صدّیق کیست؟
در آیات و روآیات به دو عنوان برای انسان نیکو و راست گفتار اشاره شده است:
1 صادق 2 صدّیق
اولین معنایی که از این دو واژه به ذهن میرسد،این است که صادق یعنی راستگو و صدیق یعنی بسیار راستگو. این معنا در مورد کلمه; «صادق» صحیح است،اما درباره; کلمه;«صدّیق»اندکی ناقص میباشد؛زیرا این واژه از مفهومی عمیقتر برخوردار است و در حقیقت بر یک حالت دلالت میکند. توضیح آن که اگر کسی همواره در جاده صداقت گام بردارد و هیچ گاه از آن منحرف نشود،پس از مدتی در اثر هر مرتبه راستگویی و تمایل روحش به سمت خدا،اندک اندک به قرب الهی نزدیک میشود و به حالتی میرسد که کاملاً به طرف خدا متوجه میشود،به طوری که دیگر هیچ گونه انحرافی در وجود او یافت نمیشود؛یعنی حالت راستی کامل که به آن صدیق میگویند. این حالت در آیهای از قرآن به خوبی نمود یافته است،آنجا که خداوند می فرماید: )إنّی وَجَّهت وجهی للّذی فطر السّموات و الارض…)(سوره; انعام،آیه;79)؛تمام وجودم را به طرف خدا گرداندم و متوجه کردم.
شاید بتوان مطلب یادشده را در نمونهای چنین بیان کرد: فردی را تصور کنید که در یک روز آفتابی در سآیهای پشتش را به خورشید کرده و از آن بهرهای نمیبرد. اما پس از مدتی چهرهاش را آهسته آهسته به سمت این کره; نورانی میگرداند و با هر بار چرخش از نور آن بیشتر بهره مند میشود تا جایی که کاملا رو به خورشید میایستد و به طور کامل از نور آن بهره میبرد. صدیق نیز این چنین است و آن حالتی میباشد که انسان در اثر هر مرتبه راستگویی و قرار گرفتن در آستانه; نور ذات اقدس الهی به آن نزدیک میشود،تا جایی که با همه; وجود در معرض نور الهی قرار میگیرد. در حقیقت«صدّیق»صفت کمالی میباشد که خداوند آن را در قرآن برای ستایش برخی پیامبران و بندگان خالصش به کار برده است: )واذکر فی الکتاب ابراهیم انه کان صدیقاً نبی). (سوره; مریم،آیه;41))واذکر فی الکتاب ادریس انّه کان صدّیقاًِ نبی). (سوره; مریم،آیه;56).
خداوند همچنین در سوره; مائده از حضرت مریم(س)با لفظ صدّیقه یاد میکند: )…و اُمّه صدّیقه کانا یاکلان الطعام )(سوره; مائده،آیه;75).
ما در هر نماز(هنگام قرائت سوره; حمد)از خدا میخواهیم،ما را به راه آنان که به آنها انعام کرده است،هدایت فرماید و او در قرآن این افراد را در چهار گروه معرفی میکند که«صدّیقین»از جمله; آنها هستند: )فاولئک مع الَّذین انعم اللّه علیهم من النّبیین و الصّدّیقین و الشّهداء و الصّالحین)(سوره; نساء،آیه;69).
از مجموع این آیات درمییابیم:«صدّیق»مقام بلندی است که انسان پس از مراقبت و مداومت بر رفتار و گفتار نیک به آن میرسد و حالت خوشی است که در اثر قرا ر گرفتن همه; وجود انسان در برابر خدا به دست میاید.
مجله بشارت
نقشه بر آب!!!
یا رسول الله ؛
اگر دیروز ابوجهل ها وابولهب ها توانستند جلوی درخشش رسالت شما را بر تارک دنیا بگیرند ، امروز هم نقشه های صهیونیست ها می تواند کارگر باشد…!!!
در پی محبوب...
آیت الله قاضی از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه، چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود.
ضمیر الهی اش او را به عالم قدس می خواند و او که قصد کوی جانان را در سر داشت، می خواست به هر گونه، از این خاکدان طبیعت به عالم نور و ملکوت پا گذارد. می دانست که جانب عشق عظیم است و نباید به راحتی از دستش بدهد و فرو بگذاردش؛ برای همین چهل سال مشغول مجاهده بود. و آداب عبودیت می آموخت، ولی هنوز به بارگاه معشوق شرف حضور نیافته بود. خود وی می گوید:
نزد هر کس احتمال می دادم از او چیزی بفهمم، می نشستم؛ اگر مطلبی را می فهمیدم که خداوند نعمت داده بود و اگر نمی فهمیدم، دیگر به آن شخص مراجعه نمی کردم.
او نا امید نمی شود؛ می داند طلب حقیقی، از مطلوب جدا نیست؛ زیرا طنین منادی خداوندی را به گوش دل شنیده است که می فرماید:
اذا تقرب منی شبراً تقربت منه ذراعاً؛
هرگاه [بنده ام] یک وجب به من نزدیک شود، یک ذراع به او نزدیک شوم.
این قدم ها باید برداشته شود و آن نزدیکی باید حاصل گردد تا زمانی که عاشق به معشوق برسد و پرده ها کامل برداشته شود و وصال صورت گیرد. البته معلوم است که معشوق، خود همه جا پیشقدم و مشتاق تر است. او نیز اطمینان دارد که باز نشدن در روحانیت، نه از ناحیه بی التفاتی معشوق است، بلکه اگر در، بی موقع باز شود، محصول خام از کار در آید.
آیت الله قاضی که خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت کرده است، درس استقامت و صبوری به شاگردانش می آموزد و چنین می گوید:
اگر به جست و جوی آب زمین را کندی، نباید خسته و ناامید شوی. اگر وقتش باشد، به آب می رسی، وگرنه ناامید مشو که بالأخره به آب می رسی و حتی آب، برایت فوران می کند...
اسوه عارفان