همسایه رادریاب!!!
آداب همسايه داري در اسلام
دين اسلام به عنوان برنامه اى جامع براى سعادت دنيا و آخرت انسان ها، تمامي نياز هاى فردى و اجتماعى، جسمى و روحى او را در نظر دارد .
اين مكتب و تعاليم تكامل بخش آن ، در خصوص همسايه داري نيز راهنمايي و توصيه هايي دارد.
خداوند متعال در قرآن كريم ضمن برشمردن حقوق اسلامي مسلمانان در قبال يكديگر، نيكى به گروه هاي مختلف را سفارش مى كند و در خصوص همسايگان مى فرمايد: «وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُب ؛ و همسايه نزديك و همسايه دور را مورد احسان خويش قرار ده.»
در تفسير نمونه آمده است: « دور و نزديك در اين آيه به نظر مى رسد همان دورى و نزديكى مكانى باشد. از آنجا كه كلمه همسايه، داراي مفهوم محدودي است ، تنها همسايگان نزديك را در برمى گيرد، شايد براى توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام، راهى جز اين نبوده است كه نامى از همسايگان دور نيز به صراحت برده شود. »
از امام صادق (عليه السلام) درباره حدود همسايگي سوال مي شود حد همسايگي تا كجاست؟ مي فرمايد: «اَرْبَعين داراً مِن كُلِّ جانب؛ چهل خانه از هر طرف»
امروزه با گسترش دنياي ماشينى، روابط عاطفى و انسانى مردم با يكديگر بسيار ضعيف شده به طوري كه همسايگان نزديك كوچك ترين خبرى از يكديگر ندارند و حتى گاهى پس از چندين سال سكونت در يك محل، هنوز نام همديگر را نمى دانند. اين رويه، از نظر اسلام به شدت مذمت شده و سفارش ائمه معصومين (عليهم السلام) در حق همسايه، گوياي اهميت وظيفه همسايه داري است.
امام علي (ع) مى فرمايد: « اللَّهَ اللَّهَ فى جيرانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ، مازالَ يُوصى بِهْمِ حَتّى ظَنَنّا اَنَّهُ سَيُورِّثُهُم؛ از خدا بترسيد! از خدا بترسيد! درباره همسايگان كه همواره مورد سفارش پيامبرتان بوده اند. (آن حضرت) به قدرى درباره آنان سفارش مى كرد كه گمان مى برديم، براى ايشان ميراثى قرار خواهد داد.»
طبق فرمايش رسول مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله ) شيوه رفتار همسايگان با يكديگر ، در تأمين سعادت و آسايش انسان ها مؤثر است . آن حضرت به يارانش سفارش مى فرمود در جايى مسكن گزينند كه بتوانند از نعمت وجود همسايگان شايسته ترى بهره مند شوند.
يكى از اصحاب از ايشان پرسيد: اى رسول خدا! تصميم دارم خانه اى بخرم، به نظر شما كدام محله را انتخاب كنم؟ حضرت بدون آنكه محله خاصى را به او پيشنهاد كند، فرمود: «اَلْجَارُ ثُمَّ الدّارُ، اَلرَّفيقُ ثُمَّ السَّفَر ؛ اول همسايه [را بنگر] سپس خانه [بخر]، ابتدا رفيق [انتخاب كن] سپس سفر [نما] »
آداب همسايه دارى
اسلام ، براي همسايه آداب و حقوقى در نظر گرفت هاست.
رسول خدا در مورد حق همسايه فرموده اند: «حق همسايه آن ا ست كه اگر براى كرايه از شما درخواست كمك كرد، به او كمك كنيد. اگر وام خواست، به او بپردازيد. هرگاه تهى دست شد، از او دست گيرى كنيد. چنانچه خيرى به او رسيد، به او تبريك بگوييد. هنگام بيمارى، به عيادتش برويد. در مصيبت ها به او تسليت بگوييد. اگر مُرد، در تشييع جنازه اش حاضر شويد. بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نيفزاييد تا مانع وزش نسيم و جريان هوا نشود. هرگاه ميوه اى خريديد، مقدارى به او هديه كنيد و اگر مايل به اين كار نبوديد، آن را مخفيانه به منزل ببريد و دقت كنيد كه فرزندتان آن را از خانه بيرون نبرد كه فرزند او ببيند و به خاطر آن بهانه گيرى كند. با بوى غذاى مطبوع خود، او را ميازاريد، مگر آنكه مقدارى برايش بفرستيد. »
احترام همسايه نيز از سفارش هاى مهم اسلام است. پيامبر اسلام (ص) در اين باره مى فرمايد:
«حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الْإنسانِ كَحُرْمَةِ أُمِّه؛ احترام همسايه، مانند احترام مادر، بر انسان لازم است. »
امام سجاد (ع) يكي از حقوق همسايه را رازداري معرفي مي كند و مي فرمايد: « فَإِنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءً، سَتَرْتَهُ عَلَيْه ؛ چنانچه بر عيب همسايه ات آگاه شدى، بايد آن را مخفى دارى. »
يكي از پيامدهاي زندگي اجتماعي امروزي ، ايجاد مزاحمت براي همسايگان است و متأسفانه برخي با رعايت نكردن آداب اسلامي ، آسايش را از ديگران گرفته و با آزار رساندن به ديگران ، زمينه ساز كدورت ها و درگيرى هاى بعدى مي شوند كه در اين صورت بهتر است طرفى كه مورد كم لطفى همسايه خود واقع شده ، آزار او را براى رضاى خدا تحمل كرده و اگر ناچار به نشان دادن واكنش شد، با زبانى نرم به وى گوشزد نمايد، به اين اميد كه اين تذكر به اصلاح وى كمك كند و موجب رنجش خاطر او نشود.
امام موسي كاظم (ع) در همين رابطه مى فرمايد:« لَيْسَ حُسْنُ الجَوارِ كَفَّ الْأَذى ولكِنَّ حُسْنَ الجَوارِ الصَّبْرُ عَلى الاَذى ؛ همسايه دارى نيكو، به آزار نرساندن نيست، بلكه همسايه دارى نيكو، در صبر بر آزار همسايه است.»
آثار رعايت حقوق همسايگان
رعايت حق همسايگان و رفتار خوب با آنان ، سرچشمه بركات هاى فراوانى خواهد بود كه از آن جمله
مي توان به تقويت روحيه همكارى و همفكرى با هدف پاكيزه و آباد نگه داشتن محيط زندگى اشاره كرد كه آرامش روانى و طول عمر انسان را در پى دارد.
امام جعفر صادق(ع) در اين باره مى فرمايد: «حُسْنُ الجَوارِ يُعَمِّرُ الدِّيارَ و يَزيدُ فى الْأَعمارِ؛ همسايه دارى نيكو، شهرها را آباد و عمرها را طولانى مى كند. »
آمرزش گناهان ، پاداش خداوند به كسانى است كه همسايه ها از آنان راضى باشند. پيامبر خدا (ص) فرمود:«مَن ماتَ وَ لَهُ جيرانٌ ثلاثَةٌ كُلُّهُمْ راضُونَ عَنهُ غُفِرَ لَهُ ؛ هر كس بميرد، در حالى كه سه همسايه داشته باشد و همگى از او راضى باشند، آمرزيده مى شود. »
از سوي ديگر بى خبرى از حال همسايه و بى توجهى به حقوق آنان، از جمله امورى است كه در اسلام از آن به زشتى ياد شده است. پيامبر بزرگوار اسلام، كسى را كه خود، سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، مؤمن نمى داند : « ما امَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائِعٌ؛ به من ايمان نياروده است، كسى كه با شكم سير بخوابد، در حالى كه همسايه اش گرسنه باشد.»
بنابراين وجود همسايه خوب، نعمتى ارزشمند براي انسان و همسايه خوب بودن، باعث افزايش محبت و دوستى مي شود چرا كه دل ها همواره متوجه نيكى و مهربانى است.
نتيجه رفتار نيكو در همسايگى، در ايجاد تجمع هاى پرشكوه و الفت هاى اجتماعى، مشاهده مي شود .
رفت و آمد، احوالپرسى، يارى، عيادت، انفاق و صدقه، رفع نياز و همدردى، همه و همه از وظايفى است كه بر عهده همسايه و نشانه جوانمردى و انسان دوستى مي باشد.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد: «مِنَ المُروّةِ تَعَهُّدُ الجيران؛ رسيدگى به همسايگان، جوانمردى است»
حضرت امام باقر (ع) يكى از ويژگى هاى شيعه را، رعايت حق همسايگى مى داند:« والتعاهُدُ لِلجيرانِ مِنَ الفُقراءِ وَ اَهلِ المَسكَنَةِ وَ الغارِمينَ و الأَيتام؛ از نشانه هاى پيروان ما، رسيدگى به همسايگان نيازمند و تهى دست و بدهكاران و يتيمان است»
اين جمله پيامبر عظيم الشأن (ص) را هميشه به خاطر بسپاريم كه هر كس سير بخوابد، در حالى كه همسايه مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است!
اگر اين حق اسلامى را با احساس مسئوليت و تكليف بشناسيم و رعايت كنيم، در جامعه اسلامى، هيچ نيازمند و گرفتاري ، پيدا نخواهيم كرد.
پای منبر معرفت
جامانده از کاروان :
آن روزها که وداع عاشقی به خدا در جامعه ما بیش از اینها باب بود. افرادی حضور داشتند که با تمام وجود خود را برای قربانی شدن در راه حق آماده کرده بودند. سن و سال برایشان مهم نبود، تنها در این فکر بودند که چگونه خود را به جبهه حق علیه باطل برسانند. یکی از این افراد شهید بسیجی محمد علی ربیعی است که خاطره اعزام او به جبهه را برای شما میآوریم:
روز اعزام بود، اتوبوس ها لابلای جمعیت گم شده اند، پیرمرد رزمنده گلاب پاش با یک پرچم محمد رسوالله (ص) روی شانه اش، یا علی مولا می خواند و روی سر جمعیت زائر گلاب می پاشد. از میان زائرین رد می شوم، بعد وارد سپاه گرگان، طبق معمول اعزام چی، با یک برگه از لیست اعزامی ها، مثل همیشه روی پایش بند نیست.
توی محوطه سپاه گرگان، بچه ها ذوق زده و خوشحال توی صف ایستاده اند، دلم برای اعزام چی می سوزد. چند سال از جنگ گذشته و هنوز قسمت اش نشده، یه بارم شده، به صف بشود. بچه ها از هر محله و روستا ردیف به ردیف ایستادهاند. من هم می ایستم. صف کناری ام، پسر نوجوانی با صورتی سبزه خیس عرق است، اعزام چی روی بلندی زیر پرچم جمهوری اسلامی ایستاده است و دارد رزمنده ها را ور انداز می کند.
بعد شروع می کند. یکی یکی نام بچه ها را می خواند. نوبت به هر کدام که می رسد، با صدای بلند می گوید: الله اکبر.
از نام من هم رد می شود، میرود صف کناری ام. نوبت به نوجوان سبزه روی عرق کرده می رسد. «محمد علی ربیعی» توجه ام بیشتر بهش جلب می شود.
از صورتش که حالا مثل لبو سرخ و تند شده است، همین طور هم شره شره عرق می چکد، تعجب می کنم. هوای عصر تابستانی شمال، آنقدر هم شرجی نیست که این پسر نوجوان این همه عرق کرده، به نام صدایش میزنم و می گویم: برادرجان چیزی شده! ترسیدی! چرا این قدر عرق کردی، مگه تب داری؟
بعد با خودم فکر می کنم، عجبا، صورتش این هوا خرد، چرا تنه اش اینقدر پف کرده! می خواهم یقه اش را باز کنم، متوجه موضوع مهمی می شوم.
توی آن هوای گرم، یک ژاکت ضخیم زمستانی زیر بلوز بسیجی اش پنهان کرده، تازه متوجه می شوم که ماجرا از چه قرار است، زده به سیم آخر که خودش را برساند به جبهه.
اعزام چی هنوز دارد نام بچه ها را می خواند و من مبهوت محمد علی ام. دست زدم به پهلویش که حسابی پف کرده است، انگار ده سانتی زیر بلوز بسیجی اش لباس پوشیده، کنجکاو می شوم. یک ژاکت دیگر زیر این ژاکت دارد، بعد لباس های دیگر زیر آن دو ژاکتش، دقیق می شوم و همه را می شمارم، حالا کلهوم فضولی ام گل کرده، دقیق ۱۴ رقم لباس با دو عدد ژاکت زمستانی یعنی «با ۱۶ رقم لباس » آمده که چاق و چله بشود و برود جبهه، وقتی متوجه می شود که من فهمیدم و دستش رو شده است. ترس برش میدارد و به لرزه می افتد. سرش را پائین می انداز و میزند زیر گریه، سرش را توی بغلم می گیرم، صورت خیس اش را می بوسم، با التماس می گوید: برادر تو را به خدا به این اعزام چی هیچی نگو، وگرنه نمی گذارد سوار اتوبوس بشوم، قسم می خورم که اگر شهید شدم برات شفاعت بگیریم. دیگر کم مانده است که من را به گریه بیندازد. میگویم بی خیال اعزام چی، مراقبت هستم تا سوار بشی. می پرسم متولد چه سالی هستی؟
می گوید: یکم مهر ماه «۱۳۵۰» و اعزام چی داد می کشد، بچه ها یاعلی مولا، برید سمت اتوبوس ها، جا نمونیدها، سوار می شویم.
محمد علی ربیعی در تاریخ دهم شهریور شصت و شش، در کردستان به شهادت می رسد و من هنوز فکر میکنم، به آن لحظه که محمد علی قولش را به من داد، آیا من را در بهشت یادم می کند.
خبرگزاری فارس
به یاد شهید بهنام محمدی :
شهر دست عراقیها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا میشد که یا کمین کرده بودند یا داشتند استراحت میکردند. خودش را خاکی میکرد. موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت. خانههایی را که پر از عراقی بود، به خاطر میسپرد.
عراقیها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. همیشه یک کاغذ و مداد هم داشت که نتیجه شناسایی را یادداشت میکرد. پیش فرمانده که میرسید، اول یک نارنجک، سهم خودش را از غنایم برمیداشت و بعد بقیه را به فرمانده میداد.
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود. با همان اسلحه هفت عراقی را اسیر کرده بود. احساس مالکیت میکرد. به او گفتند باید اسلحه را تحویل دهی. میگفت به شرطی اسلحه را میدهم که حداقل یک نارنجک به من بدهید.
پایش را هم کرده بود در یک کفش که یا این، یا آن. دست آخر یک نارنجک به او دادند. یکی گفت: دلم برای اون عراقیهای مادر مرده میسوزه که گیر تو بیفتند. بهنام خندید. برای نگهبانی داوطلب شده بود. به او گفتند “یادت باشه به تو اسلحه نمیدهیمها!” بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت “ندهید. خودم نارنجک دارم!” با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را درآورد.
جهان امروز