرت فاطمه علیهاالسلام داخل شد، او را هم داخل در عبا کرد و بعد از آن آیه مبارکه تطهیر را بر ایشان خواند.
بُغض دشمن خوف دوست
طریق افضلیت علی بن ابی طالب علیه السلام از آن ظاهرتر است که محتاج به بیان و دلیلی باشد. و اشرفیت اسدُاللّه الغالب از آن باهرتر و لایح تر است که افتقار به بیّنه و برهانی داشته باشد. دشمنان او از راه بُغض و کینه سعی در اخفاء فضایل او داشتند و دوستان او از روی خوف و تقیّه جدّ و اهتمام در عدم اظهار محاسن او نمودند. و با وجود این، مناقب او جمیع خانقین را فرو گرفته، و مفاخر او کل ثقلین را احاطه کرده است. کتب و اساطیر مخالف و موافق به تعداد کمالات و کرامات او ناطق، و بر احصاء معجزات و خوارق عادات او متفق…
سلامی تا صبح...
امشب، شب قدر است؛ شبی
که برتر از هزار ماه است، شب
که برتر از تمام عمر توست، شب تولدی دوباره
شبی که درهای آسمان باز می شود. شب قدر است.
قدرش را بدان؛ شاید فردایی نباشد.
پرواز را به خاطر بسپار. دستانت را به فرشتگان بسپار!
سلام بر لیله مبارکه قدر!
سلام! سلامی تا صبح.
قاصر از مدح علی...
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ماسوا فکندي همه سايهي هما را
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمهي بقا را
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو اي گداي مسکين در خانهي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا
بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را
بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را
به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»
ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا
شهریار