فروشی نیست...
می گویند روزی شیطان تصمیم گرفت از کار خود دست بکشد، بنابر این اعلام کرد می خواهد ابزارهایش را با قیمتی مناسب به فروش بگذارد؛ پس وسایل کارش را که شامل خودپرستی، نفرت، ترس، خشم، حرص، حسادت، شهوت، قدرت طلبی و… می شد به نمایش گذاشت. اما یکی از این ابزارها، بسیار کهنه و کار کرده به نظر می رسید و شیطان حاضر نبود آن را به قیمت ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: «این وسیله گران قیمت چیست؟»
شیطان گفت: «این نومیدی و افسردگی است.»
پرسیدند: «چرا این همه گران است؟»
شیطان گفت: «زیرا این وسیله برای من بیش از ابزارهای دیگر مؤثر بوده است. هر گاه سایر وسایلم بی اثر می شوند. فقط با این وسیله است که می توانم قلب انسان ها را بگشایم و کارم را انجام دهم. اگر بتوانم کسی را وادارم که احساس ناامیدی، یأس، دلسردی و تنهایی کند، می توانم برنامه هایم را اجرا کنم. من این وسیله را روی همه انسان ها امتحان کرده ام و به همین دلیل این همه کهنه است.»
مجله معارف اسلامی شماره 69
صدای مظلوم...
آورده اند که: پادشاهی عادل در سرزمین چین حکومت می کرد تا این که بر اثر بیماری حس شنوایی خود را از دست داد. پس در نزد وزیران سخت بگریست. آنان برای آرامش پادشاه گفتند: اگر حس شنوایی رفت، خدا به شما عمر زیاد می دهد.
پادشاه گفت: شما را غلط است. من بر آن گریه می کنم که اگر مظلومی برای دادخواهی آید آواز او را نشنوم. پس بفرمود تا در همه سرزمین ندا کنند: هیچ کس جامه سرخ نپوشد جز مظلوم، چون لباس او را ببینم بفهمم که او مظلوم است و به یاری اش بشتابم.
جوامع الحکایات
معجون !!!
شخصی برای شهید نواب صفوی نوشته بود: بیماری روحی دارم، چه کنم؟ او در پاسخ نوشت:
گل درخت «سخاوت» و مغز حبّه «صبر» و برگ «فروتنی» را به ظرف «یقین» بریز و با وزنه «حلم» آنها را بکوب و با هم مخلوط کن و سپس آن ها را با آب «خوف» از خدای متعال، خمیر نما و با جوهر «امید» رنگ بزن و در دیگ «عدالت» بجوشان.
بعد از آن، در جام «رضا و توکل» صاف کن و داروی «امانت و صداقت» بدان مخلوط نما و از شِکر «دوستی» آل محمد (ص) و شیعیان ایشان به مقدار کافی بر آن بریز و چاشنی «تقوا و پرهیزکاری» بر آن اضافه کن و هر روز با «ذکر» خدا در پیاله «توبه» قدری بنوش تا بهبودی حاصل شود.
ماهنامه شجره طیبه شماره 21