مناجات عرفانی شهید دکتر چمران...
به نام خدا وند لوح و قلم حقیقت نگار وجود از عدم
ابنجا قلب میسوزد اشک میجوشد وجود خاکستر میشود و احساس سخن میگوید اینجا کسی چیزی نمیخواهد انتظاری ندارد ادعایی نمیکند فریاد زجه ای است که از سینه پر درد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریاد ها بر این صفحات نقش بسته است چه زیباست راز و نیاز های درویشی دلسوخته و نا امید در نیمه های شب فریاد خروشان یک انقلابی از جان گزشته در دهان اژدهای مرگ.
چه خوش است دست از جهان شستن دنیا را سه طلاقه کردن و از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن به همه طاغوت ها نه گفتن با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن جایی که انسان دیگر مصلحتی ندارد تا حق را برای آن کتمان نماید . آنجا حق و عدل همچون خورشید میتابد و همه قدرت ها و حتی قداست ها فرو میریزند و هیچ کس جز خدا فقط خدا سلطنت نخواهد داشت .
خوش دارم از همه چیز و همه کس دل ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم .
خوش دارم که زمین زیر اندازم و اسمان بلند رو اندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم .
خوش دارم مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غم ها و درد هایم آگاهی نداشته باشد هیچ کس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم .
خوش دارم آزاد از همه قید و بند ها در غروب آفتاب بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم .
ای خدای بزرگ آن قدربه ما عظمت روح وتقوا عطا کن که همه وجود خودرا با عشق ورغبت قربانی حق کنيم.
خدايا آن چنان تار وپودوجود مارا به عشق وجود خود عجين کن که در وجودت محو شويم.
خدايا مارا از وجود گرداب خودخواهی واز گردباد هوا وهوس نجات ده وبه ما قدرت ايثارعطا کن.
خدايا در اين لحظات سخت امتحان نور ايمان را بر قلب ما بتابان ومارا از لغزش نگاه دار.
خدايا مارا قدرت ده که طاغوت خودپرستی را به زير پا افکنيم وحق حقيقت را فدای منفعت های شخصی نکنيم.
سایت تبیان
فرازی از زیارتنامه امام کاظم(ع)
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
سلام بر تو اى ولىّ خدا،و فرزند ولىّ خدا،سلام بر تو اى حجّت خدا،و فرزند حجّت خدا،سلام بر تو اى برگزيده خدا و فرزند برگزيده خدا،سلام بر تو اى امين خدا و فرزند امين خدا،سلام بر تو اى نور خدا در تاريكيهاى زمين،سلام بر تو اى پيشواى هدايت،سلام بر تو اى پرچم دين و تقوا،سلام بر تو اى خزانهدار دانش پيامبران،سلام بر تو اى خزانهدار دانش رسولان،سلام بر تو اى جانشين اوصياى گذشته،سلام بر تو اى معدن وحى آشكار،سلام بر تو اى صاحب دانش يقينى،سلام بر تو اى خزانه دانش رسولان،سلام بر تو اى امام شايسته،سلام بر تو اى پيشواى زاهد،سلام بر تو اى امام عابد،سلام بر تو اى امام سرور و رشيد،سلام بر تو اى كشته شهيد گشته،سلام بر تو اى فرزند رسول خدا و فرزند جانشينش،سلام و رحمت و بركات خدا بر تو اى مولاى من موسى بن جعفرعلیه السلام
بشر حافی و امام کاظم (ع)
داستان توبه بشر حافی
بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد
صفحات: 1· 2